مهدی مطهرنیا:
وضعیت اقتصادی کشور لبههای متفاوتی از اصطکاک با تراز توسعه در جهان دارد، یکی از لبههای موجود این اصطکاک وسیع، لبه موجود با نظام بینالملل بوده که تحتتاثیر موضعگیریهای سیاسی ایران پس از انقلاب اسلامی در این چهار دهه است. از طرف دیگر اقتصاد ایران در این چهار دهه بواسطه عوامل گوناگون، در وضعیتی بحرانی بهسر میبرد و بهخاطر فقدان پارادایمها و دکترینهای مشخص در لایههای گوناگون، حیات ملی ایرانیان از لغزندگی بسیار برخوردار است. نه تکیه بر بیانیهها و کمک کشورهای خارجی، بلکه مسائل گوناگون دیگری در ارتباط با مساله و وضعیت اقتصادی ایران مطرح بوده که باید به آنها توجه کامل داشت.
باید بپذیریم که اتحادیه اروپا بخشی از نظام بینالمللی است که جایگاه ویژهای در رقابتهای بینالمللی با ایالات متحده امریکا بر سر مناطق نفوذ در آینده نظم جهانی دارد و یکی از مناطق نفوذ در آینده نظم جهانی ایران است؛ بنابراین ایران اکنون نباید به محل امتیازگیری اروپا از امریکا تبدیل شود، همانگونه که سالها ایران محل امتیازگیری روسیه از ایالات متحده امریکا و اروپاییان بود و چین نیز از این خوان گسترده بهره برد. هماکنون این ملت ایران هستند که هزینههایی را در این زمینه پرداخت میکنند.
آنچه در صحنه عمل دیده میشود این است که فشار بر اتحادیه اروپا و شرکتهای ریز و درشتی که تمایل خود را به همکاری با ایران نشان میدهند، اگر تا 13 آبان امسال جهتگیریهای امریکا برای اعمال تحریمهایی که کمرشکن است اجرا شود، میتواند تاحدودی زمینههای ایجاد فضای امتیازگیری بهنفع اتحادیه اروپا از امریکا را فراهم کند.
آنچه که در بیانیه نشان داده میشود و کشورهای گوناگون عضو برجام آن را پذیرفتهاند، بهویژه بندهایی مانند بند پنجم این بیانیه 10 بندی، بند ششم و هفتم و تعهداتی که در بند هشتم در خصوص موارد متفاوت در فضای توام با حسن نیت بیان شده، مطالبی است که اجرای آن میتواند تاحدودی تضمینی برای ایجاد فضای مناسب همکاری ایران با اتحادیه اروپا و کشورهای عضو برجام یعنی روسیه و چین را فراهم آورد.
حفظ و ارتقای این روابط اقتصادی در بخشهای گسترده با ایران، ایجاد کانالهای گسترده مالی با ایران و در کنار آن تداوم صادرات نفت، گاز و محصولات پتروشیمی در کنار تداوم خدمات دریایی و ارتقا یا بالا بردن پوشش مربوط به اعتبار در بخش صادرات در ماده هشت این بیانیه به همراه موارد دیگری مورد تائید قرار گرفته و حمایت از شرکتها در برابر پیامدهای خارجی تهدیدات امریکایی مورد تاکید واقع میشود. این دستاورد بسیار مناسبی از منظر تنظیم بیانیه اتحادیه اروپا، گروه کشورهای پنج و مذاکره با ایران در وین محسوب میشود.
اما باید دید که آیا در عمل گروه 2+3 در وضعیت کنونی در حمایت از فعالیتهای اقتصادی برای سرمایهگذاری و سایر فعالیتهای مالی و بازرگانی ایران در ارتباط با این کشورها عملیاتی خواهد شد یا نه یا در زمانه نبرد تجاری ایالات متحده امریکا در دوره ترامپ با کشورهای 2+3 در وضعیت کنونی خواهد توانست ایجادکننده یک وحدت عملیاتی در برابر ایالات متحده امریکا در جهت حمایت از ایران باشد یا هرکدام از این جناحهای سه و دوگانهای که هماکنون در چارچوب مذاکرات برجام با ایران مذاکره کرده و وعدههای متفاوتی را به میدان آوردهاند، در نهایت بعد از فشارهای بینالمللی که امریکا در جهت اعمال آن وعده داده، ایستادگی خواهند کرد یا نه؟
اینها پرسشهایی هستند که زمان به آنها پاسخ میگوید اما آنچه که پیشینه به جا مانده از گذشته و نتایج باقیمانده از مطالعه روندهای تاریخی نشان داده، این است که در بزنگاههای مختلف تاریخ این قدرتهای بزرگ و ابرقدرتها هستند که با یکدیگر تفاهم بیشتری در اعمال قدرت علیه کشورهای متوسط و بزرگ منطقهای داشتهاند.