bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۱۵۳۴
تاریخ انتشار: ۰۷ : ۲۱ - ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۷
روحانی از کدام مشکل می‌نالد؛
آقای دکتر روحانی رئیس‌جمهور در اقدامی بی‌سابقه در عرصه سیاست‌ورزی جمهوری اسلامی، زبان به انتقاد از وزرای کابینه‌اش گشوده است، چیزی که مانندش را در گذشته سراغ نداریم.
بامداد جنوب- غلامحسین کرمی:
آقای دکتر روحانی رئیس‌جمهور در اقدامی بی‌سابقه در عرصه سیاست‌ورزی جمهوری اسلامی، زبان به انتقاد از وزرای کابینه‌اش گشوده است، چیزی که مانندش را در گذشته سراغ نداریم. ابتدا برخی را «پاشنه‌‌ور نکشیده» نامید که قاعدتا به معنای کم‌کاری و پرتلاش نبودن است، سپس از همه آنها گلایه کرد که چرا سکوت کرده‌اند و واقعیت‌ها و موانع موجود که احتمالا منظورش چالش‌هایی است که از سوی مخالفان داخلی برای دولت ایجاد می‌شود را با مردم در میان نمی‌گذارند و به‌تازگی نیز گفته است که گرچه همه وزیران پرکارند اما برخی غمگین و مأیوس هستند و بدون این‌که طرحی برای حل مشکلات داشته باشند، با ناامیدی، مدام از مشکلاتی مانند خشکسالی و بی‌پولی‌ سخن می‌رانند.

با نگاهی به دولت‌های حداقل پس از جنگ، نمی‌توان مصداقی از این نوع ادبیات یافت یا نگارنده در خاطر ندارد. دولت سازندگی از همراهی و حمایت کامل همه ارکان قدرت برخوردار بود و کسی را نیز یارای نگاه چپ بدان نبود، حرکات امثال طبرزدی و روزنامه سلام هم چندان گزندی به آن وارد نمی‌کرد. بنابراین انتقاد رئیس از وزیر را هم بی‌معنا می‌کرد. در دولت اصلاحات هر چند شرایط تا حدودی همانند امروز بود اما رئیس دولت هیچگاه و در هیچ زمینه‌ای از ادبیات فاخر و بی‌مانند خود فاصله نگرفت. در دولت پاک‌دستان و معجزه قرن نیز با وجود آن همه مفسده، احمدی‌نژاد کابینه را خط قرمز خود می‌دانست، تا چه رسد به این‌که از وزرایش انتقاد کند و البته در سفرهای استانی و برای خوشایند عوام‌الناس، از مردم می‌خواست که مسوولان وظیفه‌‌نشناس را برای پیچاندن گوش‌شان معرفی کنند. هر چند اگر وزیری کوچک‌ترین مخالفتی با عقاید شخصی‌اش نشان می‌داد، بدون قصه‌خوانی، بلادرنگ راهی منزلش می‌کرد. امروز دکتر روحانی اما هیچکدام از این رویه‌ها را دنبال نمی‌کند، بلکه همچنان که باید طعنه‌های گاه و بیگاه اردوگاه رقیب را به جان بخرد، راهی نمی‌بیند جز آن‌که در اقدامی بی‌هدف کابینه را مورد عتاب قرار دهد. 
به‌نظر می‌رسد آقای روحانی تا حدودی تمرکز خود را از دست داده و عصبانی نشان می‌دهد که بخشی از آن به‌دلیل کری‌خوانی‌های بین او و مخالفانش هست و بخشی نیز به این دلیل است زمان به سرعت در حال گذر بوده و اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد، بلکه مشکلات جدیدی نیز سر بر می‌آورند و مانند موضوع بازار ارز فضا را پرتلاطم می‌کند. در این خصوص ذکر چند نکته لازم است:

1. در خصوص صحبت نکردن وزرا با مردم، باید از آقای روحانی پرسید «رطب نخورده، چرا میل رطب می‌کند!!»، ایشان آیا خود حاضرند شفاف به مردم بگویند که چرا توان مقاومت در مقابل مسدود کردن رسانه‌های ارتباطی را ندارند؟ چرا مجبورند حجم عظیمی از بودجه سالیانه کشور را در اختیار برخی نهادهای بی‌خاصیت و عریض و طویل فرهنگی و پژوهشی با نگاه کاملا متضاد دولت قرار دهند و دم بر نیارند؟ چرا توان حل موضوع ورود بانوان به ورزشگاه‌ها را ندارند؟ چرا نمی‌توانند موضوع امنیت اجتماعی و گشت ارشاد را در مسیر مناسب‌ و اثربخش‌تری قرار دهند؟ چرا مساله ساده‌ای مانند برگزاری کنسرت‌های موسیقی را نمی‌توانند ساماندهی کنند؟ چرا نمی‌توانند آزادی مطبوعات را تضمین کرده تا بر دست و پای روزنامه‌نگاری، به‌خاطر یک گزارش اجتماعی زنجیر نبندند؟

2. وزرایی که عمدتا طرح و برنامه‌ای برای متحول کردن حوزه مسوولیت خود نداشته و اگر هم دارند صدها مشکل ساختاری ریز و درشت که زنجیروار به هم مرتبط هستند، امکان اجرای آن ایده‌ها را نمی‌دهند، همان بهتر که سخن نگویند. از سویی در ساختار سیاسی موجود مگر تا چه اندازه می‌توان شفاف و بی‌پرده سخن گفت و مورد خشم و غضب واقع نشد؟ اگر رئیس‌جمهور انتظار دارند همه وزرا همانند وزیر بهداشت عمل نکرده و پشت پرده هر موضوعی را عیان نکنند و چشم در چشم همه گوید که از اجناس بی‌کیفیت داخلی در حوزه درمان به بهای پر کردن جیب عده‌ای حمایت نمی‌کند، باید کابینه‌ای در این سطح می‌چید. از سویی مگر نه همین روزهای گذشته در دانشگاه امیرکبیر رفتار ناشایستی با وزیر امورخارجه از سوی آنهایی که سی سال است «عده‌ای» نام دارند، صورت گرفت، مگر نه ظریف رفته بود تا با جامعه سخن گوید؟ آیا آقای رئیس‌جمهور توان پایان دادن به بی‌قانونی‌های آن یک عده‌ را دارند تا حرمت وزیر امورخارجه‌ای که مظهر اقتدار یک دولت و کشور است، این‌گونه شکسته نشود؟ 

2. در شرایطی که ساختار کلان کشور هیچ راهبرد بنیادینی برای توسعه به‌خصوص در حوزه اقتصاد نداشته و در همچنان روی همان پاشنه می‌چرخد، نالیدن از کم‌کاری وزرا و این‌که آستین بالا نزده یا پاشنه بر‌نکشیده‌اند، نیز گریه بر گوری است که مرده‌ای در آن نخفته است. متاسفانه از تحلیل محتوای ساعت‌ها سخنرانی سیاستمداران و مدیران رده‌های مختلف نمی‌توان یک مفهوم که به‌طور مشخص و با اطلاع از همه واقعیت‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برای توسعه کشور جنبه عملیاتی داشته باشد، استخراج کرد. مدام گفته می‌شود رانتخواری، بروکراسی گسترده اداری و اقتصاد دولتی زنجیر به پای توسعه است، مکرر ادعا می‌شود که باید اقتصاد را به مردم سپرد و بر منابع و توانمندی‌های داخلی تکیه کرد اما نه «تعریف مفهومی» این متغیرها و مولفه‌ها را می‌دانیم و نه به‌خصوص می‌توانیم «تعریف عملیاتی» برای آنها ارائه ‌دهیم. به‌نظر می‌رسد «طرح تحول اقتصادی» دولت آقای هاشمی رفسنجانی با همه نواقصش اولین و آخرین طرح و الگوی توسعه‌ای بود که تاکنون جمهوری اسلامی به خود دیده است و توانست کارآیی و اثربخشی نسبی‌ای از خود به نمایش گذارد. دولت اصلاحات نیز با بهره‌برداری مناسب از بسترهای ایجاد شده از طرح مذکور و البته پیشرفت هم‌زمان در پروژه توسعه سیاسی و فرهنگی، برای اولین‌بار رشد اقتصادی بالای شش درصد را برای کشور رقم زد اما اکنون نه ساختار کلان حاکم و نه دولت روحانی نه تنها طرح و الگویی برای توسعه ندارد که باید جسد به یادگار مانده از قبل را نیز بر دوش کشند. بنابراین در چنین شرایطی هر چند پرکاری یا کم‌کاری وزیران مهم است اما حتی نقطه‌ای از حفره ایجاد شده به‌واسطه فقدان الگویی مشخص برای توسعه، را نیز پر نمی‌کند و عمده وزرا نیز در حد و قواره طراحی ایده برای حوزه کاری خود نیستند و در سال‌ها مسوولیت خود، هر چه داشته رو کرده‌اند. البته منظور از برنامه کلان و زیربنایی، طرحی مانند طرح تحول نظام سلامت نیست، این چنین طرح‌هایی اگرچه به توسعه اجتماعی و انسانی کمک می‌کنند اما به‌نوعی مصرف کننده‌اند، منظور از طرح‌های راهبردی در حوزه اقتصاد، طرحی است که منجر به تحول در بدنه و شاخص‌های اقتصاد کشور شده و ماحصل آن ایجاد اشتغال پایدار، رشد صادرات، تولید سرمایه و ثروت، افزایش بهره‌وری و ایجاد ارزش افزوده باشد که در صورت ناتوانی در این حوزه‌ها، دیر یا زود طرح‌هایی مانند طرح نظام سلامت نیز به بن‌بست خواهند رسید که همیشه گفته‌اند بی‌مایه فطیر است.

3. برخی دکتر روحانی را به ترمیم کابینه دعوت می‌کنند. کابینه ترمیم هم شود کسانی جای وزای فعلی را خواهند گرفت که اگر از نظر بینش سیاسی، تخصص و درایت کمتر از افراد فعلی نباشند، بیشتر هم نخواهند بود، زیرا تجربه نشان داده که بر کرسی نعمت‌زاده فرتوت، بی‌برنامه‌ای دیگر مانند شریعتمدار خواهد نشست و اصولا با تغییر وزیر جانی تازه به کابینه دمیده نخواهد شد. اگر رئیس‌جمهور در انتخاب کابینه به‌طور مستقیم هم تحت فشار نباشد اما قطعا دامنه محدود انتخاب، از قبل مشخص است و وزیر باید استانداردهای مورد نظر سیستم را پاس کرده و در ترازهای مد نظر ساختار باشد و البته «از کوزه همان برون تراود که در اوست».

4. امیدوار بودن خوب است و ناامیدی مذموم اما فاصله بین بیان واقعیت‌های تلخ و نومیدی، باریک‌تر از مو است این‌که وزیری در پیش رئیس از حقایقی که دامنگیر حوزه مسوولیت‌اش هست، سخن براند و احیانا مضطرب و نگران به‌نظر بیاید که نیاز به رسانه‌ای کردنش نیست. البته به همان اندازه که ناامیدی نکوهیده است، امیدواری بی‌مورد و نداشتن درک درست از پیچیدگی‌های توسعه به‌خصوص در جامعه ایران هم نشان از بی‌تدبیری است. در این خصوص باید به دکتر روحانی یاد‌آور شد که مقابل ناخرسندی شما از وزیران، امیدواری بیش از ‌‌حدتان به برجام نیز قابل نقد است. آیا بهتر نبود به‌جای آن‌که در گرماگرم مذاکرات هسته‌ای مدام از بهشت پس از برجام سخن برانید و امروز این چنین در مخمصمه گرفتار شوید، انتظارات را بالا نمی‌بردید و بسیار ساده به مردم توضیح می‌دادید که هدف از امضای برجام صرفا جلوگیری از بدتر شدن وضع موجود است و آنگاه اگر بیش از آن به‌دست می‌آوردید، دست بالا را داشتید و امروز این چنین گرفتار طعن رقیب بی‌مدارا نبودید. ضمن این‌که تنها بخشی از به نتیجه نرسیدن برجام به‌دلیل بد‌عهدی‌های طرف مقابل است و بخشی از آن باز هم به ساختارهای درونی بر‌می‌گردد که در استفاده از فرصت و قوت‌ها و رام و مهار کردن ضعف‌ها و تهدیدها در نظام بین‌الملل همچنان دارای مشکل است.

نتیجه: در حالی‌که در موضوعات و مسائل مختلف همگرایی لازم بین ارکان قدرت دیده نمی‌شود و در طرحی همانند مسدودسازی یک پیام‌رسان‌، قوه مجریه مجبور به صدور اطلاعیه در مقابل عاملان این اقدام می‌شود یا وزیر کشور از سیاست فعلی در گشت ارشاد انتقاد می‌کند و رئیس قوه قضائیه و رئیس پلیس به‌شدت از رویکرد موجود حمایت می‌کنند یا برخی حتی در مقابل بهسازی ناوگان هوایی کشور که به ظاهر هیچ ارتباطی به حوزه فکر و اندیشه ندارد، قد علم می‌کنند و در حالی‌که می‌توان صدها دوگانگی این چنینی را مثال زد، پرسش فراروی بسیاری از مردم این است که «آینده چه می‌شود؟» ممکن است گفته شود مشکل مردم اقتصاد است و برخی از این دست مسائل ارتباطی به خواسته اصلی جامعه ندارد اما این موضوعات از جنس معرفت‌شناسی است و ریشه در دستگاه فلسفی اندیشه‌های مختلف دارد و توسعه اقتصادی نیز در صورت تحول در بنیان‌های فکری حوزه فرهنگ و سیاست اتفاق می‌افتد که البته ممکن است عده‌ای دیدگاه‌های نگارنده را به معنی وادادگی در مقابل دشمن یا استحاله فرهنگی معنی کنند. خلاصه این‌که توسعه چندان قائم به شخص نیست و جمهوری اسلامی ایران که همه ما علاقه‌مند و پایند به آنیم باید به «زمان صفر» برگردد و یک‌بار به این سوال پاسخ گوید که: «ایراد کار در کجاست و کجا را به خطا می‌رویم که نمی‌شود آنچه می‌خواهیم» جواب هرچه باشد خیلی به وزیر لاک‌پشت صفت یا تراکتور مَثَل، مربوط نیست. جور دیگر باید دید ...   

نام:
ایمیل:
* نظر: