bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۰۹۵۷
تاریخ انتشار: ۲۸ : ۱۶ - ۲۴ بهمن ۱۳۹۶
با پادرمیانی آموزش و پرورش استان مشکل ایلیا حل شد؛
یازدهم بهمن‌ماه جاری نگارنده در صفحه ادب و هنر این روزنامه گزارشی را در خصوص ایلیا بازیاری نخبه نوجوان موسیقی سنتی استان نگاشت که در آن درددل‌ها و گلایه پدر ایلیا منتشر شد...
توسعه هنر در سایه تعامل اولیا و مدرسهبامداد جنوب- الهام بهروزی:
یازدهم بهمن‌ماه جاری نگارنده در صفحه ادب و هنر این روزنامه گزارشی را در خصوص ایلیا بازیاری نخبه نوجوان موسیقی سنتی استان نگاشت که در آن درددل‌ها و گلایه پدر ایلیا منتشر شد؛ گزارشی که هدف از انتشار آن اصلاح برخی از رفتارها و نگرش‌های معلمان در خصوص هنر به‌خصوص هنر موسیقی بود. البته پیش از این بامداد جنوب گزارش‌های مبسوطی در خصوص نقش هنر در مدارس استان نوشته بود و تلاش‌هایی که در این زمینه از سوی کادر آموزشی مدارس صورت گرفته، منعکس کرد تا مسیر هنرپروری در فضای آموزشی بیش از پیش هموارتر شود و نگرش‌های سختگیرانه و دیدهای بسته نسبت به آن منعطف‌تر و بازتر شود، چراکه هنر رابطه مستقیمی با نشاط و پویایی جامعه دارد.

انتشار گزارش مذکور صرفا به‌منظور فراهم کردن بستری مناسب برای دانش‌آموزان هنرمند در سایه منعطف کردن نگرش و رفتار برخی از فرهنگیانی بود که هنر را آن‌گونه که باید مورد توجه قرار نمی‌دهند؛ البته در این گزارش با نقد برخی از رفتارهای کادر آموزشی دبستان محل تحصیل ایلیا، چشم بر زحمات قشر فرهنگی جامعه نبستیم و شک نداشتیم که اداره‌کل آموزش و پرورش استان بوشهر در مقابل این‌گونه رفتارها سکوت اختیار نمی‌کند و به‌طور حتم پیگیر موضوع می‌شود و خوشبختانه همین اتفاق افتاد و با همدلی مجید اجرائی، مدیر روابط عمومی اداره‌کل آموزش و پرورش استان و آقای روان‌دوست، سرپرست آموزش و پرورش شهرستان بوشهر مشکلات اخیری که برای ایلیا در مدرسه ایجاد شده بود، رفع شد. در گزارش پیش کوشش شد صرفا سخنان پدر این هنرمند منعکس شود تا اندکی کادر آموزشی این دبستان با رسالت سنگین خود مسوولانه‌تر روبه‌رو شوند و متوجه شوند گاه یک سهل‌انگاری یا یک رفتار اشتباه می‌تواند چالشی بزرگ را برای حوزه آموزش و پرورش پدید بیاورد؛ هرچند این اتفاق می‌توانست رسانه‌ای نشود اما بدون‌شک، رسانه‌ای شدن این مساله جامعه هدف را نسبت به موضوع حساس‌تر کرد و توانست تاثیرگذار ظاهر شود، هرچند گزارش مذکور به‌دلیل ضیق وقت و دسترسی نداشتن به مدیر مدرسه صرفا در گفت‌وگو با اولیای ایلیا بازیاری نگاشته شد و جای گفته‌های کادر آموزشی در آن خالی ماند و همین مساله موجب شد که نگارنده متهم به یک‌طرفه نویسی شود، هرچند هدف ما از نگارش آن اصلاح نگرش کادر آموزشی این دبستان بود. 

از این‌رو، خود را مبرا از نقد نمی‌دانیم و بر اساس اخلاق حرفه‌ای بر خود لازم دانستیم تا جوابیه روابط عمومی اداره‌کل آموزش و پرورش را در پاسخ به این گزارش منتشر کنیم. این جوابیه به این شرح است: «با سلام و احترام در پاسخ به مطلب مندرج آن روزنامه با عنوان «پاسخ دل شکسته ایلیا را چه کسی می‌دهد؟» خواهشمند است به موجب قانون مطبوعات نسبت به درج پاسخ این مدیریت اقدام فرمایید. به اطلاع می‌رساند دانش‌آموز نامبرده از سرویس مدرسه استفاده نمی‌کرده. پدر دانش‌آموز بعد از درگیری با راننده مینی‌بوس که در خیابان بیرون مدرسه بوده، با اعتراض به دفتر مراجعه نموده که باعث به‌وجود آمدن این مشکلات شده است. معاون مدرسه چون شاهد ماجرا نبوده از ولی دانشآموز می‌خواهد اجازه دهد تا جریان را بررسی و پیگیری کند. همچنین در مطلب منتشره عنوان شده که‌«ماه گذشته مادر یکی از دانشآموزان جلو چشم مدیر مدرسه سیلی به گوش ایلیا می‌زند» که این مطلب واقعیت ندارد؛ چراکه مدیر مدرسه همان روز در مدرسه حضور نداشت، بلکه در جلسه اداره بوده ‌است .با این همه مهم‌ترین اصل برای آموزش و پرورش شهرستان بوشهر این است که دانش‌آموز نباید قربانی رفتارهای اولیا و دیگران شود، دانش‌آموز فرزند ماست و مدرسه خانه دوم اوست. به همین منظور نشستی با هدف برگرداندن آرامش و سلامت روحی به ایلیای عزیز با حضور خانواده ایشان، مدیر و ‌معاون مدرسه، سرپرست آموزش و پرورش و معاون آموزش ابتدایی در محل آموزش و پرورش شهرستان بوشهر برگزار شد. در این جلسه ابهام و سوءتفاهمی که وجود داشت با گفت‌وگوی صمیمانه اعضای جلسه برطرف شد ‌و جلسه با رضایت‌مندی اولیای ایلیا بازیاری و مدیر و معاون مدرسه پایان پذیرفت .درپایان تذکر این نکته لازم است که خبرنگار و نویسنده مطلب مزبور در آن روزنامه وزین باید به جای پرداختن یک‌طرفه به موضوع برای نگارش گزارش خبری خود، با دقت بیشتر، همه جانبه‌نگری، دوری از شتاب‌زدگی و رعایت معیارهای حرفه‌ای به تدوین گزارش می‌پرداخت».

در اینجا لازم است که تاکید شود، در این‌ گزارش ما اصول حرفه‌ای را نادیده نگرفتیم و واقعیتی منعکس شد که باید پیش از این به آن پرداخته می‌شد؛ پس از انتشار آن نیز سخنان مدیر مدرسه را نیز شنیدم و او تمام گفته‌های پدر ایلیا را منکر شد؛ البته این موضوع فیصله یافت و خانواده ایلیا به‌منظور آرامش روحی فرزندشان شکایت خود را پس گرفتند ولی با این اوصاف، نمی‌توان چشم بر نگرش‌های پوسیده و به‌روز نشده بست؛ در گزارشی که با عنوان «پاسخ دل شکسته ایلیا را چه کسی می‌دهد؟» نیز تاکید کردیم که رفتارهای اشتباه یک معلم یا یک مدیر نمی‌تواند، اعتبار پیشه معلمی را تحت‌الشعاع قرار دهد؛ ما باید شهامت پذیرش سهل‌انگاری‌های خود را داشته باشیم تا نسلی که زیردست ما بالنده می‌شوند، به افرادی مسوول، مصمم و بااراده تبدیل شوند. شاید پدر ایلیا بازیاری حرمت‌شکنی کرده اما آیا رفتار اشتباه راننده مینی‌بوس یا برخورد سهل‌انگارانه معاون آن مدرسه قابل چشم‌پوشی است؟!! برخی از حقایق را نمی‌توان نادیده انگاشت، چون نادیده گرفتن آنها بدون‌شک عواقب ناخوشایندتری خواهد داشت!!! در گزارش مذکور اصلا اشاره نشده که ایلیا از سرویس مدرسه استفاده کرده؟!! بلکه به رفتار دور از شأن راننده سرویس آن مدرسه اشاره شد. رفتارهایی که به‌طور قطع در زوایای پیدا و پنهان ایلیا و دیگر دانش‌آموزان ثبت و ضبط خواهد شد؛ پس چه خوب است که به جای این بداخلاقی‌ها، رفتارها و جملات سازنده و انسان‌ساز را بیاموزیم.

