بامداد جنوب:
روزگار غریبی است. مفاهیم محبت، دلسوزی، احترام و دیگر ابعاد انسانی به طور کلی دیگرگون شدهاند و نمیتوان تعریف دقیقی از این مفاهیم اجتماعی و انسانی با توجه به مصادیق موجود در جامعه به دست داد. این وضعیت چنان حاده شده که در برخی موارد به راستی تکلیف انسان با خودش مشخص نیست. نمیدانی که در چنین شرایطی باید کمک کنی یا نه، باید دست دوستی دراز کنی یا نه، باید انسانیت به خرج دهی و مهربان باشی یا نه. در دورهای که از مهربانی، انسانیت و خیرخواهی تعابیر دیگری همچون منغعتطلبی و دروغ و حسادت برداشت میشود، نمیدانی که چرا باید مهربانی کنی!
این سوء برداشتها یک طرف قضیه است و روی دیگر سکه که سبب میشود تا انسانها دچار تناقضی در کمکهای خیرخواهانه شوند، وجود کلاهبردارانی است که رفاه و آسایششان را در تکدیگری و دستدرازی به حقوق و شعور دیگران میبینند و تلاششان برای درآمدزایی و خرج مایحتاج روزانهشان را در تلکه کردن دیگران میدانند. اینان همه تمرکز و انرژیشان را بر دروغها و ادا و اطوارهایی که باید برای فریب دادن طرف مقابل به کار ببرند، صرف میکنند. حاضرند در برخی موارد با آنها نامهربانی شود و نگاههایی تحقیرآمیز و زیرچشمی همه وجودشان را بلرزاند اما باز هم سراغ صدها کار آبرومندانه و شرافتمندانه نروند. کسی نمیداند، شاید درآمد این کارهای آّبرومندانه و شرافتمندانه و نان بازو کمتر از درآمدهایی است که با تکدیگری و متوسل شدن به صدها ترفند و فریب به دست میآورند.
احتمالا برای بسیاری از مردم این اتفاق افتاده باشد که وقتی در صف خودپرداز در انتظار یا پشت دستگاه در حال گرفتن ملبغ مورد نیازتان هستید، خانمی با حجاب کامل، صورت خسته، گاهی بچهبغل، با لباسی کهنه، چشمانی ناامید و از این گونه صفات ترحمبرانگیز دیده باشید که تظاهر به آبروداری و نیاز مفرط به پول میکند و شما را با چنین ترفند حرفهای با تحت تاثیر قرار دادن احساسات شما، همه وجودتان را امر خیرخواهی و دست نیازمندی را گرفتن و آبروداری کردن تا خدا آبرویتان را حفظ کند، در بر میگیرد. به او کمک میکنید تا طبق گفته خودش با مبلغی که شما به او میدهید بتواند به دیلم برود اما در حیرت و تعجب روز بعد که گذارتان به همان محل و خودپرداز افتاده، میبینید که همان آدم کنار خودپرداز آویزان شخص دیگری است و همان ترفند قبلی و همان اداها و همان داستان... .
وضعیت نامناسب اقتصادی در کشور بر کسی پوشیده نیست اما آنقدر وخیم نشده که کارهای شرافتمندانهای برای گذران معاش نباشد و ناچار به هزاران دروغ که به مرور انسانیت را خدشهدار میکنند، متوسل شویم. به نظر میرسد علت شیوع تکدیگری، نه نیاز مالی که طمع مالاندوزی آن هم با رقم بالاست. در این بین، تکدیگری در برخی شهرها با مدیریت هوشیارانه و مسوولانه کنترل شده و در برخی شهرها متاسفانه با شیوع پدیده تکدیگری مواجهیم و یکی از پیامدها و آسیبهای اجتماعی این پدیده، ترویج روحیه راحتطلبی و گدایی کردن در جامعه است. رخت بربستن مقوله کار در یک جامعه به خودی خود، ضربه مهلکی بر پیکره اقتصاد وارد میکند، حال جامعهای که با اقتصاد فلج و وخیمی نیز روبهروست، خود حکایت تلخ دیگری از بیتدبیریهاست.
در استان بوشهر، شهر برازجان شهر گداها شده و در گداپروری گوی سبقت را از دیگر شهرهای استان ربوده است. بدون تردید با جمعیت بالای برازجان، درآمدزایی این قشر هم نباید بد باشد. این در حالی است که شهروندان برازجانی از افزایش جمعیت گدایان در شهر ابراز گلایه میکنند. یکی از شهروندان در این باره میگوید: شهر پر از متکدیان کوچک و بزرگی شده که خود را اهل سیستان و بلوچستان معرفی میکنند. در پاساژها، کنار خودپردازها، در ترمینال مسافربری، سر چهارراهها، آویزان خودروها و ... که رفتارهای حساب شده و جملات دیکته شده آنها موید رد چای رهبر و سرکردهای است که برای حفظ رفاه و امنیت شهروندان باید سرکرده و رهبر این افراد را پیدا کرد.
وظیفه کنترل متکدیان در جامعه و ساماندهی آنها بر عهده مجموعه شهرداری است اما جای این سوال باقی است که چرا در شهری مانند برازجان، مساله متکدیان جزء دغدغههای بحق شهروندان بوده که مسالهای ریشهای است و همچنان به قوت خود باقی است؟! حل این معضل مطالبهگری قانونی و جدِّ شهروندان را میطلبد. آِیا مطالبهگری شهروندان چنان که باید جدی و مستمر نبوده یا زور متکدیان بیشتر از شهرداری است؟! تجربه نشان داده که هر گاه به صورت جدی و مستمر مطالبات شهروندیمان را دنبال کردهایم، موفق بودهایم، به شرط آنکه با خروجی و نتایج زودهنگام، عقبنشینی نکنیم. فرزندان ما در سرزمینی زندگی و رشد میکنند که ما برای آنها ساختهایم، پس در اندیشه فردایی آباد برای فرزندانمان با یکدیگر متحد شویم و مسوولان را مجبور به تسلیم شدن در برابر مطالباتمان کنیم.
مساله کلاهبرداری به شیوههای تکدیگری به نوبه خود میتواند دردسرساز شود، از همین رو ضروری است که مکانهای پرتردد متکدیان همچون بانکها و خودپردازها هم از سوی مسوولان بانکها و هم از سوی نیروی انتظامی و هم با گزارشهای مردمی رصد شود تا با شناسایی آنها و همکاری با مجموعه شهرداری که نشان داده نمیتواند یا نمیخواهد به مساله تکدیگری ورود کند، یاری برسانند. مردم باید یاد بگیرند نسبت به اتفاقات اطراف خود بیتفاوت نباشند.