bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۰۸۸۵
تاریخ انتشار: ۳۸ : ۱۸ - ۱۵ بهمن ۱۳۹۶
لاله زارع در گفت‌وگو با بامداد جنوب:
لاله زارع اهل شیراز و ساکن تهران است. داستان‌نویسی را از بیش از یک دهه پیش شروع کرد. وقتی سال 82 در دانشگاه چمران یک‌ترم واحد درسی برای ادبیات کودک و نوجوان داشت و استادش در آن کلاس به ضعف فضای ادبی ایران برای نوجوانان اشاره کرد و ..
من می‌نویسم چون نمی‌توانم که ننویسمبامداد جنوب- وندیداد امین:
لاله زارع اهل شیراز و ساکن تهران است. داستان‌نویسی را از بیش از یک دهه پیش شروع کرد. وقتی سال 82 در دانشگاه چمران یک‌ترم واحد درسی برای ادبیات کودک و نوجوان داشت و استادش در آن کلاس به ضعف فضای ادبی ایران برای نوجوانان اشاره کرد و از آنها خواست اگر دوست دارند به‌عنوان کار درسی یک رمان نوجوان بنویسند. خودش در رابطه با این موضوع می‌گوید: «شاید استادم، دکتر کوکبی، فکر نمی‌کرد کسی به حرفش جدی گوش کند ولی من این کار را کردم و رمانی نوشتم راجع به عشق دختری نوجوان. استادم کار را فرستادند به شورای کتاب کودک پیش خانم نوش‌آفرین انصاری و توران میرهادی. اگرچه این دو بزرگوار نظرشان این بود که رمان من حاصل تجربه‌های یک نوجوان است (من در آن زمان نوزده بیست‌ساله بودم) اما ناراحت نشدم. چون می‌دانستم نوشتن جزء جدانشدنی من است».

لاله زارع بعدها سیاه‌مشق‌های زیادی داشت و داستان کوتاه‌های زیادی نوشت که چند تا از آنها در جشنواره‌های مختلف از جمله جایزه‌های ادبی «مهر و ماه»، «بهرام صادقی»، «تهران» و «نارنج» حائز موفقیت‌هایی شدند. وی بالاخره در سال 93 به شکل جدی تصمیم گرفت رمانی معمایی بنویسد که این تصمیم خودش حاصل اتفاقات خاص دیگری بود و بالاخره سال 94 رمان «جمجمه جوان» را نوشت و نشر ققنوس آن را چاپ کرد. از این‌رو، با لاله زارع گفت‌وگویی راجع به دیدگاهش نسبت به ادبیات و فضای حاکم بر آن صورت داده‌ایم که در ادامه می‌آید.

با توجه به این‌که شما در کارنامه‌تان یک رمان ثبت‌شده دارید، سوال نخست من این است که در عرصه داستان به کدام اصول یا قالب‌های بیانی معتقدید؟
 اصل اول برای من و هر نویسنده دیگری همیشه این است یا باید باشد که داستانی جذاب و خواندنی برای مخاطب خلق کند. فرم‌ها و قالب‌های داستانی در واقع ظرف‌هایی هستند برای روایت داستان. ممکن است در ابتدا با خواندن آثار نویسندگان صاحب سبک، فرم‌ها و تکنیک‌ها آ‌قدر جذاب به‌نظر برسند که نویسنده تازه‌کار فکر کند علت محبوبیت این داستان‌ها همین استفاده از فرم و تکنیک است اما به‌تدریج وقتی زیاد بنویسی متوجه می‌شوی که هر داستانی، بر اساس جهان‌بینی خاص خودش به‌نوعی از قالب داستانی محتاج است تا به کمک روایت کردن بهتر داستان بیاید. بر این اساس فعلا چون تصمیم گرفته‌ام داستان جنایی بنویسم سعی می‌کنم فضایی رئال خلق کنم که از قواعد ژانر پیروی کند و در واقع این داستان است که فرم روایی خود را انتخاب می‌کند.

رشد و تعالی ادبیات ایران را بیشتر در کدام دوره می‌بینید؟
 فکر کنم بهتر است این را یکی از تحلیلگران حوزه ادبیات که کارش رصد فضای ادبی است جواب بدهد. من به‌عنوان نویسنده نظر صائبی در این‌باره ندارم.

فکر می‌کنید چرا ادبیات ما نسبت به گستره جهانی، آن‌چنان‌که باید و شاید مطرح نشده است؟
 جهانی نشدن ادبیات ایران دلایل متعددی دارد. یکی از دلایلش همچنان که نویسندگان حرفه‌ای ایران گفته‌اند این است که از اساس ایران در موقعیتی استراتژیک قرارگرفته که همه جنبه‌های فرهنگی‌اش در محاق رفته است، هم کسانی که بیرون این مرزها هستند و نسبت به پیشینه تمدنی ایران غرض‌ورزی دارند در این نادیده شدن‌ها نقش داشته‌اند و هم سیاست‌های کلی ایران در مواجهه با جهان خارج چنین اتفاقی را رقم‌زده است. از سوی دیگر ادبیات و نویسندگی‌شان و منزلت خود را به نسبت گذشته از دست‌داده است. یک نویسنده حالا باید در دو جبهه به‌سختی بجنگد؛ یکی جبهه تامین معاش و دیگری جبهه ادبیات اگر درگذشته جنگیدن در جبهه ادبیات به‌نوعی کاری با اصالت به شمار می‌رفت، حالا اما چنین چیزی هم نیست و خب این باعث می‌شود انگیزه‌ها پایین بیاید و آثاری قابل‌تامل منتشر نشود یا کم منتشر بشود و وقتی تولیدات ادبی باکیفیت با کمیتی پایین منتشر شود. شانس برای عرضه آن در بازارهای جهانی پایین می‌آید. 

یک بخش ماجرا هم البته به ترجمه آثار مربوط است که چون درگرو سیاست‌های دولت است و سرمایه‌گذاری روی نوعی از تفکر وجود دارد، قاعدتا اگر کاری منتشر شود اما در چارچوب تفکر حکومتی نگنجد، شانس دیده شدن در خارج از ایران را از دست می‌دهد و از طرف دیگر بنگاه‌های ترجمه به آن شکلی که در خارج از ایران وجود دارند در اینجا وجود ندارند تا روی کارهای خوب به شکل مستقل سرمایه‌گذاری کرده و آن را به جهان عرضه کنند اما یکی از دلایل مهم رعایت نکردن حق کپی‌رایت است؛ یعنی شما فرض کنید یک نویسنده از تمام سدهایی که گفته شد، بگذرد و موفق شود یک اثر خوب که از زیر تیغ سانسور گریخته بنویسد. همین‌طور نظر مخاطبان زیادی را در ایران جلب کند، به شکلی که سرمایه‌گذاری برای ترجمه آن و عرضه در بازار خارجی پیدا بشود اما ناشر خارجی که دید مساعدی به ایران داشته باشد، نیست یا خیلی کم است. اغلب کسانی که در نمایشگاه‌های بین‌المللی شرکت کرده‌اند، اعتراف می‌کنند اصولا خیلی از ناشران خارجی بازار نشر ایران را بازاری شفاف و سالم نمی‌بینند که حق مولف نویسندگان خارجی را به‌راحتی زیر پا می‌گذارد و در نتیجه دلیلی نمی‌بینند از چنین بازاری حمایت کنند. حتی اگر نویسنده‌ای که از این بازار بیرون آمده، خودش از این وضعیت متضرر شده باشد. همه اینها دست‌به‌دست هم می‌دهند تا ادبیات ایران جهانی نشود.

تاثیر رمان‌های ترجمه‌ای بر جریان داستان‌نویسی معاصر ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
 من زمانی معتقد بودم ترجمه آثار خارجی باید باشد. اصلا مگر می‌شود ما بدون اطلاع از آثار درخشان خارجی فقط توی ظرف دربسته خودمان و برای خودمان بنویسیم؟ اصلا معتقد نبودم به این حرف که می‌گویند وقتی کاری در ایران ترجمه می‌شود حتما از بین هزاران کاری که آنجا دیده نشده، سر برآورده و به‌اصطلاح گل کرده است و انصاف نیست که این کارها را با کارهای وطنی مقایسه کنیم که در شرایط سختی منتشر شده‌اند. مگر آن کارهایی که گل کرده‌اند، هم راهی جز این پیموده‌اند؟ آنها هم اول در کشور خودشان مطرح شدند و بعد در کشورهای دیگر هم موردتوجه قرار گرفتند. در واقع مرزبندی ادبیات کار عبثی است؛ چون مخاطب با این مدل حرف‌ها نظرش عوض نمی‌شود که بله بیاییم از کار ایرانی حمایت کنیم و دیگر رمان خارجی نخریم. 

مگر وقتی قرار است مثلا یخچال بخرید با این تفکر می‌روید بازار که من برای حمایت از کالای ایرانی از جیبم هزینه می‌کنم، حالا برفرض اگر این یخچال بنجل درآمد هم عیبی ندارد؟ من که تا حالا ندیده‌ام کسی به نیت حمایت از کالای ایرانی حاضر شود جنس بد بخرد و ضررش را فقط خودش تحمل کند ولی زیاد دیده‌ام کسانی که می‌گویند اگر می‌خواهید کالای ایرانی بخریم، سعی کنید کیفیتش را برسانید به استاندارد کالای جهانی. واقعیت این است که ما هم باید چنین کنیم. اصلا کار راحتی نیست. خیلی هم بی‌رحمانه است، به‌خصوص این‌که بازار تبلیغات روی کارهای ایرانی هم بسیار کساد است ولی قواعد جهان همیشه بی‌رحمانه بوده‌اند. هنوز هم به این حرف‌هایی که زدم، معتقدم اما از طرفی می‌بینم ناشران سودجویی پیدا شده‌اند که از اساس اعتقادی به کار ایرانی ندارند و حتی برای فروش کارهای خود ادبیات ایران را لگدمال می‌کنند. من به بازی عادلانه معتقدم؛ یعنی کار خارجی خوب است ولی باید جلو چنین تفکری که فقط کار خارجی خوب است، گرفته شود. چطور گرفته شود را نمی‌دانم ولی این طرز نگاه به ضرر همه است، حتی همان ناشری که بر طبل کار خارجی می‌کوبد و کارهای ایرانی را تحقیر می‌کند.

اگر از شما پرسیده شود که «چرا می‌نویسید» چه پاسخی خواهید داد؟!
 می‌نویسم چون نمی‌توانم ننویسم. اگر ننویسم احساس می‌کنم بخشی از وجودم بیکار و عاطل مانده و این من را به‌شدت افسرده و بدحال می‌کند.

با توجه به این‌که به‌تازگی قیمت کاغذ گران‌تر شده است فشار بیشتر به روی مخاطب و مولف خواهد بود. شما به‌عنوان یک نویسنده، چه مطالباتی از دولت دوازدهم و نهادهای متولی دارید؟
در واقع هر خواسته‌ای هم داشته باشم، فراتر از سپهر این دولت و آن دولت است. خواسته‌های ما نویسندگان از چارچوب اصلی حکومت است و خب در یک جمله هم نمی‌گنجد. امیدوارم صنف نویسندگان شکل بگیرد و خواسته‌های ما در قالب خواسته‌های مشروع صنفی پیگیری شود.

نظرتان راجع به نویسندگان هم‌نسل خودتان چیست؟ کار کدام‌یک از نویسندگان معاصر خارجی و داخلی را بیشتر دنبال می‌کنید؟
 من به نویسندگان هم‌نسل خودم احترام می‌گذارم. می‌دانم همه ما در شرایطی سخت مشغول نوشتنیم و اگر ایمان قلبی ما نبود چنین اتفاقی نمی‌افتاد. امیدوارم همه ما به نتیجه دلخواهی که دنبالش هستیم، برسیم. الن کارهای ژانر پلیسی و جنایی را دنبال می‌کنم. فرقی نمی‌کند چه کسی باشد یا از چه کشوری.

 مقوله «جنسیت» در ادبیات را چگونه تحلیل می‌کنید؟ آیا اساسا با نوشتار زنانه موافق هستید؟
 ببینید در جامعه ما با سازوکارهای خاص خودش، ما به‌عنوان یک زن محدودیت‌هایی داریم که خواه‌ناخواه بر جهان‌بینی‌مان تاثیر می‌گذارد. درک و دریافت یک زن زیر سایه این محدودیت‌ها ممکن است تغییر شکل بدهد. اگر به این وضعیت ناآگاه باشیم، ممکن است تحت تاثیر این محدودیت‌ها چیزهایی بنویسیم که خیلی تندرویانه علیه یا له چنین جریانی باشد و آثاری تولید شود که فمینیستی یا ضد زن محسوب شوند. خب، باید سعی کنیم تا حد ممکن آگاهانه نسبت به این محدودیت‌ها جهان‌بینی‌مان را شکل بدهیم. هم ما و هم مردان و ما زنان چون متاثر از این وضعیت هستیم. باید بیشتر مراقب باشیم. از طرف دیگر به‌عنوان‌مثال، من در رمان «جمجمه جوان» باید از نگاه یک کارآگاه دایره قتل به جهان نگاه کنم. کارآگاهی که مرد است؛ یعنی جهان را مردانه ببینم. خب بخش اعظمی از این طرز نگاه اکتسابی است. می‌توانم الگوبرداری کنم از مردها ولی در نهایت ممکن است نتوانم تمام و کمال شبیه یک مرد فکر کنم. البته این ایراد نیست. حداقل برای داستانی که من می‌نویسم ولی به‌هرحال ممکن است محدودیت‌زا باشد. این قضیه برای مردانی که راوی زن‌ دارند، هم صدق می‌کند؛ یعنی اینجا مساله زنانه‌نویسی یا مردانه‌نویسی نیست. مساله نوشتن از زاویه دیدی است که تجربه‌ای در آن نداریم. با همه این تفاسیر درمجموع فکر می‌کنم اصطلاح زنانه‌نویسی برگرفته از تفکر محدودی است که نگاه مردسالار به جامعه تحمیل کرده است. نگاهی که ناخودآگاه می‌گوید نوشتن مختص مردان است و نوشتنِ زنان مدل خاصی از نوشتن است. نباید خیلی به آن اهمیت داد به‌خصوص این‌که این روزها میدان ادبیات عرصه نمایش توانمندی‌های نویسندگان زن زیادی است.

مقداری هم از اهداف، برنامه‌ها و آرزوهای ادبی‌تان در آینده بگویید.
ددر حال حاضر که تصمیم گرفته‌ام رمان پلیسی بنویسم. اولین رمانم «جمجمه جوان» بوده که به همت نشر هیلا (زیرمجموعه نشر ققنوس) منتشر شده است. این رمان دنباله‌دار است؛ یعنی در هر جلد یک معمای قتل داریم که کارآگاه روزبه افشار باید آن را گره‌گشایی کند. رمان بعدی‌ام هم در نوبت انتشار قرار دارد و امیدوارم سری‌های دنباله‌دار بنویسم. مثل نویسندگان جنایی‌نویس غربی و سعی‌ام این است که رمان پلیسی بومی کشورم خلق کنم.

سخن پایانی؟
ممنون از وقتی‌که به من دادید.

برچسب ها: فرهنگ ، هنر ، داستان ، نویسنده ، رمان
نام:
ایمیل:
* نظر: