بامداد جنوب- الهام بهروزی:
تئاتر شهر بوشهر در تازهترین برنامه خود میزبان نمایش «شازده هملت» («هملت، شاهزاده کوچولوی دانمارک» نام اصلی آن است) نوشته تورستن لترز و کارگردانی حسین مباهات بود. این نمایش اثری کمدی است که دنیای کودکی بازیگوش اما باهوش را روایت میکند. این اثر از سوی اغلب کارگردانان ایرانی مورد توجه واقع شده و بارها به روی صحنه رفته است. مهدی نصیری یکی از منتقدان تئاتر ایران در خصوص متن نمایشنامه «هملت، شاهزاده کوچولوی دانمارک» نوشته است: « در نمایش «هملت شازده کوچولوی دانمارک» نوشته تورستن لتزر رویداد، سالها پیشتر از زمانی که در نمایشنامه شکسپیر اتفاق افتاده، روی میدهد. زمانی که هملت کودکی کنجکاو و شیفته عروسکها و نمایش نشان میدهد و انتظار بازگشت پدر از جنگ با نروژ را میکشد.
هملت بازیگوش و عروسکهایش بهطور اتفاقی از نقشهای که عمو (کلادیوس) به همراه پلونیوس برای به قتل رساندن پدرش کشیدهاند با خبر میشود و میخواهد جلو اجرای این نقشه را بگیرد. رفتار بزرگترها با او مانع برملا شدن حقیقت در برخورد اول میشود و همین تاخیر زمینه پرورش رویداد و تعلیق در ساختار و نیز تعمق در ژرف ساخت را فراهم میآورد. مساله قابل توجه در مورد «هملت شازده...» این که همزمان با به عقب بردن داستان، تصور تکرار تاریخ مورد تاکید قرار میگیرد. گویی این که به قتل رساندن پدر هملت، در دنیای مورد انتقاد بزرگترها بارها و بارها پیش از وقوع در حال تکرار بوده و همچنان هم ادامه خواهد داشت. این همان مساله اصلی است که فاصله میان دنیای بزرگترها و جهان کودکان را در بخشهایی از زیر متن نمایش مورد توجه قرار میدهد».
حسین مباهات با نوآوری در متن اصلی (مثل استفاده از گویش جنوبی و شمالی از سوی شخصیتهای داستان) سعی کرده نگاه مخاطب عام را به اثرش جذب کند. اجرای این نمایش کمدی درست در میان روزهای گرم و شرجی تیرماه فرصت مناسبی برای شهروندان بوشهری بود تا کمی بهدور از مسائل و مشکلات نگرانکننده این روزها نظیر بیآبی، گرانی و ... اندکی شاد باشند (البته هنر نمایش خود قالب مناسبی برای پرداختن به این مسائل و ابزاری ارزنده برای فرهنگسازی در جامعه است) و از اوقات فراغت خود به شکل مطلوبتری سود جویند؛ هرچند ما هنوز در زمینه جذب مخاطب اندر خم یک کوچه ماندهایم و میطلبد در این زمینه چارهاندیشی شود. حسین مباهات با تولید نمایش «شازده هملت» که سه شب متوالی (11 تا 13 تیرماه) در پلاتوی ایرج صغیری ساعت 20:30 به روی صحنه رفت، سعی کرد توانمندی هنرمندان شهرستانی را به رخ بکشد. او با ایرانیزه کردن متن کوشید میان مخاطب و موضوع انتخابیاش ارتباط برقرار کند و بهنظر میرسد در این زمینه هم موفق ظاهر شد. مباهات که دانشآموخته کارگردانی سینما در مقطع کارشناس است، تجربه بازی در سریال «گردنبار» (پخش شده از صدا و سیمای مرکز استان بوشهر) را دارد. افزون بر این، او کارگردانی یا بازی در نمایشهایی چون «قلندرخونه» نوشته ایرج صغیری -که در سال 92 بهمناسبت روز بوشهر تولید شده-، «نوزاد» نوشته سیروس ابراهیمزاده، «قطار جنوب»، نمایش «واگویههای شمر»، «دونکیشوت»، «چهار صندوق»، «خواستگاری» نوشته آنتوان چخوف، «آرش»، «خروس زری، پیرن پری» اثر شاملو و... را در کارنامه هنری خود ثبت کرده است. وی همچنین حضور در جشنوارههای معتبری چون جشنواره بینالمللی فجر، کودک و نوجوان، سوره ماه و... را تجربه کرده است و موفق شده عناوین برتر برخی از این رویدادها را از آن خود کند.
مباهات در ساخت فیلم کوتاه نیز سررشته دارد و جشنواره فیلم رشد را تجربه کرده است. این هنرمند در حال حاضر یک مجموعه داستان کوتاه به نام «لجنشدهها» را در دست چاپ دارد. بارها در گزارشهای متعدد به توانمندی هنرمندان شهرستانی بهویژه هنرمندان تئاتری پرداخته شده است؛ هنرمندانی که در صورت حمایت و دیده شدن حرف زیادی برای گفتن دارند؛ هنرمندانی که با کمترین امکانات آثاری را تولید میکنند که قابل تامل هستند و میتوانند با بهروز کردن دائم آموزهها و تجربیات خود با حضور در دورههای آموزشی و رویدادهای معتبر تئاتری نقش بسزایی در هنر تئاتر ایفا کنند. هرچند تئاتر بوشهر خوشبختانه در این سالها توانسته جایگاه خوبی را در کشور از آن خود کند که در سایه تلاش کارگردانان و هنرمندان این خطه و برنامهریزی و سیاستهای بجای انجمن هنرهای نمایشی استان و همکاری ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان میسر شده است. مباهات نیز یک هنرمند شهرستانی است که به سهم خود در پویایی تئاتر در جنوب استان سهیم بوده و دغدغهمند ظاهر شده است. پس از تماشای اثرش، گفتوگویی را با وی صورت دادیم که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
نمایش شازده هملت چه موضوعی را روایت میکند؟ چگونه تلاش کردید یه متن خارجی را ایرانیزه کنید؟
تم اصلی نمایش «شازده هملت» نمایش دورویی، کینه، نفرت و حسادت است که دیگر جز عادت روزانه زندگی خیلیها شده و همه داریم تلاش میکنیم که در این موضوعات از هم پیشی بگیریم . اصل متن در واقع «هملت، شاهزده کوچولوی دانمارک» نام دارد اما من فکر میکنم برای اجرای یک نمایش خارجی و ترجمه شده که در فضای فرهنگی و اجتماعی متفاوت با ما، نوشته شده، باید کارگردان از نشانههای معنایی و کلامی اقلیم خودش برای ارتباط بیشتر با مخاطبش استفاده کند. از این رو، من تلاش کردم آن را به ذائقه مخاطب جنوبی نزدیک کنم.
چرا به سراغ یک متن خارجی رفتید؟ برخی معتقدند که ما در زمینه نمایشنامه و متن ضعف داریم، آیا شما هم بر این عقیده هستید؟
خوب از متن و فضای آن خوشم آمد و بهنظرم وقتی متن چارچوب محمکی داشته باشد، اصلا مهم نیست که خارجی یا ایرانی باشد اما اینکه ما در زمینه نمایشنامه مشکل داریم، درست است، چون متن خوب کم داریم. باید اعتراف کنم، در نمایشنامهنویسی نسبت به کشورهای پیشرو در این زمینه مثل روسیه و انگلستان خیلی جوان هستیم. البته مسائلی در این زمینه تاثیرگذار است؛ مثل بازار و اقتصاد تئاتر، ارزشمندی تئاتر در جامعه ما و استقبال از اثر نمایشنامهنویس خوب، همه اینها و چیزهایی بیشتر دست به دست هم داده تا هنوز در نمایشنامه فقیر باشیم. گرچه در مضمون و دستمایههای دراماتیکی بسیار غنی هستیم که همچون گنجی با ارزش هنوز از آن استفاده نکردهایم.
محوریترین پیام اثر چه بود؟
دوری از نفرت، کینه و حسادت که لازمه آن آرامش درونی زندگی است؛ چیزی که بهشدت جای خالیاش در زندگی مادیگرای امروز ما احساس میشود.
از نکات برجسته این اثر توجه به کودکان و تخیل آنها بود و این وجه میتواند به جذب مخاطب کودک کمک میکند!
شاید بیشتر فقر فرهنگی و آموزشی جامعه امروز و معضلات آن موجب کمرنگ بودن تئاتر در زندگیمان شده است، این در حالی است که تئاتر میتواند معجزه کند. تئاتر میتواند معلم باشد و بهقول پیتر شومان: «تئاتر یک ضرورت است، مثل نان». کودکان تشنه تئاتر هستند و باید خوشحال بود که تئاتری، کودکی را جذب کند.
در مجموع ما در تئاتر با بحران مخاطب درگیریم، شما چه راهکاری برای خروج از این چالش دارید؟
من به مخاطب حق میدهم، چون اغلب تئاترهایی که اجرا میشود، به نوعی کپی همدیگر هستند. فاقد نوآوری و نیاز مخاطب. یک کارگردان اگر ابتدا نیازسنجی کند که چه خوراکی به ذائقه مخاطبش خوش میآید، بسیار موفقتر خواهد بود. همچنین حمایت نشدن تئاتر و گروههای تئاتری بهصورت کلان در کشور باعث مهجور ماندن تئاترهای خوب میشود. هزینههای بالای تبلیغات و همینطور عوامل دیگر در شهرهای بزرگ همه و همه مشکلات گروهای تئاتری هستند. رسانه ملی ما اصلا از تئاتر حمایت نمیکند. نگاه به تئاتر، نگاه باری به هر جهت است. یک حرکت همهگیر لازم است تا تئاتر و مخاطب به هم نزدیک شوند.
بیشتر به اجرای عموم توجه دارید یا جشنواره ؟ چرا؟
اجرای عموم بهعنوان رسالت اصلی تئاتر را بیشتر قبول دارم، چراکه تئاتر در اجرای عموم به شکوفایی میرسد و اتفاق خوب در همین اجرا میافتد.
عمدهترین مشکلاتی که تئاتر شهرستانها با آن دست به گریبان هستند، کدام است؟
دور افتادگی بعضی شهرها از مرکز باعث بیتوجهی به زیرساختها و امکانات سالنهای نمایش شده که این خود معضل بزرگی است. هرچند در سالهای اخیر اتفاقهای خوبی افتاده که هنوز کافی نیست.
شما در نمایش «شازده هملت» یک حیوان در کنار شخصیتها قرار دادید که این حیوان در پردههایی که اجرا داشت، نقش یک انسان باهوش -که نگاهی فیلسوفانه به پیرامونش داشت- را ایفا میکرد، تقریبا شخصیتی کنایی بود و چرا بهجای این انسان دانا حیوان گنجاندید؟
بله، دقیقا همینطور است انسان امروز در بیشتر مواقع از حیوان پستتر میشود، گرچه واژه پست را نباید در مورد حیوان بهکار برد اما بحث درنده خویی است که انسان امروز همه ارزشهای انسانی را با بیرحمی تمام از بین میبرد و به هیولایی بیشاخ و دم تبدیل میشود. گاهی باید مهربانی و بعضی ارزشها را از حیوانات یاد گرفت.
از تئاتر چه چیزهایی آموختید؟
تئاتر را از دوران مدرسه شروع کردم و دیگر نتوانستم آن را کنار بگذارم. در بدترین وضعیتها، تئاتر مامنی بود امن و پناگاهی بود برای همه خلأهای موجود زندگی و همه چیزهایی که باید وجود داشته باشد و نیست و جای خالی آن را در تئاتر میجستم.
فکر میکنید اجرای گروههای شهرستانی در مرکز استان چه پیامدهای میتواند برای شهرستانها داشته باشد؟
اجرای تئاتر در هر جا اتفاق فرخندهای است اما بهقاعده اجرا در فضایی بزرگتر میتواند تجربهای نو باشد و بهتر دیده شدن تئاتر شهرستان .
سخن پایانی؟
از همه دوستان و اساتید دوست داشتنایم که مرا در اجرای نمایشم یاری کردند، تشکر میکنم بهخصوص دوست فرهیختهام جهانشیر یاراحمدی عزیز و اعضای گروه نمایش «دیدار» که برای این نمایش زحمت زیادی کشیدند و همچنین از شما که وقت گذاشتید.
یادآوری میشود، حسن درویش، حبیب حسینپور، بهمن موسسنیا، زینب دهدار، سعید پوزیده، زلیخا عبداللهیزاده و حسین مباهات در نمایش «شازده هملت» به ایفای نقش پرداختند. همچنین دیگر عوامل این نمایش عبارت بودند از: صدیقه عباسی (طراح صحنه و دکور)، میلاد سفالی و حسین دهدار (نور و موسیقی)، صبا موسوی (منشی صحنه)، محمدصادق درویش و مهران زاد (طراح لباس) و حسین دراهکی و محمد دراهکی (هماهنگی).