bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۰۳۸۰
تاریخ انتشار: ۴۴ : ۱۳ - ۰۳ دی ۱۳۹۶
من زیاد از اقتصاد سر در نمی‌آورم، که اگر می‌دانستم هیچ‌وقت در این اوضاع خراب اقتصادی و ذهن ناتوان و کم‌توان برخی از مسوولان استانی و کشوری دنبال کار فرهنگی نبودم. با این حال وقتی به محیط پیرامونی‌ام نگاه می‌کنم به این فراست می‌رسم که اگر مدیریت اقتصادی این است، هر کسی بخواهد، می‌تواند اقتصاد استان و کشور را مدیریت کند و نیازی به این همه دفتر و دستک و حقوق و مزایا و زد و بند و دعوا نیست.
كريم جعفري:
من زیاد از اقتصاد سر در نمی‌آورم، که اگر می‌دانستم هیچ‌وقت در این اوضاع خراب اقتصادی و ذهن ناتوان و کم‌توان برخی از مسوولان استانی و کشوری دنبال کار فرهنگی نبودم. با این حال وقتی به محیط پیرامونی‌ام نگاه می‌کنم به این فراست می‌رسم که اگر مدیریت اقتصادی این است، هر کسی بخواهد، می‌تواند اقتصاد استان و کشور را مدیریت کند و نیازی به این همه دفتر و دستک و حقوق و مزایا و زد و بند و دعوا نیست.

در اقتصاد کاملا دولتی ما که بخش خصوصی توان نفس کشیدن ندارد و اگر نفسی هم از آن بالا بیاید فورا آن را خفه می‌کنند همین اندازه که می‌چرخد باید خدا را شکر کرد. در این مورد می‌خواهم مثالی ذکر کنم. چند سال پیش یکی از دوستان ما مدیرعامل یکی از معادن کشور شده بود. تعریف می‌کرد که من این شرکت را با 20 میلیارد تومان بدهی تحویل گرفتم و امروز با 30 میلیارد تومان موجودی در حساب شرکت، قصد توسعه کار و صادرات به افغانستان و آسیای میانه را دارم، اما یکی از کارمندان سازمان (......) کشور ایستاده و اجازه توسعه کار را نمی‌دهد، کما اینکه شش هفت نفر از اعضای هیئت مدیره هم از آقایان دولتی هستند که این 30 میلیارد تومان را دیده‌اند و می‌خواهند ما را کنار بزنند. نشان به آن نشانی که این دوست ما برکنار شد و آن 30 میلیارد تومان هم غیب شد و شرکت به آن بزرگی فقط دخل و خرجش را در می‌آورد و نه بیشتر. دو سال بعد دوباره التماس و التجا به این بنده خدا که دوباره مدیرعامل شود.... .

حالا وضع اقتصادی استان ما است. به هر طرفی که نگاه می‌کنیم می‌بینم که اصولا چیزی به اسم مدیریت کلان اقتصادی و یک برنامه مدون و اساسی برای توسعه استان وجود ندارد. یکی از دوستان تعریف می‌کرد که یک سرمایه‌گذار آمده و دوست دارد در بوشهر پولش را هزینه کند، اما جوری شوتش کردند و پاس‌کاری که طرف فرار کرد و رفت و به بقیه دوستان هم گفت سراغ بوشهر نروید. حالا اینکه چه موسسات، نهادها و اداراتی مسوول جذب سرمایه‌گذار هستند، خودش مبحث دیگری است.

روز گذشته پس از چند هفته تاخیر و گمانه‌زنی بالاخره بازار گناوه و بندرریگ تعطیل شد. اعتراض آنها هم به مصوبه ته‌لنجی بود که استاندار سابق برای موفقیت خودش گلریزان کرده و بفرموده بر در و دیوار شهرها بنر زده بودند که این توفیق ابدی را نامبرده نصیب مردم کرده است. هر آدم بیسوادی که این مصوبه را می‌دید متوجه می‌شد که چه بلایی سر مردم آمده است. در استانی که صنایع بزرگش ملی است و محلی‌ها در حد نگهبان و جوشکار و راننده خدمت می‌کنند، صنایع کوچکش هم بر اثر مبالات و لفت‌ولیس‌های خاص به روز سیاه نشسته و همین دریا مانده که با آن ارتزاق کنند، بستن راه گذران مردم واقعا سخت و طاقت‌فرسا است.

بنده همیشه با ته‌لنجی مخالف بوده و هستم، بر این باورم وقتی می‌شود کالایی ایرانی داشت چرا باید سراغ ته‌لنجی و اجناس بنجل خارجی رفت. اما در این مملکت که به قول دادستان کشور همه آقازاده‌ها در حال قاچاق کانتینری هستند و بازار تهران پر از اجناس قاچاق است، بندرنشینان چه گناهی کرده‌اند؟ بروید و در آمار بودجه‌ای سال 97 بودجه عمرانی این استان را نگاه کنید که با این پول می‌شود چند دستشویی بین راهی بنا نهاد؟ این پول چند کانتینر لاستیک و تسمه‌تایم و گوشی قاچاقی است که وارد بازار کشور می‌شود؟ به قول امام جمعه جم مسوولان استانی که «عُرضه» ندارند خدمتی به مردم «عَرضه» کنند، مرکزنشینان هم فقط نفت و گاز و صنایع پتروشیمی و پول آن را می‌خواهند، این وسط اگر از دست این مردم عاجز هستند خلاصه کلام بگویند تا ما خودمان فکری به حال خودمان کنیم. قرار نیست همیشه ما هزینه بدهیم و دیگران عشق و حال کنند..... ادامه دارد
برچسب ها: سرمقاله ، كار ، اقتصاد
نام:
ایمیل:
* نظر: