کریم جعفری:
چند وقتی است که در مورد یمن ننوشتهام، دلیل آن نیز گرفتاریهایی بود که پیش از به آن اشاره شد. چند روز پیش در ضمن خبری کوتاه در مورد تحولات یمن، از نبردهای سنگین و بیسابقه در بیشتر نقاط ساحلی این کشور ساحل دریای سرخ خبر دادیم، نبردهایی که با طراحی، فرماندهی و هزینهکرد امارات متحده عربی و با مشارکت همه طرفهای درگیر و البته کمک اطلاعاتی و مستشاری امریکا در قالب یک اتاق عملیات مشترک صورت گرفت. این عملیات در واقع بزرگترین عملیات آبی خاکی کشورهای عرب پس از نبرد رمضان سال 1973 بود که در آن ارتش مصر با عبور از کانال سوئز موفق به ورود به صحرای سینا شد و در واقع، اماراتیها میخواستند با کمک نزدیک و همهجانبه ارتشی از مزدوران بینالمللی، موفقیتی تاریخی را برای خود با اشغال بندر الحدیده یمن که در کنترل ارتش ملی و کمیتههای مردمی این کشور است، رقم بزند.
اما اکنون که این کلمات قلمی میشود، بیش از یک هفته از شروع حملات میگذرد. برتری هوایی ائتلاف سعودی باعث شد تا عملا همه زیرساختهای بندری در الحدیده نابود شود و امروز ما چیزی به اسم تاسیسات بندری در ساحل دریای سرخ که اگر قرار باشد کمکهای انساندوستانه نیز از آن راه وارد شود، نداریم. حجم عملیات هوایی، توپخانهای و موشکی به خطوط دفاعی ارتش و کمیتههای مردمی یمن در طول مدتزمان حمله بیسابقه گزارش شده و به گفته یکی از منابع محلی، هیچ وقت آسمان منطقه خالی از بالگرد، جنگنده یا پهپادهای ائتلاف نشده و هر یک پس از حضور در آسمان بدون شک، اقدام به شلیک کردهاند. به گفته این منابع، حجم انبوهی از بمبهای گرانقیمت و موشکهای هوا به زمین به سمت صدها هدف کاذبی که در طول ماههای گذشته تدارک دیده شده بود، شلیک شد تا مشخص شود موفقیت این عملیات تا چه اندازه برای طرف مهاجم اهمیت داشته است.
هر چند که ما نوشتیم الحدیده در خطر سقوط قرار دارد و حتی برخی از رسانههای ائتلاف سعودی که در این مورد دروغگویی و رذالت خبری را به حد اعلی رسانده بودند، حتی مدعی سقوط این بندر شدند، اما به گفته منابعی در کمیتههای مردمی، از سه سال پیش آنها پیشبینی چنین روزی و آرزوی چنین حملهای را داشتند. به گفته آنها، هر چند حمله به الحدیده توحش طرف مقابل را در نابودی زیرساختهای مورد استفاده مردم در پی داشت، اما به مهاجمان میخواستیم ثابت کنیم که نبرد در این منطقه آنگونه که انتظار دارند ساده نیست. آنها تاکید دارند که دو سال برنامهریزی، تمرین، آمادگی و آموزش ائتلاف برای اشغال الحدیده در کمتر از یک هفته بر باد رفت. بهنظر میرسد در سال چهارم حمله به یمن در حالی که ائتلاف عربی – غربی که تقریبا هیچ جای سالمی را در این کشور باقی نگذاشته، دنبال راهکاری بود تا با یک تیر چند هدف بزند.
اول آنکه با اشغال الحدیده شریان اقتصادی و مالی دولت صنعا را قطع کنند، با اشغال الحدیده مسیر اصلی کمکهای مالی و نظامی که از طرف کشورهای دوست اعزام میشوند، قطع میشد، اشغال الحدیده میتوانست حتی در ارسال کمکهای بشردوستانه نیز اثرگذار باشد و دریافت و توزیع این کمکها درست در دست مهاجمان به کشور باشد و در نهایت، اشغال این بندر مهم و راهبردی میتوانست برگه فشار اساسی در دست ائتلاف سعودی برای فشار بر انصارالله در مذاکرات آینده باشد که موارد مهم آن در حال جمعبندی است. همه این اهداف و مسائل در صورت اشغال این بندر میتوانست به دست بیاید و موفق نشدن ائتلاف در رسیدن به اهدافشان علاوه بر هزینههای سنگین مالی و انسانی، یک آبروریزی بزرگ برایشان بهشمار میرفت، چرا که با توجه به تدارکی که دیده بودند، اشغال الحدیده را جدی و تمامشده میدانستند.
یگانهای پیاده عملکننده در این عملیات، پیادهنظام سودان، بخشی از نیروهای تیپ تفنگداران وابسته به جنوبیها و همچنین مزدوران طارق صالح بودند که شش ماه بهصورت ویژه برای این عملیات آموزش دیدند. آنها عملیات را با حملات هوایی سنگین نیروی هوایی امارات و عربستان و همکاری نزدیک اطلاعاتی امریکا شروع کردند. این نیروها با پیاده شدن در ساحل، تحت حمایت این آتش سنگین خود را به منطقه الجاح بالا و پایین در شهرستان بیتالفقیه واقع در جنوب الحدیده رساندند. با رسیدن نیروهای مهاجم به این منطقه که در این مدت با هیچ نیروی قابل مشاهدهای مواجه نشده بودند، بهناگهان تار و مار شدن آنها آغاز شد. کمیتههای مردمی و ارتش یمن بهجای روی آوردن به یک نبرد کلاسیک که در آن توسط نیروی هوایی برتر بدون شک نتیجهای جز شکست نداشتند، به نبرد چریکی روی آوردند.
آنها با تجربه سه سال جنگ، در دستههای چند نفره، اقدام به حملات چریکی کردند و این روند را در تمام طول ساحل غربی علیه نیروهای مهاجم در پیش گرفتند، بهگونهای که حتی فرصت استراحت و خواب را از مهاجمان گرفته و آنها را بهشدت خسته کردند. بر اساس گزارشهای موجود و گفته منابع محلی، مهمترین هدف اصلی در سیاست دفاعی ارتش و کمیتههای مردمی، جلوگیری از کنترل جاده اصلی ساحلی بود که از شمال تا جنوب امتداد دارد. ناتوانی مهاجمان در تثبیت خود روی این جاده که امکان امدادرسانی را از آنها گرفت، باعث شد تا نیروهای تکورشان گرفتار صدها کمین موفقی شوند که مدافعان در طول ماههای گذشته بهشکل کاملا استادانهای تدارک دیده بودند. یورشهای ناگهانی با قدرتنمایی واحدهای ضدزره و تکتیراندازان انصارالله بلایی بر سر نیروی مهاجم درآورد که آنها حتی موفق به اشغال یک «کپر» هم در منطقه نشدند.
به یک معنی، نیروهای مدافع در این نبردها به شکل کاملا نامتقارن جنگیده و با درک این موضوع که در برابر توان هوایی و اطلاعاتی و سیاست زمین سوخته آنها چارهای ندارند، سعی در مدیریت میدان نبرد گرفته و آنها بودند که اتاق عملیات مهاجمان را ناچار به اجرای تاکتیکهای خود میکردند. در این تاکتیکها، در دو روز اول 120 تن از نیروهای مهاجم کشته شده که در میان آنها دو فرمانده ارشد که یکی از آنها یک تیمسار بود نیز به چشم میخورند. البته انصارالله میگوید که بیش از 100 نفر را تکتیراندازان آنها کشتهاند و آمار بسیار بالاتر از این است. همچنین رقم بیش از 450 نفر زخمی، پایینترین عددی است که یکی از فرماندهان انصارالله حاضر به تایید آن است، چرا که به گفته وی، با اجرای صدها کمین و با توجه به تعداد نیروهای مهاجم و حرکت آنها در دشت باز که فرصت شکار را بیشتر میکرد، این اعداد بسیار ناچیز است.