بامداد جنوب- الهام بهروزی:
طاها عمرانی خوانندهای است از دیار جنوب که شناسنامهاش میگوید، وی اهل بندر کهن دیّر است اما ترانههایش او را به بندرعباس نسبت میدهد. امروز به بندر دیّر رفتیم تا پای صحبت هنرمندی بنشنیم که صدایش را بارها در آغاز و تیتراژ پایانی برنامههای متعدد صدا و سیمای مرکز بوشهر شنیدهایم. هنرمندی که پنجم شهریورماه 61 در بندر دیّر دیده به جهان گشوده و دانشآموخته رشته نرمافزار کامپیوتر (کاردانی) است. عمرانی از همان کودکی بهصورت موروثی از نعمت صدای خوب برخوردار بوده است. وی در آغاز تحت تاثیر فضای حاکم بر خانواده قاری قرآن میشود، سپس بهدلیل رفت و آمد به استان هرمزگان تحت تاثیر موسیقی این منطقه قرار میگیرد و به خوانندگی روی میآورد. اگر قطعات زیبای وی را بشنوید، بهخوبی میتوانید تشخیص دهید که هنر وی چقدر از موسیقی غنی بندرعباس تاثیر پذیرفته است. عمرانی در سال 88 بهعنوان دبیر اجرائی جشنواره موسیقی خلیج فارس فعالیت داشته و در سال 89 هم بهعنوان جوان برتر شهرستان دیّر در بخش فرهنگ و هنر معرفی شده است. او اینک مدیر و موسس آموزشگاه آزاد موسیقی «سورنا» دیّر و همچنین مدیر انجمن موسیقی این شهر ساحلی (از سال 87 تا کنون) است. گفتوگویی را با این خواننده آتیهدار و جوان صورت دادیم که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
چطور شد که متوجه شدید موسیقی را دوست دارید؟
من در یک خانوادهای بزرگ شدم که دوران دبستان را صبحها با صدای قرائت قرآن بنت الراضیه و عبدالباسط که مادرم گوش میداد، از خواب بیدار میشدم و برای رفتن به مدرسه آماده میشدم تا اینکه توانستم قرآن صف صبحگاهی را با صوتی مبتدی و کودکانه به سبک این دو قاری بخوانم. در همین سالها بود که یک شعر را با آهنگسازی ساده با یک تنبک درب و داغون که در دفتر مدرسهمان بود، در یکی از جشنهای مدرسه بنوازم و بخوانم که این کار برای خودم با کار یوری گاگارین روسی اولین فضانورد جهان برابری میکرد. اگر اشتباه نکنم سال 70 بود که جذب گروه هنری نوپا شدم که برنامههای جنگ شادی را اجرا میکرد و من در آن گروه هم بازیگری میکردم و هم بهتدریج خواننده گروه شدم تا اینکه دیدم برای پیشرفت باید یکی را انتخاب کنم که قرعه بهنام خوانندگی افتاد. البته ناگفته نماند آن سالها در کنار حسن غلامی نمایشهای کمدی فراوانی را بازی کردم.
نخستین استادان شما در موسیقی چه کسانی بودند؟
شاید باورتان نشود ولی من استاد خاصی را نداشتم نه در خوانندگی و نه در نوازندگی. صدای من موروثی بود و در خانواده ما حتی برادر و خواهرهای من از صدای خوبی برخوردارند ولی میتوان گفت که مشوق اصلی من دایی کوچکم بود که مرا سال 75 یا 76 بود که برای نخستین بار با ساز گیتار آشنا کرد و همچنین برای خواندن هم دلگرمم میکرد. الان او در ایران زندگی نمیکند از همین جا بهخاطر زحماتی که برایم کشید، تشکر میکنم.
آهنگهای شما تمی از موسیقی بندرعباسی دارد، چطور شد که این سبک را برای کارتان انتخاب کردید؟
همانطور که گفتم دایی کوچک من (مرتضی روایی) مدتی است ساکن شهر سیدنی (استرالیا) شده مشوق اصلی من بود، چون خانه او در بندرعباس بود، از اینرو من زیاد به بندرعباس میرفتم و در این سفرها موسیقی ناب و عالی این خطه را با تمام وجود لمس میکردم؛ بهطوری که بندرعباس برایم شده بود شهری مقدس و خانه بیبیام (مادربزرگم) نیز حکم کالجهای موسیقی اتریش را برایم داشت. به همین دلیل گاه ماهها بندر میماندم و غرق و مات موسیقی و نواهای مسرورکننده این شهر عجیب میشدم. بنابراین پس از شنیدن و آشنا شدن با صدای رازآلود و گرم ابراهیم منصفی (رامی) علاقه من به گیتار چند برابر شد تا اینکه اولین کاری را که توانستم با گیتار هم بنوازم و هم بخوانم یکی از کارهای او بود؛ «هوا برم تنها بشم/ تنها فقط واسایه خو/ ساعت تلخ رفتنن/ مه خوب افهمم غایه خو». از آن پس تم بندرعباسی جزء جدائیناپذیر تار و پود آهنگهای من شد و به آن افتخار میکنم.
تاکنون چند تک آهنگ راهی بازار موسیقی کردید؟ چقدر در آنها فضای جنوب را منعکس کردید؟
حدودا فکر کنم 14 یا 15 قطعه خواندهام. بله من معمولا سعی کرده و میکنم که این فضا در تمام کارهایم حفظ و منعکس شود، چون همیشه بر این باور هستم که نباید از اصل خودم غافل بشوم؛ من یک جنوبیام و این را بگویم که در فضای موسیقی همیشه سعی کردم که یک شخصیت آوانگارد باشم، هیچ مرزی را نمیشناسم و همیشه عاشق کارهای فیوژن (تلفیقی) هستم. کارهای اجتماعی را دوست دارم و دلم میخواهد در کارهایم صدای کسانی باشم که همیشه مورد بیمهری قرار میگیرند.
آیا آلبومی هم منتشر کردید؟
نه متاسفانه به دلایل مالی هنوز نتوانستهام آلبومی را منتشر کنم، البته مثل قبل خیلیها که یکهفتهای آلبوم میبندند این کار را نکردم. چون بر این عقیده هستم که به مخاطب و گوش و ذهنش باید احترام قائل شد. متاسفانه الان در این آشفتهبازار موسیقی که هنر مثل کالا خرید و فروش میشود، پشت این بازی پر زرق و برق افرادی نشستند و تصمیم میگیرند که کدام هنرمند رشد کند و کدام حذف شود. به همین دلیل به سختی میتوان خوب کار کرد و آلبوم خوب و باکیفیت بیرون داد.
چرا در مرکز استان تاکنون کنسرت برگزار نکردید؟
کنسرت در شهرم (دیّر) زیاد برگزار کردم ولی در مرکز استان اگر بخواهم کنسرت برگزار کنم، باید از هفت خان رستم گذر کنم، اول باید یک گروه (بند) خوب و حرفهای را جمع و جور کنم که این کار را انجام دادم ولی متاسفانه حتی پیش پا افتادهترین وسایل صوتی را برای تمرین نداشتیم، بچهها همه بوشهری بودند، مکان تمرین هم قوز بالا قوز بود. جدیدا هم باید از طرف یک موسسه فرهنگی-هنری اقدام کنیم تا کارهای مجوز را انجام بدهد که آن هم خودش کلی پول از تو میگیرد. سالن را میپرسی بهت میگویند تمام تایم سالن را دادن به گروههای تهرانی بهتر از جان. اگر خیلی پارتی و لابی داشته باشی، لابهلای این اجراها یک تایم را به تو میدهند و آن موقع است که باید برای هر سانس چهار میلیون تومان ناقابل پرداخت کنی. ببینید من بیشترین و مهمترین گله را از مردم دارم، چراکه همیشه یک عده زیادی هستند که خودی کش و غریبپسند هستند (نقل قول از اکثر موزیسنها و گروههای بومی). باباجان این بچهها به عشق شماها وقت و زندگیشان را وقف میکنند و از شما انتظار دارند که حداقل در اجراها کنارشان باشید و سالن را پر کنید. اگر هنرمندان بومی حمایت شوند، کلی انرژی مثبت میگیرند و از جان و دل مایه میگذارند و این بهطور قطع در کیفیت کار آنها تاثیر شگرفی خواهد گذاشت.
مهمترین هدفتان از فعالیت در موسیقی چیست؟
من موسیقی را اول بهخاطر دلم و لذتی که از آن میبرم، کار میکنم و آنقدر کار میکنم که همیشه حالم را خوب میکند. نگرش و دیدگاه من نسبت به این هنر والا این است که همیشه بهعنوان یک رسانه بسیار قوی و بدون مرز میتواند عمل کند، زیرا با آن میتوانم افکار، احساسات و واکنشهای خودم را در ژانرهای متفاوت اجتماعی و عاشقانه بدون هیچ واسطهای با دیگران به اشتراک بگذارم و بهخاطر این نعمت بزرگ (موسیقی) خدا را سپاسگذارم.
آیا غیر از فعالیت موسیقایی شغل دیگری هم دارید؟
بله، من از سال 85 تاکنون در شرکت نفت و گاز پارس (pogc) در بخش حراست و قسمت نگهبانی شاغل هستم!!! البته ناگفته نماند در زمان ریاست آقای دزفولی در روابط عمومی این شرکت، چند بار با ارائه روزمه هنری و دیگر تواناییهایم سعی کردم در آن قسمت فعالیت داشته باشم ولی گویی وی یا از فعالیت مثبت خوششان نمیآمد یا از من، به هرحال عذر ما را خواست و من همان سال در قسمت اداری حراست مشغول به کار شدم، سرم تو لاک خودم بود و کارم را عالی انجام میدادم تا اینکه یک بنده خدایی که آن موقع رئیس بود، لطف و محبتش به من لبریز شد و دستور داد که من را در قسمت اداری به نگهبانی انتقال بدهند!!! (بهوالله بدون هیچ دلیل موجهی). این موضوع برام اصلا عجیب نبود، چون ضایع شدن حق ما بومیها همیشگی بوده و تا بوده همین بوده. البته بهدور از انصاف است که من از آقای سلمانی، ریاست محترم حراست (منطقه) بابت احترام و لطف همیشگیاش نسبت به خودم تشکر و قدردانی نکنم.
در هنرتان از چه کسی الگو میگیرد؟
من با آهنگهای رامی شروع و با ناصر عبدالهی زندگی کردم. کارهای فرهاد و کورش یغمایی برام تداعی خاطره میکنند و صدای روحنواز کاکا رضای کولغانی و گروه بیعیب و نقص داماهی را هم بجد دنبال میکنم و دوستشان دارم. این به آن معنی نیست که از کسی تقلید میکنم، چون همیشه سعی کردم خودم باشم ولی اعتقاد دارم که روح و ذهن انسان مثل جسمش نیاز به تغذیه سالم دارد و آن تغذیه سالم از نظر من گوش دادن به موسیقی خوب است؛ گوش دادن به موسیقی خوب به من حس خوبی را الهام میکند که به کمک آنها میتوانم نواهای بکری را خلق کنم. ما باید شنونده خوب و حرفهای هنر باشیم.
آیا از برنامه اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی در زمینه موسیقی رضایت دارید؟
اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی تا جایی که توانسته و شرایط به آنها اجازه داده خوب کار کردند، چون اکثرا خود هنرمند هستند، بهتر حرف هنرمندان را میدانند ولی به نظر من، برای بهتر شدن وضعیت موسیقی در بوشهر و شهرستانها که دارای هنرمندان و نیروهای مستعدی هستند، باید برنامههای مدونی داشت و بهخصوص به بحث آموزش اصولی و علمی موسیقی بهطور ویژه نگاه کرد. من این مهم را از خودم شروع کردم و در آموزشگاه موسیقی که در بندر دیّر راهاندازی کردم، بسیار به موضوع موسیقی کودک (ارف) اهمیت میدهم و در کنار سنین مختلف مختلف برنامههای خوبی را برای آن ترسیم کردم که این امر حتما در سال جدیداتفاقات خوبی را برای موسیقی شهرستان رقم خواهد زد. میخواهم همین جا به خانم ماحوزی، مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان بوشهر خدا قوت و خسته نباشید بگویم بابت این همه اتفاقات خوب و نادری که برای این حوزه رقم زده است و همچنین آقای ناطقیپور رئیس اداره فرهنگ و ارشاد دیّر به خاطر زحماتی که در این مدت کشیده، قدردانی کنم.
امسال در جدول زمانبندی ارشاد موسیقی بومی وضعیت خوبی نداشت، به نظر شما وقت آن نرسیده که در این جدول موسیقی بومی بیشتر گنجانده شود؟
ببیند موسیقی بومی در استانهای جنوبی همیشه مورد کملطفی قرار گرفته است و برعکس، در شهرهای غیرجنوبی همیشه پرطرفدار و محبوب بوده است. اگر این نوع موسیقی حمایت نشود، سختگیری بشود و به آنها مجوز اجرا داده نشود، بهطور قطع به کناری رانده خواهد شد و سر از جاهایی که نباید در میآورد. آن وقت است که برچسب زیر زمینی، غیرمجاز و... به آن زده میشود. متاسفانه این استان موزیسینهای قابل و کاردرستی را دارد که وضعیت معیشیتی آنها بسیار اسفناک است و این خیلی دردناک است؛ ایکاش به آنها بیشتر توجه میشد.
عمدهترین مشکلی که هنرمندان شهرستانی در حوزه موسیقی با دست به گریبان هستند، کدام است؟
اکثر افرادی که موسیقی کار میکنند، دوست دارند که هنرشان را عرضه و به دیده عموم بگذارند. همانطور که اشاره کردم در این راه با چالشهایی روبهرو هستند از قبیل هر روز سختتر شدن پروسه گرفتن مجوز، قبلا فقط اداره ارشاد بود که تعیینکننده بود ولی الان اینگونه نیست. شما ارگانهای دیگری را نیز باید راضی کنید تا مجوز اولیه صادر شود!!! بعد از آن تازه گرفتاریهایت شروع میشود و نگرانیهایی مثل کمبود اسپانسر که اگر پیدا شود و با تو راه بیاید و اعتماد کند، حداقل دغدغههای مالیات را رفع میکند و دیگر نگران تبلیغات، اجاره سالن و حتی دستمزد نوازنده هم نیستی و با فراغ خاطر بهتری فقط به اجرا فکر میکنی. تازه اگر بخواهی رسالت اصلیات را که گفتن حقیقت بیسانسور است، رعایت کنی، عدهای خوششان نمیآید، آن موقع است که هایلات میشوی و ادامه کار هنریات به اما و اگر بستگی دارد. به قول سید شمسالعلما: «هی مو بارم بارمن افتو چه دومن بو چه بالا/ کیچهگردی کارمن افتو چه دومن بو چه بالا/ ای که خینم تشنه باشی فرک چندانی نداره/ چونکه دل با یارمن افتو چه دومن بو چه بالا».
انتظارتان از مسوولان چیست؟
حمایت بیشتری را در عمل از این قشر همیشه فعال داشته باشند، شرایط و بستر را بهگونهای فراهم کنند که نوازنده یا خواننده به جای اینکه استرس مکان تمرین، اسپانسر و اجاره سالن را داشتد باشه، بتواند روی هر چه بهتر شدن کیفیت کارش تمرکز مند و موسیقی ناب و فاخری تحویل جامعه و مخاطبش بدهد.
تنظیم کننده آهنگهای شما چه کسی است و در انتخاب ترانههای خود چه ویژگیهایی را مدنظر دارید؟
90 درصد آهنگهایی را که برای صدا و سیما خواندم، اکبر ابراهیمی عزیز و بزرگوار تنظیم کرده، همچنین با تنظیمکنندههایی مثل کارن مهرسایی و فواد سمندی کار کردم. جدیدترین و آخرین کاری را که خواندهام قطعهای است با نام «خیالانگیز» که الان درگیر کارهای مجوز پخش آن هستم. این کار را حمزه یگانه تنظیم کرده و ناگفته نماند که وی یکی از بزرگترین و مهمترین موسیقیدانهای سبک جاز در ایران است و هماکنون هم در گروه داماهی مشغول فعالیت و نوازندگی است. ببینید من برای انتخاب ترانههایم وسواس زیادی به خرج میدهم که در این زمینه مهمترین فاکتور برایم این است که بتوانم در وهله نخست با شعر ارتباط بگیرم و آن را بفهمم. این باعث میشود که نوا یا آهنگ بهتری را بتوانم برای آن بسازم و با آن ترانه چفت کنم.
ترانهسرای شعرهایت چه کسی است؟
با ترانهسراهای زیادی کار کردم، از جمله شهراد میدری، سیداحمد شمسالعلما، سیدمرتضی کراماتی، رسول خیاط، مریم ذاکری و تازگی کارهایی را از حضرت مولانا، رهی معیری، خیام و باباطاهر را دارم آهنگسازی میکنم که حتما در سال 97 آنها را خواهید شنید.
با کدام قطعه خود بیشتر خاطره دارید، چرا؟
از میان کارهایم قطعه «بارو» را بیشتر دوست دارم، چون به گفته حبیب گرامی من از آن خاطره دارم. چون یک شب قرار بود آهنگ «بارو» را در فضای بازی اجرا کنم. زمستان بود و موقع اجرای این آهنگ که رسید با شروع موسیقی باران هم به صورت نم نم شروع به باریدن کرد. در اواسط کار باران کمی شدیدتر شد و من همچنان آهنگ را قطع نکردم و ادامه دادم و باور را در زیر باران تا آخرش خواندم. کلی خیس شده بودم ولی بسیار حس زیبا و ماندگاری بود. از شهراد عزیزم بابت این کار لطیف و زلال سپاسگزارم. در پایان از خانوادهام که بانی اصلی پیشرفت من بودن قدردانی میکنم. این را هم بگویم که خیلی مواقع پشت این دلگرمی و موفقیتها همیشه پای یک زن در میان است. خیلی خوب است که همسرت رفیقت هم باشد. «من آن دلهام ربانی/ چنان دلهم به الهامی/ که از هر حور ترکانی/ تو جانان دوستتر دارم».