بامداد جنوب- وندیداد امین:
«سایه ریحان روی دیوار میرقصد. سایه رقصان او آویخته از سقف، آویخته از تیرک چوبی. میخواهم طناب را از گردنش واکنم. دستم نمیرسد. ریحان آونگان از طناب میخندد و میگوید: «ولش کن. اینطوری راحتتر میخوابم. دستهایم را ببین...» بعد انگشتهایش را میگیرد. جلوی دهانش و به آنها فوت میکند. انگشتها بخار میشوند. چشمها، موها، لباسها، در و دیوار خانه، ستونها و تیرک چوبی سقف هم. عقبعقب میروم و روی لبه زوال میایستم. همهچیز به شکل تکههای کوچک ابر از هم وا میرود و در فضا رها میشود. از ریحان چیزی باقی نمیماند جز چند قطره عرق نشسته روی پیشانی و نفس زدنهای تندی که از خواب میپراندم.» (بخشی از رمان «شبنشینی بعد از مراسم تدفین، ص 33).
نسترن مکارمی متولد سال 57 و در رشته هنر تحصیلات خود را به پایان برده است. وی فعالیت ادبی خود را با سرودن شعر آغاز کرد، سپس به نوشتن داستان کوتاه پرداخت. حاصل این امر قریب به بیست سال فعالیت ادبی است که به سه عنوان کتاب منتشرشده تا به امروز رسیده است که عبارتند از: مجموعه داستان «حال هیچکس خوب نیست» نشر نصیرا، سال 93)، رمان کوتاه «بنبست اردیبهشت» (نشر ققنوس، سال 94) و رمان «شبنشینی بعد از مراسم تدفین» (نشر بوتیمار، سال 96). بهعلاوه مجموعه داستان دیگری نیز از او با عنوان «غبار صورتی» در دست انتشار است که بهتازگی مجوز گرفته و نشر «آفتابکاران» آن را منتشر خواهد کرد.
نسترن مکارمی در سال 92 جایزه نقد ادبیِ هشتمین جشنواره فصلی مطبوعات را از آن خودکرده و در جایزه ادبی داستان جنوب سال 95 نیز شایسته تقدیر شناختهشده است. با این نویسنده، گفتوگویی صورت دادهایم که در ادامه میآید.
در ابتدای گفتوگویمان میخواهم اشارهای داشته باشید به تالیفات خودتان. این آثار در چه شرایط ذهنی و زمانی نوشته شدهاند؟
اولین کتاب منتشرشده من مجموعه داستان «حال هیچکس خوب نیست» است؛ کتابی بود که با وجود لطف ناشر مرحومش به من و داستانها نه پخش خوبی داشت و نه از اقبال معرفی برخوردار شد. در حال حاضر هم گمان نمیکنم اصلا در بازار کتاب در دسترس باشد ولی از طریق فیدیبو قابل تهیه است. داستانهای این کتاب اولین تجربههای نویسندگی من بودند. تجربههای متنوعی هم بودند. کتاب دومم «بنبست اردیبهشت» یک رمان کوتاه بود. اولین تلاش و تجربهام در نوشتن رمان. نتیجه این تجربه یک داستان فمینیستی است که هنوز هم طرفدارهای خودش را دارد و اغلب دوستانی که خواندهاند از لذت از آن بردهاند. با وجود این، اعتراف میکنم که امروز درک و دریافتم از فمینیسم قدری متفاوتتر شده است. حالا سعی میکنم فمینیستی باشم که کمتر غر میزند و بیشتر عمل میکند. رمان بعدیام «شبنشینی بعد از مراسم تدفین» تا این لحظه جز محبوبترین کارهایم بوده، همین امسال منتشر شده است. شبنشینی را بهخاطر فضای وهمانگیز و روایت معماگونهاش دوست دارم. در نگاه دوستان منتقد هم تا این لحظه خودش را خوب نشان داده و بازخوردی که از این رمان گرفتهام، برایم دلگرمکننده بوده است. دومین مجموعه داستانم هم با عنوان «غبار صورتی» در دست انتشار است. تعدادی از داستانهای این مجموعه مربوط به فضای جنگ و زندگی جنگزدگان میشود.
خود شما بهعنوان یک نویسنده زن، آیا به نوشتاری که شاخصه «جنسیت» در آن حضور و نمودی پررنگ داشته باشد، معتقدید؟
جنسیت چه بخواهیم چه نخواهیم یک شاخصه پررنگ است. طبیعی است که من بهواسطه زن بودن جهان را با نگاه زنانه ببینم. منظورم از نگاه زنانه توجه به سویههایی از زندگی، حوادث و پدیدههای اجتماعی است که شاید مردان از زاویه دید خودشان کمتر به آن توجه داشته باشند. صرفا یکجور دیگر نگاه کردن است و البته تاثیر جنسیت را در همین حدود میپسندم و زیاده از این – آنچنانکه متن به بستری برای طرح ایدئولوژی خاص یا عرصهای برای تظلمخواهی بدل شود- اغلب اوقات درگیری مضاعفی پدید خواهد آورد که شاید حتی به تندرویهایی ختم شود یا نتیجهای برخلاف انتظار نویسنده در پی داشته باشد.
وضعیت زنان نویسنده معاصر ایران و کنشگر در حوزههای ادبی و هنری را چطور ارزیابی میکنید؟
اینطور به نظر میرسد که زنان در سالهای اخیر حضور پررنگتری نسبت به گذشته در زمینههای ادبیات و هنر داشتهاند و حتی میشود گفت که آثارشان بهخوبی مورد استقبال واقع شده است. البته در عرصه ادبیات هم مانند تمام عرصههای فرهنگی مشکلاتی هست که صرفا گریبانگیر زنان نیست. بهنظر میرسد در حال حاضر ادبیات و هنر تنها عرصهای است که برابری زن و مرد تا حدود زیادی در آن لحاظ شده و همه تقریبا به یک اندازه با مصائبی مشابه دستوپنجه نرم میکنند. از ممیزی گرفته تا حقوق مولف و...گلایههای مکرری که تکرارشان تنها بر ملال میافزاید.
چنانچه شاهدیم از نظر کمی، تعداد زنان نویسنده و شاعر نسبت به چند دهه اخیر رو به فزونی گرفته است. این تعدد کمی را نشان از چه شاخصههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... میدانید؟
طبیعتا زنان جامعه ما از بسیاری جهات به بلوغ فکری و هویتی رسیدهاند. همانطور که تعداد زنان تحصیلکرده و شاغل، زنانی که به استقلال خود اهمیت میدهند در چند دهه اخیر فزونی داشته و گرایش به خلق اثر ادبی یکی از راههای ابراز این استقلال در اندیشه و این هویتطلبی است. وجود قوانین و حتی عرفها و سنتهایی که حاکم بر جامعه ما هستند و مبانی رویکرد اجتماعی به حضور زنان را شکل میدهند -به شکل ناامیدکنندهای هیچ نوع پیشرفت و همراهی با خواست جامعه در آنها دیده نمیشود– هم نتوانسته است مانعی در ادامه مسیر زنان بهشمار بیاید و حضور آنان را در عرصههای فعالیت اجتماعی متوقف کند و ادبیات هم یکی از همین مسیرهاست.
این روند اغلبی کمی، آیا به روی کیفیت آثار اثر معکوس و نازلکننده نخواهد داشت؟
ببینید این طبیعی است که توقع عموم مخاطبان با توقع فعالان حرفهای ادبیات متفاوت باشد و درستش این است که هر نوع مخاطبی با هر سطح دانش و سلیقهای به کالای فرهنگی مناسب خود در بازار دسترسی داشته باشد. کیفیت هم برای هر طیف مخاطب بهگونهای متفاوت تعبیر میشود و هر نویسندهای میتواند پاسخگوی ذائقه ادبی گروهی از این مخاطبان باشد اما میتوان به نویسندگان توصیه کرد که اعتبار قلم و اندیشه خود را فدای سلیقه بازار، جلب رضایت ناشر و فروش بیشتر نکنند.
از منظر شما، دولت دوازدهم و سایر نهادهای مربوطه، در مواجهه با خیل عظیم زنان نویسنده و شاعر، سازوکارهایش زایا و در جهت ارتقای سطح کیفی و کمی آنان بوده است؟
من گمان نمیکنم نه دولت دوازدهم و نه دولتهای قبل از آن اصولا برنامه خاصی برای نویسندگان اعم از زن و مرد تدارک دیده باشند. فعالیت دولتها محدود است به همین برگزاری جایزه جلال و کتاب سال و انتشار یکسری کتابهای سفارشی از سوی نهادهای دولتی که آنقدر در آن حرفوحدیث هست که پرداختن به آن از حوصله این گفتوگو خارج است. حکایت دخالت دولت در ادبیات آدم را یاد آن مثل معروف میاندازد که «مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان...»
به جشنوارههای معمول در این یکی دو دهه، انتقادهای فراوانی از جانب اهلفن وارد شده است. از آنجاکه خود شما در سال 92 برنده یکی از همین نشستها شدهاید، فضا و ابعاد کلی این برپاییها را چطور میبینید؟
من متوجه نشدم!!! منظورتان جشنواره فصلی مطبوعات سال 92 است؟
چیزی شبیه به همین جشنواره؟!
چون از سازوکار این جشنوارهها اطلاع دقیقی ندارم، نمیتوانم پاسخی بدهم.
خانم مکارمی، به نظر شما ادبیات، خاصه ادبیات بانوان در آینده به کدام سمت خواهد رفت؟
من هیچ پیشبینی خاصی از آینده ادبیات ندارم. نهایت تلاشم هم این است که بتوانم کار خودم را درست انجام بدهم و تاثیرگذار باشم. آینده ادبیات را خیلی چیزها در کنار هم میسازند. یکی از آنها همین خودسانسوری نهادینهشده در وجود ماست که نهتنها حاصل دههها نوشتن زیر تیغ سانسور است که از عرفها و عادتها و روشهای رایج تربیتی در جامعه ما هم تاثیر میگیرد. فاصله گرفتن از این فضا و نوشتن در اتمسفری رقیقتر و شفافتر میتواند راهگشا باشد. فکر میکنم بهتر است بهجای نشستن و پیشبینی کردن آینده تلاش کنیم در ذهن خود اتمسفر بهتری برای نوشتن بسازیم.
از میان نویسندگان ایرانی و خارجی معاصر، کار کدامیک را بیشتر میخوانید؟ دلیل این پسند چیست؟
در میان نویسندگان ایرانی آثار براهنی و گلشیری را میپسندم. هر دوی این نویسندهها تسلط فوقالعادهای بر زبان داشتند و فضاسازیهای درخشانی را میتوان در آثارشان دنبال کرد علاوه بر آنکه نوع نگاهشان به پدیدههای زیستی و اجتماعی هم بهقدر کافی مطالعه آثارشان را پربار و ارزشمند میکند. در میان نویسندگان خارجی میتوانم از شعرها و داستانهای چارلز بوکوفسکی یاد کنم. بهخاطر طنز هوشمندانهای که خواندن نوشتههایش را لذتبخش میکند.
از آرزوها، برنامهها و اهدافتان بهعنوان یک نویسنده در آینده ادبیتان هم چند سطر برای ما بگویید؟
احتمالا آرزوی هر نویسندهای این است که آثارش مورد اقبال و توجه قرار بگیرد چه در میان عموم مخاطبان و چه در میان منتقدان حرفهای ادبیات. بههرحال، آرزو بر جوانان و نویسندگان عیب نیست. برنامههای کوتاهمدتی برای خودم در نظر دارم. مثلا اینکه رمان نیمهتمامم را با عنوان «توتال» به پایان ببرم. بعد از آن شاید شکل جدیدی از داستان کوتاه یا مینیمال را تجربه کنم، شاید هم دوباره به شعر برگردم. در حال حاضر همینکه بتوانم رمانم را سروسامان بدهم، کار بزرگی کردهام ولی اهل برنامهریزیهایی با چشمانداز چندین ساله نیستم. بیشتر تلاش میکنم استانداردهای خودم را در نوشتن حفظ کنم. به کلماتم متعهد باشم و به خودم بهعنوان مجموعهای از باورها و آنچه قرار است به دست مخاطب برسانم.
سخن پایانی؟
ممنونم از شما. سخن خاصی ندارم.