بامداد جنوب - مائده میراورکی:
ریشه را میزنیم بیآنکه به عواقبش بیندیشیم. بیتوجه به آنکه منبع اکسیژن را بر خودمان میبندیم. به راستی که هیچ عملی نابخردانهتر از قطع ریشه نیست. هر چند وقت یکبار، شاهد ریشهکن کردن درختان در این شهر هستیم، برای قطع درخت، جرائمی در قانون تعیین شده که متولیان قلع و قمع درختان موظف به پرداخت آن و تکرار نکردن این عمل هستند. مجموعه شهرداری که نهاد مسوول در برابر فضای سبز است نیز واکنش در خوری نسبت به این مساله نشان نمیدهد. نگارنده از دانشجویان دانشگاه خلیج فارس است و شاهد قطع و هرس درختان بوده، اقدام به نوشتن این گزارش کرده است و منظور از واکنش تنها نسبت به این مورد در دانشگاه خلیج فارس نیست که قطعا در دانشگاه مادر استان، دلیلی برای این اقدام وجود دارد. در همه جای این شهر درختان را قطع میکنند بدون هیچ گونه واکنشی از سوی مسوولان امر. کوچکترین تحرکی که اعضای شورای شهر باید نسبت به این معضل شهری نشان دهند تا بر کرسی نشستن خود را به عنوان نمایندگان منتخب این شهر ثابت کنند، همین مساله است که متاسفانه شهر همچنان چشمانتظار این تحرک و واکنش از سوی مجموعه شهرداری است.
قطع درختان صرف نظر از مثمر یا غیر مثمر بودن آنها بدون اجازه شهرداری «جرم» است. حال آنکه درخت کهنسال باشد نیز اوضاع به کلی متفاوت است.
فضاي سبز در شهرها نه تنها به عنوان ريه تنفسي شهر و امکاني براي تلطيف و تصفيه هواي شهر همواره مورد توجه قرار دارد بلکه به عنوان يکي از مهمترين عوامل در زيبايي فضاي شهري محسوب ميشود. ضمن آنکه فضاهاي سبز عمومي به عنوان محلي براي تفريح و گذران اوقات فراغت خانوارهاي شهري مورد استفاده قرار ميگيرد.
اگرچه ايجاد و نگهداري فضاهاي سبز عمومي از قبيل بوستانهاي شهري و جنگلهاي مصنوعي و فضاي سبز ميادين و معابر عمومي خصوصا بزرگراههاي شهري از وظايف شهرداريهاست اما ساکنان شهرها نيز با کاشت و نگهداري درختان در اراضي و املاک خصوصي نقش و سهم ويژهاي در حفظ و گسترش فضاي سبز در شهرها دارند. اهميت ايجاد و حفظ فضاي سبز در شهرها تا حدي است که مقررات خاصي براي حفظ و گسترش باغات و فضاي سبز و جلوگيري از قطع درختان در شهرها برقرار شده که به موجب آن نه تنها درختان موجود در معابر، ميادين و بوستانهاي عمومي بلکه درختان موجود در باغات خصوصي و مکانهايي که به حکم قانون باغ شناخته ميشوند تحت حمايت قانون قرار گرفته و قطع آنها بر اساس ماده 1 قانون حفظ و گسترش فضاي سبز در شهرها ممنوع شده است.
هر چند در قانون برای قطع درخت، قوانینی ثبت شده اما کمی واقعبین باشیم، کدام نهاد نسبت به قطع درختان واکنشی براساس قانون نه براساس وجدان بیدار، نشان داده است؟ هیچ کدام! با وجود این، نباید ناامید بود.
چرا درختی ناسازگار با اقلیممان میکاریم که پس از سالها رشد و نمو آن را قطع کنیم. چرا به جای ساماندهی شاخ و برگ درخت، ریشهاش را میزنیم، چرا پیش از قطع درخت، از کارشناس و متخصص این حوزه نمیخواهیم که بررسیهای لازم و راهکارهای موجود به منظور حفظ درخت را گوشزد کند. چرا پیش از قطع و هرس درخت، بررسی نمیکنیم که آیا پرندهای بر این درخت آشیان کرده یا نه؟ چرا به همین راحتی تنها پناهگاهشان را نابود میکنیم؟!
نگارنده که از دانشجویان دانشگاه خلیج فارس بوده، در غم مشاهده قطع درختان و انباشته شدن شاخههای تنومند آن، سر تا پای وجودش را غمی گرفت که وصفشدنی نیست. نزدیک چند کارگری رفتم که مشغول هرس درختان بودند. از آنها علت این کار را پرسیدم. گفتند ریشه درختها رونده بوده و وارد تاسیسات دانشگاه شده و خسارت جدی به آنها زده است. این سوال ذهنم را درگیر کرد که آیا امکان حیات مسالمتآمیز طبیعت و بشر سر آمده است؟ آنها گفتند که سالانه تعداد زیادی درخت در دانشگاه کاشته میشود که جبران این تعداد اندکی میشود که قطع شدهاند. خدا کند که سالها بعد آنها را به همین دلیل قطع نکنند. کاشت درخت در کنار ساخت تاسیسات یا احداث تاسیسات کنار درخت، دو امر ناسازگار با همند که نه تنها در دانشگاه خلیج فارس که در خیابانها، معابر و برخی ادارهها هم مشاهده میشود. هر چند علت را برایم توضیح دادند اما باز هم با خود زمزمه کردم، به راستی باید برای مرگ درخت، مرثیه خواند. دیگر کدام روزنه دیگر کدام صبح/خواب بلند و تیره دریا را/ آشفته و عبوس/تعبیر میکند؟/ من میشنیدم از لب برگ/این زبان سبز/در خواب نیمشب که سرودش را/ در آب جویبار/ بدین گونه شسته بود/ در سکوت ای درخت تناور/ ای آیت خجسته در خویش زیستن/ ما را/حتی امان گریه ندادند/من اولین سپیده بیدار باغ را/آمیخته به خون طراوت/در خواب برگهای تو دیدم/ من اولین ترنم/مرغان صبح را/... دیوار باستانی تردیدهای من/نگذاشت شاخههای تو دیگر/ در خنده سپیده ببالند...