bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۱۷۳۸
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۱۳ - ۰۶ خرداد ۱۳۹۷
این سه کلمه، بیان واقعیتی مهم از روابط جدید در عرصه جهانی است که توجه به آن در هر برنامه‌ریزی در حوزه کلان سیاست خارجی قابل توجه به‌نظر می‌رسد. اروپایی‌ها هیچ‌وقت پس از شروع جنگ دوم جهانی تا این اندازه نترسیده‌اند..
اروپا ترسیده استکریم جعفری:
این سه کلمه، بیان واقعیتی مهم از روابط جدید در عرصه جهانی است که توجه به آن در هر برنامه‌ریزی در حوزه کلان سیاست خارجی قابل توجه به‌نظر می‌رسد. اروپایی‌ها هیچ‌وقت پس از شروع جنگ دوم جهانی تا این اندازه نترسیده‌اند، چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ نظامی و مهمتر از همه، امنیتی. آنها در جهانی زندگی می‌کنند که همه چیز برایشان ممکن است اتفاق بیفتد، همانگونه که امریکایی‌ها از سال 1933 شروع به تقویت آلمان نازی کردند تا قدرت فائقه بریتانیا و فرانسه را نابود کرده و پس از پایان جنگ نیز با سیاست حمایت از استقلال کشورها، ماترک آنها را به حوزه نفوذ خود تبدیل کنند، امروز هم دقیقا این سیاست در حال اجرا است. امریکا از قدرت گرفتن چین و اتحادیه اروپا به یک اندازه می‌ترسد و بر آن است تا هر دو را به هر شکلی که شده، کنترل کند.

در حوزه مثال، شاید خیلی از موارد حکم زیره به کرمان بردن را داشته باشد. کشور الجزایر در شمال آفریقا امروزه یکی از قدرت‌های مهم منطقه‌ای در آن سامان است و نقش مهمی در ترتیبات امنیتی، اقتصادی و سیاسی قاره سیاه بازی می‌کند. این کشور تا پیش از استقلال بخشی از خاک فرانسه به‌شمار می‌رفت و فرانسوی‌ها برای سرکوب قیام استقلال‌خواهی مردم این کشور بیش از دو میلیون نفر را قتل عام کردند. اما پشت این استقلال‌خواهی چه کشورهای ایستاده بودند؟ بدون شک یکی امریکا بود و دیگری چین. دو کشوری که می‌خواستند سهم خود در جهان پسااستعمار را بیشتر کنند. هواپیماهای باری چینی در فرودگاه‌های دورافتاده مصر به زمین می‌نشستند و محموله‌های مختلف سلاح با عبور از صحرای بزرگ به دست رزمندگان الجزایری می‌رسید، امریکایی‌ها نیز با استفاده از خاک مغرب و همچنین دلارهای عربی از این موضوع حمایت می‌کردند.
اروپایِ پس از جنگ، اروپای پیش از جنگ نبود. بمب‌افکن‌های امریکایی و انگلیسی نیمی از این قاره را شخم زدند و بر ویرانه‌های آن ده‌ها پایگاه نظامی برپا کردند تا مرزهای امریکا از ساحل شرقی آتلانتیک در قلب اروپا به دیوارهای برلین برسد، آنها همین سیاست را نیز شرق آسیا پی گرفتند و مرزهای خود را در ژاپن و کره‌جنوبی پس از یک سلسله جنگ خونین مستحکم کردند. مرزهای امریکا، امروزه آنچنان گسترده شده که تنها راه حفظ و بقای آن، بالا بودن قدرت اقتصادی این کشور به پشتوانه دلار و قدرت استارت‌‌آپ‌های جدید درآمدزا است. اگر این دو موضوع از امریکا گرفته شود، آنها بسیاری از قابلیت‌های رقابتی خود را از دست خواهند داد. چین و امریکا در حالی امروز رو در روی یکدیگر ایستاده‌اند که این نزاع به اروپا هم کشیده شده است. 

اروپایی‌ها از آینده ترسیده‌اند، از اینکه پس از چکمه‌های نظامیان امریکایی، آنها باید در حوزه اقتصادی هم پس از قرن‌ها استقلال، زیر یوغ آن سوی اقیانوس بروند. این نگرانی به‌خوبی در فحوای کلام سران 28 کشور اروپایی شنیده می‌شود. انگلیسی‌ها نیز این مساله را درک می‌کنند و به همین دلیل به فکر چاره‌جویی افتاده و می‌خواهند به هر شکل ممکن که شده، ماهیتِ اقتصادی خود را حفظ کنند. تعرفه‌های سنگین امریکا بر فولاد و آلومینیوم که به ترتیب 25 و 10درصد خواهد بود، بسیاری از کشورها را در برابر واشنگتن قرار خواهد داد. اتحادیه اروپا، چین،کره جنوبی، برزیل، ژاپن و حتی ترکیه از مهمترین صادرکنندگان فولاد و آلومینیوم به امریکا هستند، کانادا به تنهایی نیمی از آلومینیوم مورد نیاز صنایع همسایه جنوبی را تامین می‌کند که این تعرفه‌ها می‌تواند تبعات سنگینی برای طرف‌های تجاری با امریکا داشته باشد. 
برخ از مقامات اروپایی اما نگرانی دیگری دارند، آنها می‌گویند پس از فولاد و آلومینیوم، نوبت کدام محصول است و ما باید تا کی به ساز امریکایی‌ها برقصیم. این ترس و نگرانی باعث شده تا آنها دست به کار شده و دنبال راهکار باشند. این راهکارها که شامل رایزنی و همکاری با همه کشورهای نامبرده شده در بالا خواهد بود، باعث می‌شود که سران کاخ سفید در یک منگنه اساسی قرار بگیرند، جز آنکه ترامپ بگوید که در مورد ژاپن، کره‌جنوبی و حتی کانادا می‌خواهد استثنا قائل شود که این مساله هم ممکن نیست، ترامپ دنبال اهداف اقتصادی زودبازده‌ای است تا بتواند با بهره‌گیری از آنها در انتخابات دوره بعد بیش از این دوره رای بیاورد.

اگر اروپا امروز می‌گوید در برجام در کنار ایران ایستاده است، نه به خاطر رضای خداست، بلکه آنها بهانه خوبی پیدا کرده‌اند تا بر امریکا برای کوتاه آمدن در تصمیمات اقتصادی‌اش کوتاه بیاید، در قالب عمل به برجام، اروپایی‌ها می‌توانند مسائل دیگر خود را هم به پیش ببرند و این می‌تواند فرصتی باشد. این فرصت البته زمانی از دست می‌رود که ترامپ بخواهد لجبازی با آنسوی آتلانتیک را کنار گذاشته و به روندهای تعاملی روی بیاورد که این مساله نیز به هیچ عنوان امکان ندارد. اروپایی‌ها برای به نتیجه رسیدن در برخی مسائل به سراغ چینی‌ها رفته و می‌خواهند راهکار مناسبی اتخاذ کنند. اگر در تجارت صدها میلیارد دلاری میان چین و اروپا دلار برداشته و یورو و یوان جایگزین شود و چینی‌ها بتوانند با همکاری اروپا بر تکنولوژی پیشرفته امریکایی غلبه کنند، آن وقت است که جهان تک‌قطبی امریکا خود به خود فرو می‌پاشد.

به‌نظر می‌رسد همه دنیا به این نتیجه رسیده‌اند که دیگر دوره میدان دادن به امریکا گذشته است. چین، روسیه، هند، برزیل و ده‌ها کشور دیگر در حال توسعه قابلیت‌های فراوانی دارند.... 

نام:
ایمیل:
* نظر: