bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۱۷۵۱
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۱۴ - ۰۷ خرداد ۱۳۹۷
بانوی ایرانگرد نمایشگاه «اتوبوس» در گفت‌وگو با بامداد جنوب:
نسیم خنکی می‌وزید. انگار همه چیز آماده بود تا کمی حالم را خوش کند... بعد از یک مدت کار سخت و تنش‌های فکری... درست روبه‌روی عمارت امیریه و در کنار خلیج مواج و آبی فارس، اتوبوسی پر از هنر، ایده و زیبایی‌های ساده و بی‌شیله‌پیله پذیرای نگاه عاشقانی بود که کوچه پس‌کوچه‌های شهر را پشت سر گذاشته بودند تا حاصل چهار سال ایرانگردی دختری را به نظاره بنشینند..
نسیم خنکی می‌وزید. انگار همه چیز آماده بود تا کمی حالم را خوش کند... بعد از یک مدت کار سخت و تنش‌های فکری... درست روبه‌روی عمارت امیریه و در کنار خلیج مواج و آبی فارس، اتوبوسی پر از هنر، ایده و زیبایی‌های ساده و بی‌شیله‌پیله پذیرای نگاه عاشقانی بود که کوچه پس‌کوچه‌های شهر را پشت سر گذاشته بودند تا حاصل چهار سال ایرانگردی دختری را به نظاره بنشینند که فارغ از قوانین عکاسی صرفا به ثبت لحظاتی اقدام کرده بود که جزء جدایی‌ناپذیر زندگی ما است؛ بدون هیچ تلاشی در تغییر روال آن... زندگی ساده و شهری و گاه روستایی که بسان جریان یک رود در جریان است و گاهی مانعی پایش را زخم و گاهی اندوهی راه نفسش را حبس می‌کند... اما هرچه هست ما به این زندگی خو گرفته‌ایم، دوستش داریم و در ضمیر ناخودآگاه‌مان با مهمان ناخوانده (تجملات) این روزهای آن در جدالیم تا باردیگر سادگی را به جایش برگردانیم؛ شاید دوباره سادگی شود جزء ذات این زندگی... شاید... 

به اتوبوس نزدیک می‌شوم... نمی‌دانم چه حسی داشتم، چون برای نخستین بار بود که به نمایشگاهی در چنین فضایی می‌رفتم؛ فضایی که تا پیش از این بیشتر برایم یادآور سفر و کودکانه‌های نابم بود که در انتظار رسیدن به مقصد در شیطنت‌ها و پرسش‌های گاه بی‌ربط و خارج از حوصله خلاصه می‌شد. سمانه خیرخواهی هنرمند خوشروی صاحب این نمایشگاه خیلی مهربان و صمیمی مرا پذیرا شد و بهم کمک کرد که بازدیدم را از کجا شروع کنم... سپس خود با حوصله به ادامه توضیحاتش به دو مخاطب دیگر پرداخت... وقتی مقابل اولین تصویر قرار گرفتم، حس و حال خوبی بر وجودم مستولی شد؛ به‌خصوص با متن‌هایی که در زیر تصویر خودنمایی می‌کرد... امام‌زاده‌ای تنها در میان کوهستان بود که بر فرازش عقابی در اوج و او نامش را «پرواز» گذاشته و در زیرش این‌گونه نوشته بود: «خاص بودن جذابه... حتی اگه پرنده‌ای باشی که وظیفش پرواز کردنه... ولی وقتایی که با شهامت تمام، تنها بر بلندای معنویت بال می‌زنه قطعا خاص‌ترین موجود کهکشانه... ولی وقتایی که با صلابت مثال زدنی بر فراز آرزوهاش سیر می‌کنه، خاص‌ترین موجود کهکشانه...». 

کمی دور شدم، تقریبا به پایان اتوبوس رسیدم و دوباره میخ عکسی شدم که در آن درختی پر از تکه‌های پارچه‌‌های رنگی بود که در جوار امامزاده‌ای زندگی می‌گذارند و آبستن باورهای زنانی بیغش بود که با بستن تکه‌ای از پارچه لباسشان مادر شدن را دخیل بسته بودند... . این نمایشگاه محفلی از باورها، عقاید، معماری، کوچه‌های انتظار، مسجد عشق، زیرزمین‌هایی پر از سبوهای تنها و... است که سمانه خیرخواه دمی با آنها همصدا شده و سعی کرده در قاب موبایلش آنها را جاودانه بسازد و در این نمایشگاه تمام این زیبایی‌ها را با ما تقسیم کند. نمایشگاه «اتوبوس» حاصل چهار سال زندگی این فعال فرهنگی هنری هم‌استانی است که از دوم تا نهم خردادماه از ساعت 18 تا 23 در اتوبوس روبه‌روی ساختمان شورای اسلامی شهر بوشهر پذیرای بازدید شهروندان بوشهری است. در حاشیه این نمایشگاه گفت‌وگویی را با سمانه خیرخواهی انجام دادیم. او زاده دوم خرداد 73 در بوشهر است و دانش‌آموخته رشته تاریخ که به گفته خودش عاشق تاریخ است. خیرخواهی همچنین تورلیدر گردشگری است و می‌گوید: «شش سال است که سفر می‌کنم و چهار سال هم می‌شود که زندگی‌ام را سفر می‌کنم. فرق این دو در این است که چهار سال زندگی کردن بخشی از سفرهایم شده و در سفرهایم هم زندگی می‌کنم ولی دو سال اول سفر فقط بخشی از زندگی‌ام بود...». اینک شما را به خواندن ادامه این گفت‌وگو دعوت می‌کنم.

چطور شد که به نمایشگاه اتوبوس رسیدید؟
چند مدت پیش یکی از دفترهای طراحی و معماری شهر از من دعوت کرد که عکس‌هایی را که در سفرهایم از جاذبه‌های تاریخی و معماری شهرهای مختلف گرفتم، در اختیارشان بگذارم تا بتوانند از این تصاویر ایده بگیرند و طرح‌های متفاوتی را طراحی کنند، چون نیاز داشتند از دید یک فرد معمولی آثار را را ببینند، نه یک عکاس! خب، وقتی آنها عکاس‌های من را دیدند، خیلی استقبال کردند، همین مساله باعث شد که من تشویق شوم برای عملی کردن پیشنهادی که دادند؛ راه اندازی یک نمایشگاه عکس. این ایده رشد کرد تا شد نمایشگاه «اتوبوس».

چرا تصمیم گرفتید اسم این نمایشگاه را اتوبوس بگذارید؟
وقتی قرار شد که محل برگزاری نمایشگاه اتوبوس باشد -که البته این تصمیم هم با کلی فکر و هدف انتخاب شد- به نظرم رسید تنها اسمی که می‌تواند برای آن معنا‌بخش و جذاب باشد خود اتوبوس است.

چرا تصمیم گرفتید نمایشگاه را در اتوبوس برگزار کنید؟
دلیل انتخاب اتوبوس به‌عنوان محل برگزاری نمایشگاه یکی این بود که اتوبوس همیشه در مسیر سفرهایم، مرا در دل خودش جا داده و دوم این‌که از نظر من اتوبوس نماد سفر، حرکت و جریان است. در واقع همیشه جاری است و ثبات و اسکان برایش معنایی ندارد؛ حتی اگر در مسیرش خراب شود ولی تلاش می‌کند به مقصد و هدفش برسد. اینها دلایل مهمی بودند برای انتخاب اتوبوس و اما دلیل مهم‌تر این بود که من نه عکاس و نه نویسنده‌ام؛ فقط یک ایرانگردم و باید فضایی را مهیا می‌کردم که به گردشگری بخورد و اتوبوس این محیط و حس را به من القا می‌کند.

این نمایشگاه را با چه هدفی برپا کردید و فکر می‌کنید با راه‌اندازی آن چقدر توانستید به هدفتان نزدیک شوید؟
چیزی که در نمایشگاه دیده می‌شود، عکس‌هایی هستند که از چهار سال ایرانگردی‌ام گرد هم آمدند ولی من عکس‌ها را بهانه‌ای قرار دادم تا به دو هدف بزرگ‌ترم برسم؛ یکی این‌که بگویم ایران به‌طور قطع هنوز یکی از بهترین کشورهایی است که یک دختر می‌تواند به‌تنهایی در آن سفر کند و هدف دیگرم هم این بود که بگویم یک دختر، یک بانو، یک فرد فقط کافی است هدف‌ها، رویاها و عقیده‌هایش را بشناسد و برای رسیدن به آنها عزمش را جزم کند و در این راه گام بردارد، هر چقدر هم که ناممکن به نظر برسند یا درگیر باور، سنت، آداب و رسوم باشد... این دو هدف دلیل اصلی برگزاری این نمایشگاه بود ولی خوب نمی‌شود از به نمایش گذاشتن قشنگی‌های منحصربه‌فرد ایران هم گذشت. در واقع پرتره‌ای از زیبایی‌های ایران است.
این نمایشگاه پرتره‌ای از زیبایی‌های ایران است
نمایشگاه «اتوبوس» مجموعه‌ای از عکس‌هایی است که حاصل چهار سال ایران‌گردی شماست٬ در تک تک تصویرهای ارائه شده نمایی از زندگی ایرانی و سادگی آن را به نمایش گذاشتید، آیا با هدف خاصی این کار را انجام دادید یا ناخودآگاه بود؟
عکس‌های گرفته شده فقط قابی بوده که برای شخص من دلنشین بودند، حتما دلم ساده‌پسند بوده و زندگی ایرانی برایش جذابیت داشته که بیشتر عکس‌ها به این سمت و سو گرایش یافته است.

در میان آثار ارائه شده تصویرهایی دیده می‌شود که به باور مردم مناطق مختلف ایران گره خورده است، فکر می‌کنید هنر چگونه می‌تواند پرتره‌ای از باورهای مردم گوشه و کنار ایران را به نمایش بگذارد؟
به نظر من هر هنری از نگاه و دید خودش می‌تواند باورها و سنت‌های مردم جای جای ایران را روایت کند، من به‌عنوان یک دختر ایرانگرد بیشتر سعی در روایت اتفاقاتی دارم که در بطن زندگی مردم جامعه جریان دارد، دلیل آن هم این است که از جذابیت بیشتری برایم برخوردار بوده است.

چند اثر در نمایشگاه ارائه کردید و متعلق به کدام نقاط بود؟ بیشتر از چه زاویه‌ای به ثبت این لحظات پرداختید؟
در این نمایشگاه 34 عکس به نمایش گذاشتم که حاصل سفرهایم به استان‌های گلستان، کردستان، لرستان، کرمانشاه، تهران، خوزستان، فارس، یزد و خود بوشهر هستند و از زاویه یک انسان معمولی که عاشق طبیعت و معماری بکر ایرانی است، ثبت و ضبط شده است.

شما گفتید که عکاس نیستید اما بیشتر عکس‌ها را با توجه به این‌که با موبایل ثبت کردید، از زاویه و با کیفیت خوبی انداختید٬ شاید این دقت نظر به جست‌وجوگری شما برگردد. حال فکر می‌کنید هنر عکاسی می‌تواند روح جست‌وجوگر شما را آرام کند؟
همان‌طور در بالا هم اشاره کردم نه عکاس هستم و نه نویسنده! ولی در نمایشگاه «اتوبوس» عکس‌ها را با متن‌هایی از خودم و گاه فروغ و سهراب سپهری به نمایش گذاشتم و با قاطعیت باید بگویم که این نوشته‌ها و عکس‌ها فقط بیانگر نگاه و حس من هستند؛ همین... هیچ وقت هم تصور نمی‌کردم که نتیجه سفرهایم روزی در قاب یک نمایشگاه خودش را نسان دهد، چون همه این عکس‌ها فقط قاب و تصویری بودند که برای شخص من سرشار از حس زندگی بودند که انرژی‌های مثبتی را با خودشان به همراه داشتند. هنر عکاسی به‌طور قطع روح مرا آرام نمی‌کند، بلکه این سفر است و سفر و سفر و کشفیات، ارتباطات و یافته‌های جدید است که پاسخگوی روحیه ماجراجو و پرسشگر من است و آزادی مرا بهم برمی‌گراند.

نمایشگاه اتوبوس چقدر از سوی اهالی بوشهر پذیرفته شد و فکر می‌کنید نقاط برجسته چنین نمایشگاه‌هایی چیست؟
از زمانی که تبلیغات نمایشگاه را شروع کردیم، خیلی خیلی بازخورد خوبی از مردم، اساتید  و مفاخر شهر گرفتیم تا جایی که با حمایت‌های مادی و معنوی‌شان مرا شرمنده کردند. اصلا فکرش را نمی‌کردم ولی برپایی این نمایشگاه این آگاهی را به من داد که مردم شهرم بوشهر آماده پذیرش اتفاق‌های فرهنگی و هنری  نو هستند....و نکته جالب توجه برای بیشتر افراد این بود که من یک دختر ۲۴ساله هستم که توانستم به این جایگاه برس و برخلاف سنت‌ها اما با آنها زندگی کنم و رویاهایم را واقعا زندگی کنم.

سخن پایانی؟
به‌طور قطع سخت بود سفر تنهایی. سخت بود انتخاب‌های تنهایی. بدون شک برپایی نمایشگاه اتوبوس سخت بود ولی مهم این بود که من توانستم انجامش بدهم و به‌عنوان یک دختر ایرانی و بوشهری بخشی از رویاهایم را تحقق ببخشم. خیلی‌ها برای برپایی نمایشگاه کمکم کردند که من تا همیشه مدیونشان هستم که باعث شدند بتوانم  به بقیه افراد هم بگویم رویاها و باورهایشان را زندگی کنند؛ چراکه رویاها و هدف‌هایشان مهم‌ترین چیزی است که دارند.
یادآوری می‌شود، این نمایشگاه با همکاری شورای اسلامی شهر بوشهر و برخی از ارگان‌های دیگر در یک اتوبوس در کنار خلیج فارس برپا شده است که تا نهم خردادماه جاری از ساعت 18 تا 23 پذیرای بازدید هم‌استانی‌ها است. این نمایشگاه شامل 35 عکس موبایلی سمانه خیرخواهی است که چشم‌انداز زیبایی از دیدنی‌های منحصربه‌فرد ایران را به نمایش گذاشته است. 

نام:
ایمیل:
* نظر: