بامداد جنوب:
شاید دو سال پیش بود که در روزنامه بامداد جنوب گزارشی در مورد هایت دوچرخهسواری شهرستان دشتستان منتشر کردیم، در آن گزارش مواردی ذکر شد که پس از گذشت ماهها و شاید هم دوسال، بازخوانی آن در اینجا جالب و بلکه اندکی دردآور باشد. در آن گزارش که فقط و فقط با خبر نصب یک بنر شروع شد به مرحلهای رسید که امروز این احساس دست میدهد که حقی ناحق شده باشد، حقی که هر چند دیر اما در وجدان روزنامهنگاری که ما به آن وفادار بوده، به آن اعتماد داشته و باورش داریم گفتن آن عین ثواب است.
در آن گزارش ما بهنقل از منابعی که با آنها مصاحبه کردیم در مورد نصب بنر برتر شدن رئیس هیات دوچرخهسواری شهرستان دشتستان توسط وزارت وزرش و جوانان مطالبی نوشتیم، آن مطالب همه آن چیزی که گفته شده بود از زبان شاهدان و کسانی بود که دست اندر کار بودهاند، اما این روزها چهره دیگری از واقعیت در حال رو شدن است. رئیس سابق این هیات پس از ماهها که از آن ماجرا گذشته به واسطه دوستانی که نزد آنها گلایه کرده بود، دوباره ذهن ما به خود مشغول کرد که شاید این وسط ما نیز کوتاهی کرده باشیم. تلاشهایمان برای پیدا کردن او به نتیجه نرسید اما بدون شک او بدون آنکه مطلع باشد، چوب صداقت و سادگیاش را خورد.
داستان از این قرار بوده که تعدادی از آنهایی که با ما گفتوگو کرده بودند و از بیاطلاعی خود نسبت به نصب این بنر خبر دادهاند، در واقع خود پشت پرده بوده، از همه چیز خبر داشتند و حتی از موفقیتهای ملیحه رضایی نیز میدانستند. اما به چه دلیل، حاضر به گفتن واقعیت نبودند برای ما مشخص نیست، ولی دوستانی که از نزدیک ماجرا را دنبال کردهاند به ما گفتند که چیزی بیشتر از حسادت نمیتوانسته باشد چرا که رئیس هیئت پس از سالها موفق شده بود تا دوچرخه سواری دشتستان را متحول کند و آوازه آن را به استان و کشور برساند تا از او تقدیر کنند، تقدیری که شاید تقدیر نبود با او چنین رفتاری کنند.
برای بامداد جنوب پس از دو سال تا حدودی آشکار شد که خانم رضایی در حالی که به اطرفیانش اعتماد کرده و بنابه درخواست شفاهی آنها اقدام به نصب بنر موفقیتش در شهر برازجان کرده بود، نمیدانست که همین افراد در گفتوگو با بامداد جنوب منکر اطلاع خود از این مساله میشدند. نقل شده است که آقایان دستاندرکار خود به خانم رضایی پیام داده و از او خواسته بودند تا بنر موفقیت هیات دوچرخهسواری دشتستان را پیگیری کرده و نصب کند. جالب است او بهعنوان یک زن حتی از خود و زندگیاش نیز مایه گذاشته و کسی قدردان این زحمتهایش نبوده و امروز هم حاضر نیستند حق و حقوق او را اعاده کنند.
ما بهعنوان روزنامهنگار از اینکه حتی پس از سالها حقی برایمان آشکار شده، و بخواهیم از آن حق یاد کنیم راه دوری نرفتهایم. نه از بزرگی ما چیزی کم میشود و نه او کوچک خواهد شد. شاید خانم رضایی این مطالب را بعدها ببیند و بخواند و ما شرافت رسانهای خود را اینگونه ثابت کرده و امیدواریم که اگر حقی بر گردن ما بوده است، اینگونه اعاده شود. از آنهایی نیز که میدانستند و حاضر نشدند به ما واقعیت را بگویند میخواهیم که در محضر خداوند خود را مسوول بدانند و اگر حقی را زایل کرده و بر عهدهاشان است، آن را به صاحبش بازگردانند.