بامداد جنوب:
برای همگان پیش از این هم روشن کردیم که روسها بیش از آنکه دنبال یک شریک راهبردی و درازمدت باشند، دنبال منافع آنی و فوری خود هستند، تجربه سخت و سنگین هند بهعنوان متحد شوروی سابق، در برابر پاکستان که عضو سنتو و همپیمان نزدیک واشنگتن بود، به آنها ثابت کرد که حتی اگر بیشترین و بهترین امتیازات و همکاریها را هم داشته باشند، در دنیای امروز، همه به فکر منافع خود بوده و آنها نیز باید چنین کنند. در این میان روابط پکن-مسکو که در طول نیمقرن گذشته فراز و فرود بسیاری داشته، خود یک مساله دیگر است.
روسها بر این اساس تلاش داشته و دارند تا سهم خود را از همه جوانب روابط جهانی بگیرند. روابط روسیه و ایران نیز خالی از این موضوع نیست. نگاه سران کرملین به ایران، مانند نگاه آنها به ایران دوره قاجار است. فقط باید حفظ شود، نه آن اندازه قدرت بگیرد که در حیات خلوت آنها در آسیای مرکزی و قفقاز دستکاری کند و یک رقیب بزرگ برای گاز آنها شود، و نه آن اندازه ضعیف شود که توسط امریکا مورد حمله قرار گرفته و روسیه به شکل نهایی در محاصره نظامی و اقتصادی واشنگتن قرار بگیرد. این اصل در سیاست خارجی روسیه نزدیک به دو دهه است که جریان دارد و اگر کسی بتواند خلاف آن را ثابت کند، که خیلی خوب است. یک ایران قدرتمند میتواند خطراتی را برای روسها در پی داشته باشد، کما اینکه ایران ضعیف هم میتواند امنیت ملی آنها را به خطر بیندازد. اگر ایران دوره قاجار واسطی میان روسیه تزاری با هندِ انگلیس و قلمرو بریتانیا در اقیانوس هند و دریاهای متصالح بود، ایران نیز امروز میان روسیه و قلمروی امریکا در همان محدوده، عنوان واسطه را دارد.
روسها حتی حاضر نبوده و نیستند که قدرت ایران را در سوریه هم برتابند، تنها عاملی که باعث شده تا آنها ایران را در کنار خود نگه دارند، قدرت نرم ایران در میان مردم سوریه بهعنوان کشوری مسلمان است که توانسته دهها هزار نفر گوشت دم توپ را برای پاکسازی خاک این کشور از تروریستهای تکفیری مورد حمایت اعراب، ترکیه و غرب فراهم کند، روسیه بهخوبی به این نکته واقف است که نظامیان این کشور به تنهایی نمیتوانند در سوریه نقشآفرینی کنند، درست همان دلیلی که امریکا ناچار شد بابت آن ائتلاف ضدتروریسم را تشکیل دهد که کشورهای عربی هم عضو آن بودند، اما بیش از 95درصد عملیاتها را نیروی هوایی ایالات متحده امریکا انجام میداد. هدف از گفتن این مسائل و موارد، در واقع پاسخ به برخی سوالات و انتقادات دوستانی بود که معتقد بودند که این پستهای متوالی در مورد روابط تهران مسکو در در سوریه، دچار نوعی تعارض شدهایم، در حالی که برای ما دستکم واقعیت، فرق نمیکند. اما آنچه هدف از نوشتن این چند پست است، نگاه ایران و روسیه در مورد و موضوع تخلیه مناطق جنوبی توسط ایران است.
یک اصل اساسی که شاید ما کمتر به آن توجه داریم، موضوع ارتباط نداشتن ایران با رژیم صهیونیستی و امریکا است. برای ارتباط به این دشمن متخاصم، همواره باید پلها و رابطهایی باشند که در مورد عملیات در جنوب سوریه، هیچ واسطهای مناسبتر از روسها وجود نداشت. در مورد پاسخ موشکی مقاومت به تجاوزات رژیم صهیونیستی، اگر خاطرتان باشد نوشتیم که روسای برخی از سازمانهای اطلاعاتی اروپایی واسطه شدند اما در تهران اجابت نگرفتند، به همین دلیل نتانیاهو شخصا راهی مسکو شد تا از پوتین استمداد بطلبد، شاید او بتواند مانع از این حمله شود که نشد. پاسخ موشکی مقاومت به رژیم صهیونیستی یک نکته را ثابت کرد که برای پاسخ به تجاوزات این رژیم نیازی به شلیک موشکهای سنگین نیست، به همان اندازه که صهیونیستها در حوزه اطلاعاتی و نظامی خبره و مسلط هستند، مغزهای متفکری نیز در این سمت خاکریز وجود دارند که بتوانند با کمترین هزینه، بیشترین ضربه را وارد کنند. شلیک موشکها از فاصله شش تا 10 کیلومتری مرزهای جولان اشغالی، باعث شد تا رژیم صهیونیستی به شدت غافلگیر شود، از اینرو، تلاش دارد که این منطقه را از وجود نیروهای پاسخگو خالی کند.
روسها برای آنکه پاکسازی جنوب سوریه با کمترین هزینه مواجه شود، درخواست ایران را برای یک معامله بزرگ مدنظر قرار دادند، تخلیه التنف توسط اشغالگران امریکایی، در قبال ورود ارتش سوریه به استانهای درعا و القنیطره. در این میان، ایران همیشه میگفت که حضور پررنگی در این مناطق ندارد، از جنوب سوریه خارج میشد. این معامله اگر سر میگرفت، بسیار معامله خوب و ماندگاری بود. چرا که بر اساس سیاستهای اصولی و کلی، ما نیازی به حضور نظامی رسمی در سوریه نداشتیم، مستشاران ایرانی نزدیک به 35 سال است که با همتایان سوری خود در رفت و آمد بوده و روابط نظامی دو طرف بسیار نزدیک است. در تهران این باور وجود دارد که سوریه باید توسط دولت مرکزی این کشور اداره شود و هر نیروی خارجی، حتی روسها، نیز باید خاک سوریه را ترک کنند، کما اینکه در دوران تهدید سوریه به حمله نظامی، حضور روسها میتوانست مانع از چنین رویدادی شود، کما اینکه همکاری نظامی، اطلاعاتی و سیاسی تهران –مسکو عامل بسیار مهمی در شکست تروریسم و بازیابی قدرت مرکزی سوریه شد.
در طول ماههای گذشته و با امن شدن میانه خاک سوریه، موضوع پاکسازی جنوب در دستور کار متحدین قرار گرفت، همانگونه که گفتیم، این مساله با مخالفت شدید امریکا و نگرانیهای عمیق رژیم صهیونیستی روبهرو شده است، چرا که اولی از نابودی کامل نیروهایی که میلیاردها دلار برایشان هزینه کرده، واهمه دارد و دومی نیز از حضور نیروهای ایرانی و حزبالله در کنار جولان اشغالی. برای رژیم صهیونیستی همواره این نگرانی وجود داشته و دارد که اهالی جولان اشغالی، بهمانند مناطق اشغالشده جنوب لبنان دست به یک مقاومت هدفمند و درازمدت برای بیرون کردن این رژیم بزنند و همه حملات رژیم صهیونیستی به مراکز، کاروانها، پادگانها، رادارها و... ارتش سوریه و نیروهای مقاومت صرفا برای جلوگیری از تحقق چنین مسالهای بوده و هست.
این رژیم در طول سالهای گذشته با تقویت گروههای تروریستی در جنوب سوریه و هممرز با فلسطین اشغالی، تجربه شکستخورده مزدوران آنتوان لحد را تکرار کرد، اما حالا که میبیند عزم دمشق برای پاکسازی القنیطره و درعا جدی است، ناچار به انجام یک معامله سخت و نگرانکننده است.
روسها که واسطه پیشنهاد طرف ایرانی بوده و هستند، حرفها را بد منتقل کرده یا آنکه بهعمد، بد منتقل کردند. بنده دلیل این مساله را نمیدانم، اما آنچه مشخص است روسها که بوی پیروزی به دماغشان خورده حالا میخواهند منافع اقتصادی را هم برای خودشان داشته باشند و این موضوعی است که کامشان را تلخ خواهد کرد، این موضوع، پس از حمله داعش به یک پایگاه نیروهای روس در استان دیرالزور به آنها بیش از پیش ثابت شد، جایی که نیروهای مقاومت بنا به دلایلی محل را ترک کردند و داعش هم از این فرصت نهایت بهره را برد و آنچه که نباید اتفاق میافتاد، افتاد.