bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۰۲۴۱
تاریخ انتشار: ۰۵ : ۱۸ - ۲۰ آذر ۱۳۹۶
بهزاد عبدی در گفت‌وگو با بامداد جنوب:
«آسمان را/ هاشور زده‌اند/ پرنده‌هایی که با قفس‌های‌شان/ کوچ می‌کنند!». بهزاد عبدی، شاعر و نویسنده زاده 65 در تهران است. وی نخستین مجموعه شعر سپید خود را با نام «باد به‌دنبال خودش می‌گردد» با همکاری نشر «مروارید» در سال 91 و دومین مجموعه شعری‌اش را نیز با عنوان «زیبایی‌ات غمگینم می‌کند» در سال 94 به همت نشر «چشمه» راهی بازار نشر کرد.
شاعران حقیقی، محل نزولِ شراره‌ها هستند!بامدادجنوب- وندیداد امین:
«آسمان را/ هاشور زده‌اند/ پرنده‌هایی که با قفس‌های‌شان/ کوچ می‌کنند!». بهزاد عبدی، شاعر و نویسنده زاده 65 در تهران است. وی نخستین مجموعه شعر سپید خود را با نام «باد به‌دنبال خودش می‌گردد» با همکاری نشر «مروارید» در سال 91 و دومین مجموعه شعری‌اش را نیز با عنوان «زیبایی‌ات غمگینم می‌کند» در سال 94 به همت نشر «چشمه» راهی بازار نشر کرد. عبدی افزون بر این دو اثر، یک مجموعه‌داستان به‌نام «درخت شلوار» را سال ۹۵ به همت نشر چشمه منتشر کرده است. این شاعر و نویسنده در زمینه‌ نقد و مصاحبه با مجله‌ها و روزنامه‌های «اعتماد»، «شرق»، «آرمان»، «تهران امروز»، «قانون»، «مهرنامه»، «تجربه»، «صدا»، «آسمان»، «آزما» و... همکاری داشته است. او سال‌هاست که در حوزه کتاب و نشر فعالیت می‌کند. عبدی هم‌اکنون مدیریت کتابفروشی «فراموشی» را عهده‎دار است. با وی گفت‌وگویی را در خصوص شعر و ادبیات صورت دادیم که شما را به خواندن آن دعوت می‎کنیم.

از نظر شما چرا قشر نخبه به‌خصوص اساتید دانشگاه بیشتر با شعر کلاسیک فارسی خو گرفته‌اند؟ اغلب آنها به شعر نو خاصه شعر آوانگارد اقبال نشان نمی‌دهند.
خب اساتید کسانی هستند که به یک فن یا دانش طبقه‌بندی شده مسلط هستند.آن دانش ریاضیات، تاریخ یا ادبیات باشد، فرقی نمی‌کند. از سویی دیگر باید ببینیم شعر مدرن فارسی چقدر قدمت دارد؟جواب کمتر از یک قرن است؛ یک قرن سابقه شعر مدرن می‌شود کمتر از یک‌دهم سابقه شعر کلاسیک. در نهایت هم یک دهم تاریخ ادبیات را می‌تواند به خود اختصاص دهد. آدم‌های پیشرو همه‌جا روحیه پیشرو بودن دارند. آنها کنجکاو هستند، جسورند و نه فقط در شعر و ادبیات، بلکه در لحظه‌های روزمره‌ زندگی هم در حال کشف و شهود هستند. از تجربه فضاهای جدید پرهیز نمی‌کنند و به فرمول‌های تضمین شده قانع نمی‌شوند. مرام جست‌وجو هم استاد و شاگرد نمی‌شناسد. ممکن است آن آدم پیشرو سواد آکادمیک نداشته باشد یا برعکس ممکن است کسی دکترای ادبیات داشته باشد ولی به‌ذات عقب مانده باشد. من فکر می‌کنم انتظار ما از اساتید دانشگاه فراتر از چیزی است که باید باشد.

آنچه که تاکنون در ادبیات ما مغفول مانده جریان‌شناسی دقیق و نقد علمی اساسی شعرهای سه دهه اخیر است! از جانبی دیگر با تعاریفی که امروزه از شعر، نثر و نظم داریم بسیاری از آثار قدما را نمی‌شود در زمره شعر قلمداد کرد، نظر شما در این‌باره چیست؟
با همان دلایل و معیارهایی که نیما کلاسیک‌نویس‌ها را متهم می‌کرد که به‌جای شعر نظم می‌نوشتند دقیقا با همان استدلال‌ها امروز می‌توان بخش زیادی از شعرهای شاعران نیمایی و سپیدنویس دهه‌های چهل و پنجاه را رد کرد و من احساس می‌کنم گذر زمان با بی‌رحمی تمام دارد همین کار را انجام می‌دهد. فقدان نقد در شعر معاصر هم به مسائل زیادی بستگی دارد، نظیر بی‌سوادی، تعصب، بیخبری، جسارت نداشتن، وابستگی و ‌‌استقلال نداشتن و ... . برخی از منتقدان مهم ما از نسل‌های قدیم هستند که در مدرن‌ترین مواضع‌شان می‌بینیم که هنوز گرفتار ادبیات دهه چهل و حواشی آن هستند. منتقدان جوان‌تر هم هر کسی به یک جریان ادبی تعلق دارد و این یعنی تخریب یا نادیده‌گرفتن جریان‌های دیگر. برخی از آنها شاعرند و چند تا کتاب شعر هم نوشته‌اند و انتشار کتاب، آنها را به آدم‌های محافظه‌کاری تبدیل کرده که مجبورند برای بقای شعرشان قضاوت‌های دروغین داشته باشند. جدا از این مسائل یک‌سری از منتقدهای ادبی اصلا در باغ نیستند. منتقد بودن صرفا خواندن کتاب‌های نظری و تئوری نیست. خیلی از آنها به کلی پرت هستند از ماجرا.

نقش تئوری‌های وارداتی را چطور ارزیابی می‌کنید؟ به‌نظر می‌رسد بسیاری از این تئوری‌ها ترجمان غلطی در ایران داشته‌اند و بسیاری را به کژراهه و افراط کشانده است.
خب، ما در ادبیات همیشه مصرف‌کننده بوده‌ایم. این حرف امروز و دیروز نیست. خود رمان‌ یا شعر سپید هم وارداتی بوده‌اند. قرن بیستم برای ادبیات، قرن نقد و تئوری بود. دانستن آنها هم اشکالی ندارد. کژفهمی و در نهایت کژاندیشی درباره‌ هر مقوله‌ای ما را دچار مشکل می‌کند و در نهایت به جریان‌های انحرافی می‌رساند. در ایران تئوری‌های ادبی با همان سرعتی که مد می‌شوند از مد هم می‌افتند و پیش از درک و دریافت‌شان آمدن و رفتن‌شان انجام شده است. نویسنده یا شاعر بیشتر از هر نظریه‌ای به تجربه‌های زیستی‌ احتیاج دارد.

آیا شعر را می‌شود در قالب یک تعریف درآورد؟ برای شعر ذات قائل هستید؟
ذهن شاعر مثل یک موتور مدام در حال جرقه‌زدن است و این ذرات کوچک آتش همان تصویرها، کشف‌ها و سطرهای بکر هستند؛ گاهی یکی از این جرقه‌ها یک سطر درخشان است و گاهی یک ترکیب ناب. کار شاعر ابتدا ذخیره کردن و بعد به هم دوختن و پیوند زدن آنهاست. گاهی شاعر دچار بمباران تصویر و ترکیب می‌شود تا جایی که سرعت نزول شراره‌ها از سرعت شاعر بیشتر می‌شود و شاعر خیلی از آنها را از دست می‌دهد. شاعران همیشه باید منتظر و آماده پذیرفتن آنها باشند؛ هنگام خواب، وسط مهمانی، وقت رانندگی و ... . شاعران حقیقی همیشه محل نزول این شراره‌ها هستند. آنها در حرف زدن‌های روزمره‌شان هم شاعرند. در واقع جرقه‌ها را به زبان می‌آورند و آن جرقه گاهی دیگران را می‌خنداند و گاهی هم طعنه و کنایه می‌شود. باید بگویم شعر برای من همان کلام مخیل و البته مصور است که بی‌استعانت منطق، مرا اندوهگین کند یا به وجد بیاورد.

جریان موسوم به دهه هفتاد و جریان‌های پس از آن را تا به امروز چگونه تحلیل می‌کنید؟
موجی که ما به‌عنوان شعر دهه هفتاد می‌شناسیم هم یک جور واردات تئوری‌های غربی بود. هر دهه یک تئوری وارد می‌شود و چند نفر نمایندگی انحصاری آن تئوری را به عهده می‌گیرند. کاملا شبیه شرکت‌هایی که کالاهایی را وارد و چند تا نمایندگی دایر می‌کنند. در آن دوره هم کسانی که می‌خواستند شعر بگویند باید می‌رفتند از دفاتر نمایندگی مهر و لوگوی مخصوص آن شعر را بگیرند. شعر دهه‌ هفتاد یک جور تقلید از مکتب داداییسم فرانسه بود. دادائیست‌ها در ابتدای قرن بیستم زیستند اما یک قرن طول کشید تا به ایران برسند. شاعران دهه هفتاد خود را پیشرو و آوانگارد می‌دانستند اما واقعیت این است که آنها هم یک‌جور عقب‌افتادگی تاریخی داشتند که سعی می‌کردند جریانی فرانسوی را بعد از یک قرن به شعر فارسی حقنه کنند. بسیاری از آنها مشکلات ابتدایی زبان‌شناسی داشتند. روی دستور و نحو زبان فارسی مسلط نبودند و خیلی از جاها ضعف تالیف داشتند و با ترفند به‌هم زدن ساختار زبان ضعف‌هایشان را پنهان می‌کردند. اشتباه آنها در این بود که تصور می‌کردند با به‌هم زدن دستور زبان یا حذف فعل و حروف اضافه یا جابه‌جا کردن ارکان یک جمله می‌توان شعر ساخت اما واقعیت این است که آوانگارد بودن در نوع نگاه به جهان، هستی، مرگ و زندگی مشخص می‌شود. شکل روایت، نوع تصویرسازی و نحوه اجرای یک شعر است که پیشرو یا کهنه بودنش را نشان می‌دهد اما آنها ماجرا را اشتباه گرفته بودند و در خیلی از همان شعرهای بی‌سر و ته‌، هنوز گل و بلبل حضور داشت و مهم‌ترین دستاوردشان پراندن مخاطب‌های وفادار شعر بود.

با توجه به این‌که شعر شما سپید است چه تعریفی از موسیقی در کلام دارید؟
درست است که شعر سپید موسیقی بیرونی ندارد اما این به معنای فقدان موسیقی در شعر سپید نیست. من برای جبران فقدان موسیقی موظف هستم تمهیدهای بیشتر و درونی‌تری به‌کار بگیرم. شروع شعر، سبد واژگانی که از آنها استفاده می‌کنم، نوع احضار کلمات، نحوه به‌کار‌گیری دستور زبان، نشانه‌گذاری، جاگذاری برای صنایع ادبی مثل پارادوکس، ایهام، استعاره و ... و همچنین شکل روایت تصاویر و حتی انتخاب یک راوی مشخص برای یک مضمون، همه اینها چرخه‌ای را می‌سازند که در آنها موسیقی شعر شنیده شود. برای همین است که هر شعری ساز و کار خودش را پیدا می‌کند و هر شعر موسیقی مختص به خودش را دارد. نه صرفا مثل واج‌آرایی یا بهره‌گیری از موسیقی بیرونی که دم‌دستی‌ترین راه موسیقی ساختن است.

از شما چند مجموعه شعر و داستان به چاپ رسیده است، کدام یک بیشتر مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت؟ فکر می‌کنید علتش چه بود؟
من دو تا مجموعه شعر و یک مجموعه داستان منتشر کرده‌ام. «زیبایی‌‌ات غمگینم می‌کند» بیشتر از دو کتاب دیگر خوانده شده است. فکر می‌کنم یکی از دلایلش تنوع مفاهیم و فضای شعرها بود. فرم‌هایی که تجربه کردم. موتیف‌هایی که به کار گرفتم. مفاهیمی مثل عاطفه، جنگ، عصیان، مهاجرت، نیهیلیسم و ... و انوع روایت مثل اول شخص،تک‌گویی،شعرهای خطی،سیال ذهن و ... . ناگفته نماند اینجا مورد استقبال گرفتن یک کتاب خیلی به کیفیت کتاب بستگی ندارد. عواملی هستند که می‌توانند یک کتاب متوسط یا ضعیف را به‌عنوان یک کتاب شاهکار قالب کنند و برعکس.

خودتان را در سرایش بیشتر تحت تاثیر کدام شاعر معاصر می‌دانید؟
بیشتر تحت تاثیر نویسنده‌ها بوده‌ام تا شاعر‌ها. من چند برابر شعرهایی که خوانده‌ام، رمان خوانده‌ام. از بعضی از نویسنده‌ها در دوره‌هایی تاثیر هم گرفته‌ام. فکر می‌کنم هر شاعر و نویسنده‌ای تا یک دوره و یک سنی تحت تاثیر نویسنده‌های قبل از خودش باشد. بعد از این‌که نگاه و زبان خودش را پیدا کرد، دیگر تاثیرپذیری‌اش کاهش می‌یابد. الان نه‌تنها تحت تاثیر کسی نیستم، بلکه علاقه‌ای به کسانی که زمانی اسطوره‌ام بوده‌اند هم ندارم. در واقع آنهایی که زمانی قهرمان‌های زندگی‌ام بودند، الان برایم فقط انسان‌های قابل احترام هستند.

جریان شعر معاصر تهران در حال حاضر چه موقعیتی دارد؟
دیگر الان دوره ای نیست که بتوان برای شعر و داستان اقلیم و محدوده‌ای قائل شد. تهران پر است از شاعرانی که از شهرهای دیگر آمده‌اند. همه با یک زبان حرف می‌زنند، یک‌جور لباس می‌پوشند و با رسوم واحد زندگی می‌کنند. راستش جریانی هم در کار‌ نیست که بخواهیم به یک اقلیم خاص معطوفش کنیم. جریان و جنبش مربوط به اندیشه‌های کلان و آدم‌های بزرگ است ولی چیزی که من در حلقه‌های شاعران تهران می‌بینم بیشتر شبیه دورهمی و صله‌رحم است تا کار ادبی. شاعرها بیشتر از آن‌که تحقیق و جست‌وجو کنند، دارند گور یکدیگر را می‌کنند.

از بازار نشر و توزیع کتاب‌های‌تان راضی هستید؟ معمولا دوستان دیگر چندان دل خوشی از انتشاراتی‌ها ندارند!
متاسفانه نشر و بازار نشر در ایران به صنعت تبدیل نشده و هنوز خیلی جای کار دارد. سالانه انبوهی از کتاب‌ها منتشر می‌شوند و درصد بالایی از آنها حتی به کتابفروشی‌ها راه پیدا نمی‌کنند. ارکان چرخه نشر و توزیع علاقه چندانی به اثر ایرانی ندارند. معمولا اثر ایرانی پیش از خوانده شدن مورد قضاوت قرار می‌گیرد. ناشر، مخاطب، روزنامه‌نگار و... کتاب ایرانی را بدون این‌که خوانده باشند، رد می‌کنند. در این شرایط طبیعی است که من هم ناراضی باشم.

فکر می‌کنید آینده شعر ایران به کدام سمت می‌رود؟
شعر فارسی در مرحله گذار است. این مرحله گذار می‌توانست چند دهه قبل طی شود اما متاسفانه به تاخیر افتاد و آن را به تاخیر انداختند. مطمئنم آینده شعر سپید خیلی درخشان‌تر از امروزش خواهد بود.

برای آینده چه تصمیمات و اهدافی را مد نظر دارید؟
تمام‌وقت در کتابفروشی‌ام هستم. تا دیروقت هم می‌مانم و کارهای فروشگاه را انجام می‌دهم. شب‌ها هم تقریبا تا صبح می‌نویسم. در حال حاضر دارم رمان می‌نویسم و مجموعه شعر جدیدم را ویرایش می‌کنم و مجالی هم پیدا کنم سری به نمایشنامه نیمه‌کاره‌ام می‌زنم. بدی همزمان‌نویسی این است که کارها با سرعت یکسانی جلو نمی‌روند و من همیشه از خودم ناراضی‌ام و از روند کارهایم مایوسم.در مورد رمان حداقل این‌طور است که سرعت حرکت قصه در ذهنم چند برابر آن چیزی است که در کار دیده می‌شود و این روند آدم را مضطرب می‌کند.

سخن پایانی؟
در پایان ممنونم از شما و روزنامه‌ وزین بامداد جنوب که دغدغه‌ ادبیات دارید و ناگفته‌های شاعران و نویسنده‌ها را منعکس می‌کنید.

نام:
ایمیل:
* نظر: