bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۱۲۷۸
تاریخ انتشار: ۳۸ : ۱۸ - ۱۴ فروردين ۱۳۹۷
صدای هنرِ ما به‌سختی به گوش جهان می‌رسد!
راضیه ایمانی خوش‌خو متولد سال 1360 و زاده لاهیجان و بزرگ شده تهران است، دانش‌آموخته کارشناسی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه علامه طباطبایی است.
بامداد جنوب- وندیداد امین:
راضیه ایمانی خوش‌خو متولد سال 1360 و زاده لاهیجان و بزرگ شده تهران است، دانش‌آموخته کارشناسی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه علامه طباطبایی است. سرگیجه (شعر)، داستان‌های مثنوی معنوی (بازگردان به نثر)، عشق را یافتم (مجموعه داستان) از آثار ایشان است.

برنده جایزه اول مسابقه شاعران زن تهران است و همایش‌هایی را در دانشگاه تهران، حوزه هنری، سرای اهل‌قلم، کانون اندیشه جوان، هدایت و ... اجرا کرده است.
خبرنگاری، معاونت فرهنگی، کتابداری، مجری‌گری، نقد شعر، ویراستاری، نویسندگی، سردبیری نشریه... از جمله مشاغلی بوده که در آن دستی در آتش داشته است.
در سال‌های نوجوانی در مرکز آموزش‌ و پرورش منطقه 14 در کانون شاعران و نویسندگان ثبت‌نام کرده و زیر نظر استاد ادبیات سرکار خانم زهرا غلام‌زاده اولین جلسه‌های حرفه‌ای شعر را شروع کرده و چندین رتبه و جایزه در آن مقطع به دست آورده است.

او درباره تجارب زیسته‌اش می‌گوید: بعد از قبولی در رشته ادبیات و وارد شدن به دانشگاه علامه که قبله آمال و آرزوهایم بود، در کانون شعر ابوذر زیر نظر جناب آقای اسماعیل امینی با دوستان به نقد و بررسی اشعار و رفع اشکالات شعری یکدیگر می‌پرداختیم. در دانشگاه کلاس‌های استادان بزرگی چون کزازی، حمیدیان، دانش‌پژوه، دادبه، شمیسا، حائری، ایران‌زاده، حسن‌زاده و... را تجربه کرده و عاشقانه پای درسشان نشستم.
در همان سال اول دانشگاه وارد گروه ادبی دانشجویان شده و در همایش‌های شعری آنجا شرکت کردم. همسرم فرهاد صفریان شاعر و اهل فلسفه است. با او در انجمن ادبی فرهنگی دانشگاه آشنا شدم.
بعد از ازدواج من و همسرم تیم خوبی شدیم برای برگزاری همایش‌های دیگر در راستای علاقه‌مندی‌های خود. وبلاگ‌نویسی را آغاز کردیم و جزء 5 وبلاگ‌نویس اول ایران بودیم. وبلاگ من با عنوان «پشت دیوارها» برنده زیباترین قالب و وبلاگ فرهاد صفریان با عنوان «غزل معاصر» برنده اولین وبلاگ ثبت‌شده و بهترین محتوا شد.

نزدیک به سه سال برگزارکننده جلسات نقد و بررسی شعر ماهانه در مکان‌های فرهنگی بودم تعداد حضور افراد در این جلسات همیشه بالای 50 نفر بود.
شاعران مطرحی چون حسین غیاثی ترانه‌سرای معروف و علیرضا بدیع شاعر ترانه «برکه کاشی» از همراهان همیشگی این جلسات بودند.
خانه من و همسرم پاتوقی برای برگزاری جلسات قبل از همایش‌ها بود و همیشه بعد از برگزاری برنامه هم شاعرانی که از شهرستان آمده بودند مهمان ما می‌شدند.

در کنار دوره‌های شب‌شعر در دانشگاه تهران و علامه، متصدی جشنواره شعر کوتاه بالی برای پرواز، جشنواره شعر طوبی، مسابقات غزل معاصر و جشنواره شعر زنان بوده‌ام.
با راضیه ایمانی خوش‌خو مصاحبه‌ای صمیمانه ترتیب دادیم که در ادامه می‌خوانید:

مایلم با این پرسش بنیادین گفت‌وگویمان را شروع کنم که «ادبیت» ادبیات از نظر شما در چیست؟
نظریات مختلفی در این زمینه از فرم‌شناسان بزرگی مثل یاکوبسن، موکاروفسکی، مکاریک و... وجود دارد اما از نظر من وجوه ادبی یک متن یا شعر که با علم معانی، بیان و بدیع، شناخته خواهد شد، اگر به تأثر در مخاطب نینجامد آن متن ادبی نتوانسته با به‌کارگیری تمام شگردهای ادبیت در خود، برنده ماجرا باشد. ماجرا چیست؟ ارتباط خواننده با متن. اگر هنرمندی با استفاده از ابزار هنری که در ادبیات همان به‌کارگیری وجوه ادبی به‌حساب می‌آید بتواند تأثیرگذاری را در مخاطب برانگیزد معلوم می‌شود که از این ادبیت درست استفاده کرده است.

پس از نظر من چینش درست کلمات به شکلی که مخاطب همان روزگار را دچار یکّه و دگرگونی کند وجه ادبی ادبیات به‌حساب می‌آید.

اساسا می‌توان در مقوله‌ای مانند شعر ( مثلا رمان) به یک تعریف واحد رسید؟
بهتر است در این مورد جهانی بیندیشیم و بدون بعد زمان و مکان فکر کنیم تا هیچ دوره و هیچ شاعری به علت بعد مسافت یا دوری زمان از ما که اموری نسبی است از قلم نیفتد.

می‌دانیم که در ایران چیزی که از تاریخ در دست ما مانده گاث‌های زرتشتی است که در آن اولین بارقه‌های شعرگونه دیده می‌شود؛ اما به حتم قبل از آن نیز مواردی موجود بوده که از دسترس ما خارج است. بعد ازآن تعاریف بی‌شماری از شعر در سراسر جهان انجام شد اما هرکدام فقط به محدوده شاعران، زبان و دوره‌ای که در آن حضور داشتند توجه کردند. من این تعریف کلی که شعر کلامی مخیّل است را می‌پسندم اما ادامه آن‌که می‌گوید موزون و مقفا باشد را خیر.

شعر کلامی مخیّل است که  بر اثر برانگیختگی آنی شاعر با یک جرقه بیرونی یا درونی ایجاد می‌شود و شاعر با استفاده از ابزار هنری و فنون ادبی و انتخاب واژگان به آن شکل و حجم می‌بخشد.

از منظر شما چرا ادبیات معاصر ایران (خصوصا این چند دهه اخیر) یارای عرض‌اندام در گستره جهانی را ندارد؟

ما کمی از دنیا دور افتاده‌ایم وگرنه ظرفیت‌های بالایی در شاعران وجود دارد که دنیا صدایش را نمی‌شنود.

ما ارتباط نداریم اگر داشتیم و می‌توانستیم دست‌کم شعر خود را عرضه کنیم مطمئنا بازخوردهای خوبی در انتظار جامعه شاعران و نویسندگان بود. در ابتدایی‌ترین حالت این‌که ما نیاموختیم به زبان توافق شده در کل دنیا یعنی زبان انگلیسی مسلط باشیم. این اولین و بدیهی‌ترین نیاز بود که متاسفانه اکثر ما آن را در ‌دست نداریم. دومین قدم ارائه اثر است که آن‌هم از توان شخصی ما خارج است. در حالی‌که بودجه‌های دولتی صرف امور دیگری می‌شود ادبیات به امری تجملی بدل شده که فعلا نباید روی آن سرمایه‌گذاری کرد.

من معتقد نیستم شعر ما حرفی برای گفتن ندارد معتقدم که صدای هنر ما به‌سختی به گوش جهان می‌رسد.

در عصر حاضر، با توجه به نیازهای خاص خودش، آیا قالبی مثل غزل، قابلیت بازگو کردن ابعاد زیبایی‌شناسانه، اندیشگی و شرایط اجتماعی معاصر را دارد؟

شعر منتظر قالب نمی‌نشیند. اندیشه سیال است و برایش فرقی نمی‌کند در کدام هنر یا قالب بنشیند. لزوم اندیشه به بازگو کردن آن است. می‌تواند از زبان یک دانشمند یا فیلسوف گفته شود می‌تواند از زبان شاعر گفته شود. این درد است که دنبال قالب می‌گردد.

اندیشه‌ای که در وجود اجتماعی که شاعر در آن زندگی می‌کند خمیر شده باشد در نهادها رسوخ کرده باشد دل را متأثر کرده باشد مثل رودی از جیوه وارد ذهن شاعر می‌شود و در قوالبی که نیاز روز همان جامعه است خود را تبدیل به یک تندیس غیرقابل نفوذ کرده و در مقابل چشم همگان قد علم می‌کند.

اگرچه خودم پایبند قالب غزل هستم اما فکر می‌کنم به‌غیر از آن مردم این روزگار با سپیدها هم ارتباط خوبی برقرار کرده‌اند.

جریان داستان‌نویسی امروز ایران (حداقل در چهار دهه اخیر) را چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا می‌توان با روند حاضر به ارتقای سطح کیفی‌اش امیدوار بود؟

اول لازم است متذکر شوم که یک رمان‌خوان قهارم پس نظری که می‌دهم از روی مشاهدات است. جریان داستان‌نویسی در 40 سال اخیر در ایران به‌علت جهت‌دار شدن نوشته‌ها و علت اصلی انتخاب سوژه برای نوشتن داستان که همانا بر اساس خوش‌آمد موسسات و ناشران برای بالا رفتن تیراژ کتاب و خریده شدن از سوی ارگان‌های دولتی است، بسیار ناامیدکننده است.

در این گفته مخاطبم نویسندگان عزیز هستند که اگر یک کتاب خط‌خطی می‌کنند برای امرارمعاش یا رزومه کاری، دو کتاب هم بنویسند برای آنچه در واقعیت و نهان جامعه در حال دست‌ و پا زدن است و در این زمینه شجاعانه‌تر برخورد کنند.
استفاده از سبک‌های ادبی و داشتن مکتب فکری جای خالی بزرگ نویسندگی در ایران است و همچنان ادامه دارد.
برای حمایت از نویسندگان جدید هر سال در نمایشگاه کتاب‌هایشان را خریداری می‌کنم و دوباره با امیدواری منتظر سال بعد می‌مانم.

شما یک اثر را به نثر برگردانده‌اید، این پروسه چه پتانسیل‌ها و توانایی‌هایی برای ارتقای دانش ادبی ما دارد؟

شما می‌توانید به‌عنوان یک هنرمند از این منابع ایده بگیرید. من مثنوی را انتخاب کردم اما دریای این متون که دارای داستان و حکایت و اساطیر ماست آن‌قدر غنی و پرمایه است که هرکس در هر هنری و حتی در هنر زندگی کردن می‌تواند از آن بهره‌مند شود.

هدف از به نثر درآوردنِ بخشی از مثنوی، این بود که نوجوانان و مردمی که سررشته‌ای در ادبیات ندارند یا حتی دانشجویان ادبیاتی که احتیاج به فهم ماجرای اصلی داستان‌ها برای دانستن ارتباط معنایی آن در بخش‌های دیگر ادبیات دارند، بتوانند بسیار راحت‌تر و سریع‌تر به این منظور دست یابند و بر این اساس تمام سعی‌ام بر فهم هرچه آسان‌تر داستان‌ها پایه‌گذاری شد.
نظم به کلام رونق می‌بخشد و خاصیت برانگیزاننده دارد پس در این زمینه توصیه اولیه، خواندن از روی متن اصلی است چراکه لذت‌های خودش را دارد و دقایقی در آن است که در برگردانش به نثر نمی‌توان دید.

نظرتان راجع به جشنواره‌ها و مسابقات ادبی چیست؟ عده‌ای نقدهای تند و تیزی به نحوه اجرا و گزینش آثار در این مسابقات دارند!

زمان بسیار زیادی است که دیگر خبری از جشنواره‌ها ندارم امیدوارم روند بهتری را دنبال کرده باشند. در دهه 80 که از نزدیک جشنواره‌ها را می‌دیدم فضا حالتی مافیایی داشت و هر جشنواره به کسانی که از قبل می‌شناخت مجال عرض‌اندام می‌داد و این برمی‌گشت به این‌که داوران آن جشنواره یا برگزارکنندگانش چه کسانی هستند.

من و همسرم آقای فرهاد صفریان اهل شرکت در جشنواره‌ها نبودیم اگرچه در یکی دو جا به‌عنوان داور و برگزارکننده همکاری کردیم.
ما تصمیم گرفتیم خودمان در حد بضاعت‌های خصوصی و غیردولتی همایش‌های شعری و گهگاه جشنواره‌هایی را برگزار کنیم. اساس همت ما بر شناساندن شاعران پراستعداد اما مهجور بود. روند کار ما به این شکل بود که در وبلاگ‌ها که اولین وبلاگ‌های ادبی بود اشعار این دوستان را که عموما از شهرستان‌ها بودند می‌گذاشتیم بعد در همایش‌های ماهانه از آنها دعوت می‌کردیم و بعد در جشنواره‌هایمان از آنها تقدیر می‌کردیم.

همایش‌های شعری «پنجشنبه‌ها باتو» که پنجشنبه‌های اول هرماه برگزار می‌شد و من و دوست عزیزم پریا کشفی آن را تدارک می‌دیدیم. بسیاری از شاعران و ترانه‌سرایان نام‌آشنای حال حاضر در آن شرکت می‌کردند.
جشنواره‌های «غزل معاصر» که همسرم فرهاد صفریان برپا کرده است هم از شهرستان‌های مختلف، هم از خارج کشور مدعو داشت.
جشنواره شاعران زنان تهران که مجموعه «هنر، رسانه، اردیبهشت» برگزار کرد و یک سلسله جشنواره‌های دیگر بود که من در آن ‌همکاری داشتم و هیچ‌کدام از این برنامه‌ها وابسته به هیچ سازمانی نبود و تنها باهدف شناساندن و ارتقاء سطح کیفی دوستان انجام می‌گرفت.

پیشنهاد یا انتقادی برای انتشاراتی‌ها و چرخه نشر و عرضه کتاب ندارید؟
ناشران به‌شدت مشکل تامین بودجه دارند وقتی خرید کتاب کم است کار آنها در جریان نیست و وقتی امری راکد باشد کدورت‌هایی ایجاد خواهد شد که به گردن چرخه است. آثار این روند نتایج بدی به همراه دارد ازجمله تن دادن به چاپ هر کتابی در سطوح پایین کمی و کیفی که اگر این مشکلات نبود مطمئنا ناشران به این موضوع تن نمی‌داد.

کتاب‌های زحمت‌کشیده شده و پرمحتوا جعبه‌جعبه در انتشاراتی‌ها خاک می‌خورند و کتاب‌های بازاریِ روانشناسی‌های کاسب‌کارانه، آشپزی‌ها در برگ‌های گلاسه، متون دینی و مذهبی که بارها و بارها نشر یافته، رمان‌هایی که فقط جلدهای زیبایی دارند و... در نمایشگاه‌ها عرضه‌شده و به فروش می‌رسند.

به‌عنوان یک زن، «جنسیت» چه نقشی در نوشتار شما داشته است؟ اساسا به نوشتار زنانه معتقدید؟
جنسیت باید در هنر من نقش ایفا کند هرکس باید بتواند دنیا را از دریچه دید درون خودش ببیند اگر چنین باشد می‌تواند حس همزادپنداری در خواننده اثر ایجاد کند اما زنان همیشه ناگفته‌های زیادی داشته‌اند عواملی مثل احتیاط از بروز همه آنچه دارند یا بی‌اعتماد به توانایی‌های خود که در اثر برخورد تاریخی با زنان در ایران ایجاد شده و هزاران عامل دیگر باعث می‌شود که جامعه از شعر و حرف زنانه تهی شود و این امتیاز را از دست بدهد.
هرچه بیشتر در خود غور کنیم به گوهر هستی نزدیک‌تریم و حرف اصلی همانجاست. حال این‌که جنسیتمان چه باشد در پله بعدی قرار می‌گیرد. هنرمندان معمولا به آدمیت بیشتر توجه دارند تا به جنسیت اما همین آدمیت هم ممکن است از زوایای دید مختلفی بیان شود که جنسیت یکی از آنهاست.

چه اهداف و برنامه‌هایی برای آینده ادبی‌ خود دارید؟
در این مقطع دوست دارم کارگاه‌های شعر برگزار کنم و به نوجوانان بااستعداد در این زمینه کمک کنم. زمان ما، کانون‌های شاعران و نویسندگان از طرف منطقه وجود داشت خانه‌های فرهنگ محله‌ نیز فعال بود ولی الان من می‌شنوم که این فعالیت‌ها کم شده و مدارس دیگر کمتر به هنر دانش‌آموزان بها می‌دهند و بیشتر در پی کسب رتبه‌های بالا و مطرح‌شدن خودشان در میان مدارس دیگر از نظر کمّی و عددی هستند.
برنامه دیگرم برگزاری جمع‌های فرهنگی بررسی شعر، کتاب، فیلم، موسیقی و نقد و نظر در این‌باره است.
در این میان سوق دادن جوانان دهه قبل از خودم به کتاب‌خوانی و مبادله کتاب با آنها از کارهایی است که به‌صورت هدفمند انجام می‌دهم.

 ... و سخن فرجامین؟!
سپاسگزارم از شما که در قحطیِ هنر اصیل به‌دنبال کارهای فرهنگی هستید و توان و سعی خود را بر این طلب گمارده‌اید. ما که هیچ اما بسیاری از بزرگان هنر و استادان گرانمایه در این وادی، کنار گذاشته ‌شده‌اند و در خانه‌های خود نشسته‌اند این‌که جوانان عاقلی چون شما بتوانند از میان دود و صدای این آتش‌بازی‌ها و انواع سیرک‌های زمانه که قرار است حواسمان را پرت کرده و به بی‌مایگی مشغول دارد، بگذرد و گوهرهای ناب و تراش‌خورده را بیابد کار سترگی است. اگر شما شور بیافرینید ما نیز رمق‌های ازدست‌رفته را جمع خواهیم کرد و همراه خواهیم شد.

باشد که بر منتهای همت خود کامران شوید.

نام:
ایمیل:
* نظر: