بامداد جنوب- هدی خرمآبادی:
شکی نیست که ویران کردن، آسانتر از آباد کردن است اما حقیقت این است که هر دم از این باغ بری میرسد. یکی میسازد و یکی به راحتی ویران میکند و کسی نیست بپرسد چرا آنچه را ساختید به این راحتی ویران کردید! مگر ساخت و سازها از جیب مردم نبوده که اکنون به این راحتی، تیشه به دست گرفتهاید و دقیقا در روزهای پایانی اسفندماه مشغول به نوسازی و بهسازی و حتی ویران کردن و از نو ساختن! شدهاید. شاید بتوان گفت یکی از دلایل عمدهاش این است که شهرداری با سرپرست اداره میشده و دوستان مشغول انتخاب شهردار بودهاند اگرچه بر اساس مصاحبه یکی از اعضای شورای پنجم، کار شهرداری با سرپرست هم بر زمین نمانده و همه امور با سرپرستی کنترل و نظارت میشده است!
سوال اینجاست که مگر نمیشد رنگآمیزی پیادهروها و جدولها را پیش از هفته پایانی اسفند و استقبال مسافران نوروزی انجام داد؟! امیدواریم این رنگها استاندارد باشند و پس از گذشت دو ماه مجبور به دوبارهکاری نشویم. به هر گوشه شهر که نگاه میکنی، کارگرها به سرعت مشغول رنگآمیزی و کندهکاری هستند؛ کندهکاریهایی که خود محل بحث و تامل است و حکایتها دارد. آلاچیقهایی که حدود دو سال پیش در بوق و کرنا نصب شدند، اکنون ویران میشوند تا آلاچیقهای دیگری جایگزین آنها شود. روز گذشته با مراجعه به افرادی که در حال ویران کردن آلاچیقها بودند، درباره چرایی تخریب آلاچیقها پرسیدم و آنها گفتند: «این آلاچیقها فرسوده شده و خطرناک بودند، قرار است آلاچیقهایی زیباتر و سه ضلعی جایگزین آنها شود». سخنان تعجببرانگیز مسوول پروژه و کارگران این پرسش را مطرح میکند که چرا باید پس از گذشت دو سال آلاچیقها فرسوده و حتی خطرناک باشند؟ یعنی آلاچیقها دقیقا در روزهای پایانی اسفند و برای میهمانان نوروزی خطرناک شد؟ آیا امکان بهسازی این آلاچیقها وجود نداشت و نمیشد در مکان دیگری نصب شوند تا شهروندان از سایه آن استفاده کنند؟! مگر نصب آلاچیقها کمهزینه بوده که اکنون به این راحتی ویران شدهاند؟ اگر به راستی آلاچیقها فرسوده و معیوب شدهاند، این نقد جدی به میگلینژاد وارد است که چرا از استانداردهای لازم در ساخت آلاچیقها استفاده نشد که اکنون پس از گذشت تنها دو سال فرسوده و غیر قابل استفاده شوند؟چرا با استفاده از رنگ و محافظتکنندههای دیگر برای حفاظت از آنها و طولانی کردن عمر مفید آنها اقدامی نکردند؟ و قسمت بد ماجرا اینجاست که اگر همه پروژهها غیر اصولی و غیر استاندارد ساخته شده باشند، تکلیف این شهر و سرمایههای این مردم، چه میشود.
سایههایی که زود کوتاه شدند، حکایت تلخ نابسامانیهاست؛ نابسامانیهایی که پس از رفتن شهردار سابق پررنگتر شده و تیشههایی که بر پیکر شهر زخم میزند تا دوره بعد و شهردار بعد که دوباره همه چیز ویران و از نو بنا شود. المان نصب شده در میدان انقلاب که حاشیههای بسیاری داشت، همچنان هم حاشیههای خود را دارد. این نماد در زمان میگلینژاد با 300 میلیون تومان در سال 95 ساخته شد و حالا ویران شد. به نظر میرسد محکمترین دلیل تخریب این نماد لج و لجبازی با شهردار سابق بود، چراکه اگر نبود دقیقا پس از تعیینتکلیف شدن شهردار، اقدام به تخریب آن نمیکردند، مگر در این شهر هیچ مشکل و کاستی دیگری وجود نداشت که این 300 میلیون را هدر ندهند و جای دیگری مشغول به کار شوند!
آنهایی که دم از قانون، عدالت، مردمداری و انصاف میزنند کجایند؟ مگر بازرس و ناظری وجود ندارد که اینگونه داشتههایمان را نابود میکنیم؟! سایههایی که زود کوتاه شدند، محل استراحت شهروندانی بود که در آب و هوای گرم بوشهر مکان مناسبی برای آنها بود. این آلاچیقها همچنین پناهگاه امنی برای استراحت پرندگان بود و دیگر نیست... . به راستی که رمز نو شدن را باید دانست وگرنه «بهار» یک فصل تکراری است. تا زمانی که کینهها، لجبازیها، سهمخواهیها و منافعمان را بر مصلحت شهر ترجیح میدهیم، آمدن یا نیامدن بهار، تفاوتی نمیکند. نکند این ساخت و سازها با توجه به پایان سال و هزینهکرد اعتبارهای اختصاص یافته باشد؟ اگر باشد به هیچ وجه ایرادی ندارد اما عقلانی است که درست و بجا مدیریت شود.