کریم جعفری:
آرزوی توسعه بوشهر، یکی از دغدغههای مهم اهالی آن است، اما این توسعه هیچوقت به دلیل تصمیمات زاده شده از تفکرات مدیرانِ گذری، بیتجربه و کسانی که از فرصت خدمت برای قدرتنمایی بهره گرفته و «سفره لفت و لیس» راه انداختند، به جایی نرسید و بوشهر به «استانی محروم» و «عقب افتاده» تبدیل شد. از روزی که بامداد جنوب بهعنوان اولین روزنامه این استان بر خلاف تصور برخیها شکل گرفت و در ادامه قوام گرفت و دوام یافت، هدف اولیهاش را بر روشنگری گذاشت و در این مسیر از هیچ کوششی دریغ نکرد.
اما «کذّابان» مانند دزدهای سرگردنه در هر گزارشی این روزنامه را به دروغگویی متهم کرده و میگفتند چون با استاندار اختلاف «شخصی» دارد اینگونه مینویسد. البته شأن، شخصیت و جایگاه خانوادگی سردبیر بامداد جنوب اجل از آن بود که بخواهد با کسی در این سطح چالش کند، بلکه مشکل این بود فردی که «یکشبه» به اینجا رسیده، میتوانست بسیار خطرناک باشد و این را در طول پنج ماه حضور در استانداری به عینه درک کرد، چرا که تصور آنها از استانداری «پهن بودن سفرهای» برای غارت بود، دقیقا همان کاری که در طول این روزها بخشی از «جنایت»های صورت گرفته علیه مردم استان بوشهر در آن مشخص میشود. آن از لفت و لیس 150 میلیارد تومانی در شهرداری عسلویه که شوربختانه پای نیمی از مدیران استانداری هم در آن گیر است و این هم از «هنر» استاندار سابق که این روزها صدایش عالمگیر شده است.
روزی که سنگ بنای چیزی به اسم «دهکده سنگفرش» را گذاشتند، با علم به بسیاری از مباحث پشت پرده که هنوز هم افشای آن را به صلاح نمیدانم، بستری برای «لفت و لیس» فراهم کردند. دهکدهای! که هیچ مجوزی نداشت و در بدترین جای ممکن و صرفاً به خواست و نظر «همایونی» در کنار بزرگراه احداث شد، تنها بزرگراهی در کشور که سرعت قانونی در آن «85 کیلومتر!» است و کسی نمیداند دلیلش بریدگی در این بزرگراه و به خاطر همین پارک است. با این اوصاف، وقتی به گذشته نگاه میکنم، جز خندههای تلخ چیزی ندارم، خنده بر بخت و اقبال کج و بدِ مردم بوشهر که اسیر دستان فرصتطلبان شدند. «هنر همایونی» آن اندازه بزرگ بود که کمتر وزیر و مسوولی به استان بوشهر آمد و به آنجا نرفت، با این حال طرحهایی که «سالاری» برای دهکده میداد و ما در ستون «بامدادیه» آن را به طنز میکشیدیم، از همه جالبتر بود. مخصوصا آن «رستوران شناور» که هر وقت از کنار دهکده سنگفرش عبور میکنم، یادم به ماهی در قفس.... میافتد و پررویی و فرصتطلبی عدهای که همیشه آماده محکوم کردن ما بودند. خیلی دوست دارم بدانم اینها الآن دقیقا کجا هستند و سرگرم چه کاری؟ نمیدانم آن دو هزار شغلی که قرار بود ایجاد شود، ایجاد شد و چند نفر از آن «کذّاب»ها آنجا مشغول به کارند؟
متاسفانه شرکت پازارگاد بآ آمال و آرزوهایی به اینجا آمد و فکر میکرد میتواند کاسبی کند. البته قول کاسبی هم داده بودند، اما این شرکت که پیش از این تجربهای در زمینه ساخت پارکهای بزرگ داشت، نمیدانست که اینجا قائم به شخص است. پارکی که پول آب آن سر به فلک میکشد و مدیرعامل! آن قلّک فلان مدیرکل است و اصلا مشخص نیست اصل و نسبش به کجاست و در بوشهر چه میخواهد، خروجیاش هم ویرانی بود.
قصد نداشتم دیگر در مورد دهکده سنگفرش بنویسیم، چرا که ما در روزهایی که کسی جرات و جسارت نوشتن نداشت و استاندار سابق در جلساتش میگفت دهکده سه مخالفت بیشتر ندارد، با افتخار با آن مخالفت کردیم. نه اینکه مخالف توسعه باشیم، بلکه مخالف کار بیبرنامه بودیم و هستیم و در این زمینه نیز با صراحت حرفهایمان را زدیم. آن روزها ما از رها شدن و هدر رفتن میلیاردها تومان سرمایه مردم سخن گفتیم و اینکه چرا باید به جای تزریق این میزان پول به صنایع مفلوک و تعطیل بوشهر، زمینی مسطح شود تا در آن هوسهای یک فرد تازه به دوران رسیده اعمال گردد؟
حَرَجی بر شرکت پازارگارد نیست، این شرکت دنبال سود خودش است، بیآبرویی برای مدیرانی است که فکر میکردند با احداث یک پارک 35 هکتاری در نامناسبترین نقطه ممکن، بدون در نظر گرفتن همه مسائل زیست محیطی و مدیریتی میتوان ایجاد اشتغال کرد. هوسشان هم زیاد بود، میخواستند دو هزار نفر را اینجا مشغول کنند و من نمیدانم امروز دقیقا چند نفر از آنها سر کار هستند؟
85 هکتار زمین را کوبیدند، تسطیح کردند و نیروی دریایی دقیقا 50 هکتار آن را سیم خاردار کشید و استاندار! هم جرات نکرد به آن تعرضی کند، فکر میکنید پر کردن این میزان زمین چقدر هزینه داشته است و این پول به جیب چه کسی رفته است؟ آن روزها که ما نوشتیم، کسی باور نمیکرد، سازمانهای نظارتی با «رئیس» دستشان در یک کاسه بود و یا آنکه نمیخواستند خودشان را با شاخ استانداری دراندازند.
این روزها اما خوشبختانه همه یک خبرنگار شده و گوشی به دست راهی بزرگراه امام علی شده و از اسبابکشی پازارگاد میگویند، در این میان مواضع مدیرکل جذب سرمایهگذاری! استانداری دیگر نور علیالنور است. امان الله شجاعی که از دوستان خوب و خانوادگی ماست و ما هم دوستش داریم ولی از روزی که به استانداری رفته، خارج میزند، طبق معمول باز هم در مسالهای که هیچ ارتباطی با وی ندارد اظهار نظری کرده که هم اهل محل به او خندیدهاند و هم اهالی شهرداری بوشهر آن را تکذیب کردهاند. من نمیدانم شهرداری که نزدیک به یک ماه است بر سر شهردارش دعواست، چگونه توافق کرده پارک 35 هکتاری پر از اشکال را تحویل بگیرد؟ یکی به این دوست خوب ما بگوید که «سالاری» رفته، از «خرابکاریهایش» دیگر دفاع نکن. هزینه نگهداری این پارک دستکم ماهی یک و نیم میلیارد تومان است و شک دارم که حضرات شهرداری بوشهر آن اندازه از مدیریت چیزی ندانند که مفت و مجانی این پارک را تحویل بگیرند.
خلاصه آنکه با این مدیریت و با این سیاست و رفتار، فکر نکنم ما به جایی برسیم. اگر روزی یاد گرفتیم نقد و اطلاعرسانی یک رسانه را به «بزرگنمایی» توصیف نکنیم، و یاد گرفتیم که وقتی رسانه چیزی نوشت با تحقیق صحت و سقم آن را بسنجیم، آن وقت است که میتوان گفت میتوانیم به آینده امیدوار باشیم. چند روز دیگر فصل «کاکُل» است، انشالله به همراه آقای شجاعی برای برداشت محصول نهایی به آنجا خواهیم رفت تا حاصل 48 میلیارد تومان پول هدر رفته مردم بوشهر را برداشت کنیم، پولی که میتوانست برای همیشه مشکل آب شرب استان بوشهر را رفع کند...