چندی پیش یادداشتی قابل تامل از محسن رنانی با عنوان «به فرزندانمان رحم کنیم» در یکی از گروه‌های اجتماعی در فضای مجازی خواندم که قابل تامل بود؛ این استاد دانشگاه خطاب به معلمان نوشته است: «معلم‌های عزیز، سلام! ما چهل سال است بخش اعظم جوانانمان را درس دادیم و به دانشگاه فرستادیم اما همه چیز بدتر شد. تصادفات رانندگی‌مان بیشتر شد، ضایعات نان‌مان بیشتر شد، آلودگی‌ هوای‌‌مان بیشتر شد، شکاف طبقاتی مان بیشتر شد، پرونده‌های دادگستری‌مان بیشتر شد، تعداد زندانیان‌مان بیشتر شد و مهاجرت نخبگانمان بیشتر شد. پس دیگر دست از درس دادن صرف بردارید. آموزش کودکان ما ساده است. ما دیگر به دانشمند نیازی نداریم ما اکنون دچار کمبود مفرط آدم‌های توانمند هستیم.
پس لطفا به کودکان ما فقط مهارت‌های زندگی کردن را یاد بدهید. به آنها گفت‌وگو کردن را، تخیل را، خلاقیت را، مدارا را، صبر را، گذشت را، دوستی با طبیعت را، عذرخواهی را، دوست داشتن حیوانات را، لذت بردن از برگ درخت را، دویدن و بازی کردن را، شاد بودن را، از موسیقی لذت بردن را، آواز خواندن را، بوییدن گل را، سکوت کردن را، شنیدن و گوش دادن را، اعتماد کردن را، دوست داشتن را، راست گفتن را و راست بودن را بیاموزید.

باور کنید اگر بچه‌های ما ندانند که حاصل ضرب ۱۱۴ در ۱۱۴ چه می‌شود، و ندانند که با پای چپ وارد دستشویی شوند یا با پای راست، هیچ چیزی از خلقت کم نمی‌شود اما اگر آنها زندگی کردن را و عشق ورزیدن را و عزت نفس را و تاب‌آوری و پرخاش نکردن را تمرین نکنند، زندگی‌شان خالیِ خالی خواهد بود و بعد برای پر کردن جای این خالی‌ها، خیلی به خودشان و دیگران و طبیعت خسارت خواهند زد. لطفا برای بچه‌های ما شعر بخوانید، به آنها موسیقی بیاموزید، بگذارید با هم آواز بخوانند، اجازه بدهید همه با هم فقط یک نقاشی بکشند تا همکاری را بیاموزند، بگذارید وقتی خوابشان می‌آید، بخوابند و وقتی مغزشان نمی‌کشد یاد نگیرند. لطفا بچگی را از کودکان ما نگیرید. اجازه بدهید خودشان ایمان بیاورند، فرصت ایمان آزادانه و آگاهانه را از آنان نگیرید، زبان‌شان را برای نقد آزاد بگذارید، آنان را از وحشت آنچه شما مقدس می‌پندارید به لکنت زبان نیندازید. بگذارید خودشان باشند و از اکنون نفاق را و ریا را در آنها نهادینه نکنید. اکنون که شما و ما و فرزندان ما همگی اسیر یک نظام آموزشی فرسوده هستیم، دست‌کم هوای هم را داشته باشیم، نداشته‌ها و تنگناها و غم‌ها و عقده‌های خود را به کلاس‌ها نبرید. تو را به خدا در کلاس‌های‌تان خدایی کنید نه ناخدایی. شاید خدا به شما و ما رحم کند و کودکان‌مان خوب تربیت شوند».

نام:
ایمیل:
* نظر: