bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۱۵۰۷
تاریخ انتشار: ۲۴ : ۱۳ - ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۷
برخی از تئوری‌های توسعه به «تئوری‌ سطح فردی» مشهورند. صاحبان این نظریه‌ها معتقدند رشد و توسعه و یا عقب‌ماندگی کشورها به ویژگی‌های شخصیتی مردم آن بر‌می‌گردد. بدین معنی که کشورهای توسعه‌یافته به این علت که مردمانش مسوولیت‌پذیر، سخت‌کوش، کارآفرین، قانونمند، قانع، خلّاق، مشارکت‌جو، توانمند و با ادبیات مرسوم در ایران «متخلّق به اخلاق حسنه، متعهد و خداترس» هستند، به آن سطح از پیشرفت رسیده‌اند و..
غلامحسین کرمی:
برخی از تئوری‌های توسعه به «تئوری‌ سطح فردی» مشهورند. صاحبان این نظریه‌ها معتقدند رشد و توسعه و یا عقب‌ماندگی کشورها به ویژگی‌های شخصیتی مردم آن بر‌می‌گردد. بدین معنی که کشورهای توسعه‌یافته به این علت که مردمانش مسوولیت‌پذیر، سخت‌کوش، کارآفرین، قانونمند، قانع، خلّاق، مشارکت‌جو، توانمند و با ادبیات مرسوم در ایران «متخلّق به اخلاق حسنه، متعهد و خداترس» هستند، به آن سطح از پیشرفت رسیده‌اند و در مقابل کشورهای وامانده از قافله رشد و توسعه، دارای مردمی قانون‌گریز، بی‌مسوولیّت، بدقول، اسراف‌کار، مفسد، کم‌کار، بی‌انگیزه و بر پایه گفتار متداول در ایران «ضعیف‌النّفس، تربیت‌نیافته و بی‌تعهّد» هستند. طرفداران تئوری‌های دیگر توسعه همانند «توسعه سازمانی»، «ساختارهای سیاسی و اجتماعی» و «روابط بین‌الملل» البته به صورت مفصل به اشکالات این ایده پاسخ گفته‌اند که شرح آن در این گزارش نمی‌گنجد. 
 
در ذیل این مفهوم کلان، برخی در ایران معتقدند که ریشه مشکلات ریز و درشت کشور را باید در نظام تعلیم و تربیت جست‌وجو کرد. آنها می‌گویند اگر مردم محیط ‌زیست و میراث فرهنگی را حفظ نمی‌کنند، بدان سبب است که آموزگاران سخنی در باب حفاظت از سرمایه‌های ملّی به کودکِ دیروز نگفته‌اند. اگر کسی کتاب نمی‌خواند، چون دانش‌آموز در مدرسه ارزش کتاب خواندن را درک نکرده است. اگر نهاد خانواده سست‌بنیان است، چون آموزش و پرورش غافل از یاد دادن پذیرش مسوولیت و ایفای نقش پدری، مادری و همسری به دانش‌آموز بوده و مشق زندگی به آنها نداده است. اگر احترام به قانون متاعی بی‌ارج و اعتبار است، چون کسی در دوران تحصیل به آنها یاد نداده که قانون را محترم بدارند و حتی اگر امروز فساد، تباهی و غارت بیت‌المال در سطوح مختلف، کشور را بلعیده است، دلیلش قصور نهاد آموزش و پرورش در تربیت انسان است و به طور کلی در بحث از هر معضل و بحران فرهنگی و اجتماعی، عده‌ای «فرهنگ‌سازی از کودکی و دوران مدرسه» و علمای دین‌ هم «ضروت اهتمام به تربیت دینی و ترویج آموزه‌های اسلامی» را مطرح می‌کنند. بر اساس این تفکّر، راه نجات کشور در توجه دستگاه‌های فرهنگی و به طور ویژه نهاد آموزش و پرورش به تربیت انسان و آدم است و آنگاه که همه انسان شدند، همای سعادت بر شانه جامعه خواهد نشست.

به فرض این‌که بپذیریم تفکّر مورد بحث، بی‌نقص است، پرسش اساسی آن خواهد بود که طرفداران این ایده دقیقا چه راهبرد، الگوی عملی و نقشه راه مشخصی برای تحقق افکار خود دارند، یعنی نظام آموزش و پرورش و آموزگاران این سرزمین چه باید کنند و چگونه انسان مورد نظر را تربیت کنند؟ و چه تحوّل بنیادینی باید در نهاد آموزش و پرورش ایجاد شود تا ماحصل آن انسان تربیت شده و نه انسان مسخ شده باشد؟ به نظر می‌رسد صاحبان چنین ایده‌ای، نگاهی فنّی و مهندسی شده به تعلیم و تربیت دارند و مدرسه را همانند خط تولید یک کارخانه می‌پندارند که از یک سو، کودک همانند لوحی سفید و بی‌زنگار، وارد آن شده ‌و از دیگر سو پس از سال‌ها تحصیل، بسان انسانی فرشته‌گون خارج می‌شود اما در این بین جای بحث پیچیده‌ اراده و اختیار انسان کجاست؟ و برهمکنش‌های نهاد خانواده، اجتماع و مدرسه چگونه تحلیل و تفسیر می‌شود؟ بر پایه همین تفکرات، شورای محترم عالی انقلاب فرهنگی نیز ایده «مهندسی فرهنگی» را در سر می‌پرورانند و در پی مهندسی کردن فرهنگ و شیوه زیست مردم، آن‌گونه که خود می‌خواهند، هستند.

جایگاه بی‌بدیل آموزش و پرورش در توسعه ملّت‌ها و به طور مشخص نقش آن در تولید ناخالص داخلی کشورهای توسعه یافته، مفهومی نوین به نام اقتصاد دانش‌بنیان را در ادبیات توسعه پیش کشیده است که البته تفاوت این نوع نگاه با رویکرد ایدئولوژیکی که ما همه مفاهیم و پدیده‌ها و از جمله آموزش و پرورش داریم، زمین تا آسمان است. از سویی ایرادهای فراوان نظام آموزش و پرورش ایران هم در بُعد نرم (فلسفه تعلیم و تربیت، الگوهای آموزش و ...) و هم در بُعد سخت (فنّاوری، زیرساخت‌ها، بودجه و ...)، غیرقابل کتمان و بین وضعیت موجود و ‌شرایط ایده‌آل فاصله ایجاد کرده است اما اساسا از نگاه جامعه‌شناختی مگر چند درصد مردم، مفسد و به راه ناصوابند، تا به خاطر وجود آنها درست یا نادرست، انگشت اتهام را به سمت آموزش و پرورش نشانه رویم؟ مگر امروز میلیون‌ها آموزگار، استاد، پزشک، مهندس، کارگر، کارمند، کشاورز، تاجر، کاسب و زن خانه‌داری که به طور شایسته در خدمت وطن خود هستند و در حال گرداندن چرخ توسعه کشورند، محصول همین نظام آموزش و پرورشِ دارای ایراد نیستند؟ و اضافه کنید هزاران متخصص فرهیخته‌ای که در همین مدارس و دانشگاه‌ها تحصیل کرده‌اند و اکنون تخصص خود را به رشدیافته‌ترین کشورهای جهان عرضه می‌دارند. این دوگانگی چگونه قابل تبیین است؟ چگونه است که نظام آموزش پرورش محصولاتی رنگارنگ از مفسد و تبهکار تا علامه و دانشمند تولید می‌کند؟ به غیر از این است که بپذیریم نهاد آموزش و پرورش یکی از حقله‌های پروسه پیچیده، پرابهام و رازآلود «تربیت انسان» و «توسعه اجتماع» است؟ 
 
گرچه دانایی، مهارت، افکار و رفتار انسان عامل توسعه جامعه است اما پندار و کردار او، خود معلول اتمسفری است که در آن در حال تنفس ‌است و سپهر سیاسی، فرهنگی و اجتماعی که در آن زیست می‌کند بر وی محیط و مستولی است، بنابراین فسادی که امروز بر کشور چنبره زده و جسم توسعه را نحیف و چرخ پیشرفت را کند کرده، نه به‌دلیل وجود انسان‌های مفسد و تربیت نشده از سوی نظام آموزش و پرورش بلکه به‌دلیل فراهم بودن شرایط و فضای مفسده است؛ فضایی که به دلیل فقدان عناصر و مؤلفه‌های «حکمرانی مطلوب» از جمله نبود شفافیت و گردش آزاد اطّلاعات، پاسخگو نبودن ساختارها نسبت به عملکرد خود، نبود رسانه‌های مستقل و آزاد‌، نبود فضای آزاداندیشی و سنگینی هزینه‌های نقد رفتارهای ناصواب سیستم، ایجاد شده است و صد البته اینها نیز خود معلول علتی دیگرند.
 
برچسب ها: یادداشت ، آموزش ، رشد ، تفکر ، توسعه
نام:
ایمیل:
* نظر: