بامداد جنوب- الهام بهروزی:
موسیقی هنری است که در بوشهر بسیار پرمخاطب است؛ موسیقی که از ریشه غنی و مستحکمی برخوردار است. شوربختانه امروز در عصری زیست میکنیم که در نتیجه دیگراندیشیها و روشنفکریها در حال تیشه زدن به ریشه خود هستیم؛ ریشهای که قرنها برای حفظ اصالتش زخمها خوردهایم تا بتوانیم این میراث گرانبها را به آیندگان خود بسپاریم. حال به نقطهای رسیدهایم که خیلی راحت سرمایههای ادبی یا هنری خود را تحت تاثیر دیگراندیشیها زیر سوال میبریم اما بهراستی چقدر به گفتههایمان میاندیشیم؛ چقدر میکوشیم که بدون ادعا به کنه و هستی فرهنگ غنیمان دست یابیم؟!! یکی از هنرهایی که همواره در پویایی و زایایی فرهنگ ایرانی نقش بسزایی داشته است، موسیقی است؛ هنری که در گستره خویش بسیاری از افسانهها، آداب و آیینها را جای داده است. هنری که با زندگی اهالی این دیار ارتباطی تنگاتنگی دارد؛ بهگونهای که مردمان این خطه از آغازین لحظات حیات خود، موسیقی را در جامه لالایی به نظاره مینیشنند. این هنر در زندگی اهالی جنوب نمودی چشمگیر دارد؛ گاهی مونس جاشویی تنها در دل شب میشود و گاه به شکل یزله آنها را مستانه به شور میکشاند و گاهی به لونی دگر ماهیگران و صیادان را همراه و یاور میشود...
موسیقی بوشهری هنری بسیار وسیع و پیچیده است؛ آنقدر پیچیده که هر چه بیشتر از آن بدانی، بیشتر به نداستن خود معترف میشوی. از اینرو، موسیقدانان و پژوهشگران بوشهری کوشش کردند تا با تحقیق و تفحص بتوانند گوشههای پنهان و ناشناخته آن را برای مخاطبانش معرفی کنند. یکی از این پژوهشگران محمدرضا بلادی سرپرست گروه موسیقی «لیمر» است. وی فعاليتهاي تحقيقاتي خود را از سال ۱۳۶۸ در زمينه موسيقي بوشهر آغاز کرد و با بهرهگيري از نظرات مرحوم دكتر محمدتقي مسعوديه و همچنين محمدرضا درويشي سعي در بازيافت و ثبت فرمهاي مختلف موسيقي و آیینهای بومي بوشهر كه گاه رو به فراموشي نهاده بود، کرد. بلادی در سال ۱۳۷۵ پروژه تحقيقاتي مردمشناسي موسيقي بوشهر را به سفارش سازمان ميراث فرهنگي كشور به پایان رساند. وي همچنين كتابي با عنوان «فرهنگ موسيقي بوشهر» را كه در آن كليه سازهاي بومي، فرمهاي موسيقي، آواها و نواهاي موسيقي بوشهر، بررسي، تحليل و ثبت شده است، به پايان برد كه در آن آوانويسي چندين ملودي اصيل بومي نيز انجام شده است. خوشبختانه اثر وی امروز بهعنوان یکی از مراجع مادر در بحث موسیقی بوشهر بهشمار میرود، بهگونهای که یکی از مراجع اصلی کتاب «فرهنگ سازهای ایران» نوشته محمدرضا درویشی را تشکیل میدهد. او در این سالها بهعنوان کارشناس و محقق در ساخت سریالهای مستند فرهنگی با موضوع موسیقی و فرهنگ با شبکه چهار سیما و همچنین رادیو فرهنگ همکاری داشته و تالیف و چاپ مقالات تخصصی متعددی را در جراید و رسانههای داخلی و خارجی در کارنامه هنری خود دارد. گفتوگوی صمیمانه و البته مفصلی را با محمدرضا بلادی، موسیقیدان، پژوهشگر و سرپرست گروه موسیقی «لیمر» که در خارج از کشور مشغول به فعالیت است، صورت دادیم که در دو بخش منتشر میشود و اینک شما را به خواندن بخش نخست آن دعوت میکنم.
بوشهر را میتوان سرزمین موسیقی و آیینها نامید، چراکه زندگی مردم این خطه سخت با این هنر گرهخورده، آنها از لحظه تولد تا مرگ با موسیقی عجین شدهاند، دلیل آن چیست؟
اینکه در بوشهر، موسیقی در تمام شئون زندگی مردم جاری و ساری است، امری صحیح است. بخشی از این موسیقی مانند موسیقی شادمانی و یا مذهبی را میتوان در موسیقی سایر اقوام نیز مشاهده کرد ولی آنچه باعث تمایز موسیقی بوشهر با موسیقی سایر اقوام میشود تنوع این موسیقی در سایر ارکان زندگی مردمان بوشهر بوده است که غنای فرهنگی را شاید کمتر جایی بتوان با این گستردگی یافت. همانطور که قبلا گفتم بافت اجتماعی-تاریخی بوشهر را هم باید دخیل دانست. نوع و شیوه زیست آنها هم بیتاثیر نبوده است. مظاهری مانند غم، ناامیدی، شادی، عشق و آگاهی همچنان در زندگی آنها نقش داشته است و آن را در موسیقی مردمان بوشهر میتوان تاثیرگذار دانست.
از دید شما موسیقی بوشهر اکنون به چه چیزی نیاز دارد؟
یکی از خصوصیات موسیقی بوشهر که از گذشته با آن همراه بوده است، باز بودن فضا برای ارائه اندیشهها و فرهنگهای جدید بوده است. همچنان که میدانید طی قرون گذشته در بوشهر اقوام و ملیتهای مختلفی چه در داخل و چه از بیرون کشور در بوشهر حضور داشتهاند؛ فرهنگها و فضاهای مختلف را در کنار هم ارائه میکردند و پس از تعامل و گفتوگو با هم در این تضارب آرا، بدون تعصب طبیعتا فرهنگ بوشهر هم رشد کرده و متلون شده است؛ بنابراین خروجی این امر باعث شده است که روی حوزه موسیقی هم تاثیر شگرفی بگذارد. بهطبع این امر تا به امروز هم تداوم داشته است. نکته مهم دیگر که باید در نظر داشت، اینکه موسیقی ۵۰ یا ۱۰۰ سال گذشته بوشهر زبان گویای مردم آن زمان بوده، حال آنکه اگر قایل به این باور باشیم که موسیقی بومی هر منطقه بهعنوان یک پدیده فرهنگی حاصل برآیند یکسری عوامل فرهنگی است.
بنابراین با تغییر بعضی از این عوامل فرهنگی باید انتظار داشت که این پدیده فرهنگی؛ یعنی موسیقی نیز دستخوش تغییر شود. بعضی عوامل فرهنگی تاثیرگذار بر موسیقی را میتوان چنین برشمرد: وضعیت اقلیمی و جغرافیایی بوشهر، نوع کار، تفکر، ایدئولوژی، باورهای ملی، قومی/ مذهبی و در مجموع شیوه زیست محیطی. به این معنی که مثلا در گذشته مردم بوشهر برای جابهجا شدن از وسایل نقلیه آن روز مثلا درشکه استفاده میکردند و امروز ماشین سوار میشوند؛ آن روز برای معاش خود اغلب با دریا سر و کار داشتند ولی امروز به امور دیگری مشغولند و یا سطح باورمندی، همه اینها تاثیری مستقیم بر پدیدههای فرهنگی از جمله موسیقی دارد. پس اگر ما امروز بخواهیم موسیقی بوشهر را اجرا کنیم، باید این موسیقی را با مطالعه صحیح بهروز کرده و به عبارتی، متناسب با نیاز امروز جامعه بوشهر تعریف کنیم. این امر مستلزم آن است که کنشگران موسیقی در بوشهر از آزادی عمل برخوردار باشند و تفکرات جدید پیرامون این موسیقی را به نمایش بگذارند. در گام نخست باید این موسیقی از سوی عواملش، مسلح به دانش شود، از تجارب و تعامل و همپوشانی گروههای مختلف استفاده بهینه ببرد. همچنین فضای کافی برای ارائه این موسیقی، شکوفایی هرچه بیشتر این نوع موسیقی در بوشهر را بهدنبال خواهد داشت.
موسیقی این خطه از سرزمینهای متعددی تاثیر پذیرفته، مثلا این موسیقی در فرم «سبالو» از کشورهای افریقایی و عربی تاثیر گرفته، فکر میکنید این موضوع نشاندهنده چیست؟
من معتقدم که موسیقی بوشهر همانگونه که از موسیقی آیینها و فرهنگهای مختلف تاثیر پذیرفته، روی آنها نیز تاثیر گذاشته است. حتی این وامدهی فرهنگی فراتر از مرزهای کشور هم دیدهشده است که بهواسطه باز بودن فضای اجتماعی در موسیقی، بوشهر در بعض اقوام افریقا هم تاثیرات فیمابین رد و بدل شده است.
موسیقی بوشهری با توجه به تلاش پژوهشگرانی چون شما، محسن شریفیان و ... همچنان زوایایی از آن ناشناخته مانده، آیا دلیل این ناشناخته ماندن بیانگر غنا و پیچیدگی آن است؟
بررسی سوابقِ موسیقایی یک فرهنگ، کار بسیار پیچیده است. در علم باستانشناسی وقتی یک قطعه را کشف میکنند آن را در شرایط آزمایشگاهی قرار میدهند تا به شواهد و قرائنی دست یابند اما در موسیقی و آیینها به این شکل نیست. نخست ما باید به بررسی این آیینها و فرهنگها بپردازیم و دوم تحقیقات میدانی را مدنظر قرار دهیم. البته تحقیق میدانی بیش از ۵۰ و 100 سال را نمیتواند نمایان کند. قبل از آن را باید با مطالعه صحیح کتابها و سفرنامههای سیاحان و جهانگردان که به بوشهر قدم گذاشتند، بررسی کرد که خود من هم بهتازگی جوانب بدیعی از این سفرنامهها را یافتهام. از در کنار هم قرار دادن این اطلاعات با دانش سایر اقوام و آیینهای دیگر به یک نتیجه تاریخی از موسیقی دست مییابیم. البته این در حالت گمانهزنی باقی میماند و شاید ما هیچوقت نتوانیم یک حکم قطعی در مورد فرهنگ موسیقیایی بوشهر ارائه دهیم. از منظر دیگر بوشهر یک بندر بسیار مهم استراتژیک و سیاسی-اقتصادی در جنوب ایران بوده است و این نشان از تاریخِ بسیار غنی این شهر دارد. همین فاکتورها و زیربناهای مهم فرهنگی در بازخورد با سایر فرهنگها، اجتماع بسیار پیچیدهای را پیش روی ما میگذارد که با مطالعه بیشتر به جوانب تازهتری از این فرهنگ عظیم و غنی دست مییابیم.
آیا موسیقی بوشهری مقامی است یا نواحی؟
این اصطلاحات عناوینی است که در جشنوارههایی که اخیرا برگزار شده است، جاافتاده است. منظور از موسیقیِ نواحی، موسیقی است که در نواحی مختلف کشور وجود دارد اما موسیقی مقامی به شکل دیگری است! غير از پارهاي مناطق ايران چون خراسان و تركهای قشقایی كه بخشهايي از موسيقي خود را مقام ميشناسند، بسياري موسيقيدانها اعتقاد دارند كه موسيقي مقامي در واقع همان موسيقي دستگاهي و يا رديف آوازي و سازي ايران است قبل از اينكه فواصل بهصورت امروزه يكپارچه و تامپره شده باشد؛ در تعريفي ديگر موسيقي مقامي گامهاي مختلف موسيقي رايج در ايران است كه پيش از پيدايش رديف و دستگاه بهصورت امروزي، در بين مردم وجود داشته و بهصورت سينهبهسينه به نسلهاي بعد منتقل ميشده، اين گامها در بعضي فاصلهها اختلاف فركانس با گامهايي كه امروز ما در موسيقي ايراني ميشناسيم، داشته و بعد از تامپره شدن بهصورت رديفهاي امروز درآمده، شايد اولينبار در جشنواره موسیقی فجر بعد از حضور نوازندگاني از خراسان و مقامنوازي آنها اين اصطلاح بيشتر شنيده شد اما در مورد موسيقي بوشهر اگر قائل به اين تعريف باشيم كه آورديم و اصرار داشته باشيم كه اين اصطلاح را در آن بگنجانيم، تمامي قطعات نيانبان داراي يك مقام است در واقع «چاردسمال» در همان گامي نواخته ميشود كه «حاجيوني» نواخته ميشود و حاجيوني در همان گامي اجرا ميشود كه «شكي» و «چوپي» اجرا ميشوند، پس تصور وجود مقامهاي مختلف در موسيقي نيانبان صحيح نيست و اگر اصرار بر استفاده از كلمه مقام در موسيقي نيانبان داشته باشيم، بايد بگوييم كه تمامي موسيقي نيانبان يك مقام دارد و فرمهايي چون شكي و چوپي و غيره تفاوتي از حيث مقام با يكديگر ندارند ولی در بخشهای مختلف موسیقی آوازی بوشهر میتوان مقامهای متنوعی را پژوهش و ثبت کرد.
غالبترین فرم موسیقی بوشهر (سبالو، یزله، شروه، فایز خوانی، حاجیونی، شکی، چوپی چهاردستماله و...) کدام است و به نظر شما چرا؟
بخش آوازی هر موسیقی، زیربنای آن موسیقی را تشکیل میدهد! از نظر مقام و فواصل موسیقیایی میبایست در آوازهایی همانند لالایی و شروهخوانی بهدنبال این زوایای بدیع رفت. در اصیلترین بخش آوازها همانند شروهخوانی، چاوشخوانی، نظامیخوانی، مثنویخوانی، شاهنامهخوانی و ... میتوانیم فواصل موسیقی را از این جنبهها استخراجکنیم و به تاثیرشان واقف شویم. از طرفی دیگر، بحث ریتم هم بسیار مهم است. بنابراین آوازها بهخصوص لالایی و شروه میتواند بهنوعی مادر، سرچشمه و ریشه موسیقی بوشهر بهحساب آیند.
یکی از کارهایی که شما انجام دادید، تلفیق موسیقی بوشهر با مقولههایی چون سماع و ... است، این کار را با چه هدفی انجام میدهید؟ و چقدر با استقبال روبهرو شده است؟
البته من آنقدرها هم بهدنبال موضوع تلفیق نبودم. ولی در مورد سماع بهدلیل باورم به نقاط اشتراکش با پارهای از بخشهای موسیقی بوشهر است، آن را دنبال کردم. با وجود اینکه اغلب، سماع را به قونيه و مولانا ميشناسيم ولي خيلي پيش از آن نيز اين حالت خاص رقص و موسيقي در ساير نقاط جهان وجود داشته كه از آن جمله مصر و عراق بوده است، همچنين اين آيين پيش از اسلام نيز رايج بوده و ريشه در آيينهاي مذهبي اقوام باستان دارد. این حرکات موزونِ نیایشی و آیینی در میان تمام اقوام، بیانگر ارتباط بشر با مبدا جهان بودهاست و در واقع آنان کانوني را بهصورت نمادین در مرکز حلقه حرکت قرار میدهند و خود مانند افلاک بر گرد آن میچرخند. از ديگر خصوصيات اين مراسم حالت رهايي و خلسهاي است كه بهواسطه موسيقي، اشعار و رقص به مجريان اين مراسم دست ميدهد.
بنابراين، با در نظر گرفتن خصوصيات سماع كه ذكر شد، همچنين بررسي فرهنگ آيينهاي بومي بوشهر، اين فكر به ذهن ما متبادر ميگردد كه سماع با پارهاي از آيينهاي كهن بوشهر نه تنها غريب نيست، بلكه همجنس بوده و فرمهايي چون «زار»، «يزله»، «نيمه»، عزاي سرپايي و پارهاي از نوحهها و حتي مراسم سينهزني همگي داراي موسيقي ريتممحور، كلامي خلسهآور و ريتم برجسته و خاص هستند كه در ايجاد شور و از خود بيخود شدن و رها شدن به مجريان اين آيينهاي نيايشگونه كمك ميكنند و داراي هدفي يكسان با سماع بوده است. چنين بهنظر ميآيد كه اين دو در دو آسمان متفاوت ولي يك حرف را زده و يك هدف را تعقيب ميكنند، هرچند كه از نظر شكل و نحوه اجرا متفاوت باشند.
این گفتوگو ادامه دارد...