bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۲۴۴۲
تاریخ انتشار: ۰۵ : ۱۸ - ۲۱ مرداد ۱۳۹۷
علی فتحی‌مقدم در گفت‌وگو با بامداد جنوب:
اگر از من بپرسند علی‌رغم تلخ نظـری در این سی و اندی سـال جهـان را چگونـه دیده‌ای؟ دسـت پـسرم را می‌گیرم و بـا او بـه گرفتن ماهی‌های کوچک رودخانه می‌روم، تـور ریزبـاف پلاستیکی را درون آب می‌اندازم و گوشه‌ای منتظر می‌نشینم تا تور بلرزد و صدای خنده پسـرم را از عمق کم رودخانه بشنوم ولو این‌که چیزی در تور نباشد.
بامداد جنوب - وندیداد امین:
«اگر از من بپرسند علی‌رغم تلخ نظـری در این سی و اندی سـال جهـان را چگونـه دیده‌ای؟ دسـت پـسرم را می‌گیرم و بـا او بـه گرفتن ماهی‌های کوچک رودخانه می‌روم، تـور ریزبـاف پلاستیکی را درون آب می‌اندازم و گوشه‌ای منتظر می‌نشینم تا تور بلرزد و صدای خنده پسـرم را از عمق کم رودخانه بشنوم ولو این‌که چیزی در تور نباشد. نگاه مـن همین خواهد بود. همین‌که تلاش بـرای فهم خنده در شرایط خالی اسـت و می‌دانم کـه دست‌پر برگشته‌ام؛ زیرا اساس لذت در چنین وضعیتی چگونه نگاه کردن بـه موضوع است و نـه شفافیت موجود در تور و عمقِ کم رودخانـه...» (مخلوطی از حقیقت و رویا، ص 12).

علی فتحی‌مقدم متولد دی‌ماه 1358 در باغملک (خوزستان) است. وی فعالیت شعری خود را با تحولات شعری دهه هفتاد با چاپ شعرهایی در مجلاتی چون «کارنامه»، «عصر پنجشنبه»، «کلک»، «گیلوا»، «بایا»، «دال»، «پیام شمال»، «نگاه نو»، «گوهران»، «نافه» و... آغاز کرد. فتحی‌مقدم تا کنون پنج مجموعه شعر با نام‌های «بعضی گورها از بعضی نام‌ها وحشت دارند» (1382)، «طلسم اشیاء سوخته» (1383)، «شورش علیه بِیبی‌ام بود» (1390)، «فرم داخلی شنوایی» (چاپ پاریس، 1392) و «مخلوطی از حقیقت و رویا» (1397) منتشر کرده است. همچنین مجموعه نقد آثار وی با نام «مستطیل ابری رویا» در دست انتشار است که به‌زودی به همت «نشر سوسا» منتشر خواهد شد. وی چندین عنوان برتر و جایزه معتبر شعری و داوری جشنواره ملی شعر را در کارنامه خود دارد. گفت‌وگویی را با این شاعر صورت دادیم که شما را به خواندن آن در ادامه دعوت می‌کنیم.

نخست می‌خواهم راجع به جریان شعر موسوم به «دهه هفتاد» سخن بگویید. شعر دهه هفتاد را حاصل کنش چند نفر خاص می‌دانید یا یک حرکت‌جمعی باعث شد تا جریان شعر ایران از فضای غالب دهه چهل و پنجاه جدا شود؟
شعر موسوم به دهه هفتاد مثل بسیاری از مسائل جاری کشور از جمله مسائل اجتماعی برآیندی از کنش‌های دهه‌های بیش از خود به‌ویژه دهه شست بود. در این برهه نظریات جدی براهنی را در شعر داریم و شعر به‌طورکلی داشت سمت و سویی تازه را برای خود تجربه می‌کرد اما عده‌ای از شاعران بخشی از این جریان را به نام شعر دهه هفتاد معرفی کرده و برای نام و نشان گذاشتن خود بر آن برنامه‌ریزی‌های رسانه‌ای کردند اما واقعیت امر این است که آن چند نفر که در سوال شما هم به آن اشاره ‌شده است تنها بخشی از جریان رونده شعر بعد از دهه شست بودند. چنانچه بخش‌های وسیع‌تری از دهه هفتاد دیده نشدند یا در محاق ماندند اما اکنون بعد از گذشت سال‌ها دیگر به کار بردن اصلاحی به نام شعر دهه هفتاد کاملا مبتذل و زننده است. چراکه بسیاری از شاعران حرفه‌ای به فردیتی رسیده‌اند که زیر بار زمان نمی‌روند و در پرانتزهای دهه بندی‌ها جا نمی‌گیرند. الان موضوعی که مهم است فردیت شاعر است. نه باندبازی و گروه‌سازی! چراکه شعر واقعی همه این موارد را پس می‌زند و اگر هم دقت بکنید هیاهو و جنجال‌هایی که در حواشی دهه هفتاد رخ داد بر کیفیت شعر شاعرانشان می‌چربید. شعر امروز دیگر شعر دهه هفتاد نیست. 

شعری است که شاعران در اقصی نقاط کشور برایش وقت می‌گذارند و زحمت می‌کشند و هیچ ادعایی هم ندارند و شعرشان هم بدون نام و نشان فقط شعر است، نه شعر دهه هفتاد و نه شعر دهه‌های دیگر؛ اما شاعر حرفه‌ای امروز می‌داند که منابع تغذیه‌اش از شعر کلاسیک گرفته تا نیما و شاعران بعد از او خوان گسترده‌ای است که نمی‌تواند قانع به ریزه‌خواری از یک دهه محدود باشد اما چرا هنوز عده‌ای دم از شعر دهه هفتاد می‌زنند! یکی از علت‌های واقعی آن بحران مخاطب و بی‌توجهی‌ عمومی به شعر است. اگر زمانی نصرت رحمانی در 25 سالگی به اوج شهرت رسید اگر ابتهاج توانست با شعرهای دوره دبیرستان به شهرت برسد، راستش امروز شاعر که نه حتی شعر در جریان این ‌همه رسانه و بلبشوی اقتصادی و فرهنگی جامعه ایران دیده نخواهد شد و دیگر دست به ترفند زدن هم سودی ندارد. شاعر معاصر به‌ناچار بیاموزد که می‌نویسد و بر بطری و در بطری می‌گذارد و به دریا می‌افکند شعرش را (دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم) آیا کسی این بطری را از آب خواهد گرفت؟ این دیگر سرنوشت شعر افتادن به دست احتمالات است؛ پس به قول شاملو باید گفت کوتاه است در آن به که فروتن باشی؛ توصیه می‌کنم به بسیاری از دوستان شاعرم که دست از منم منم بازی بردارند و فضایی را ایجاد کنیم که بتوانیم همدیگر را نقد کنیم و ظرفیت نقدپذیری را در جامعه شاعران بالا ببریم.

عده‌ای معتقدند که جریانات شعر دهه هفتاد بعدها به انحراف کشیده شد و سر از افراط در فرم و اغماض‌های چیستان‌گونه در محتوا درآورد؛ به‌گونه‌ای که باعث انفصال بخش اعظمی از جامعه از مقوله شعر مدرن شد. نظر شما در این‌باره چیست؟
این پرسش برای من پرسشی ایجاد می‌کند که آیا مگر قرار است یک روند برای شعر و ادبیات تا همیشه تثبیت‌شده بماند؟ چرا ما باید خود را دچار یک دگماتیسم فکری بکنیم که بگوییم اینها و این تعداد و این آمار سرشماری شده یا این افراد محدود شاعر دهه هفتاد هستند و هر که با اینها نیست، اصلا شاعر به‌حساب نمی‌آید. انحراف و افراط ‌و تفریط در همه مقوله‌ها از جمله شعر امری عادی است شاعر که نمی‌تواند خود را محدود به یک قالب یا شعر پیشنهاد داده‌شده بکند. شاعر مدام باید تجربه کند و این همان مفهوم فردیت را می‌رساند؛ چیزی که خیلی‌ها با نام و شعار دهه هفتاد بعد از بیست و اندی سال هنوز نمی‌خواهند آن را باور کنند و گریز جامعه از شعر هم علت‌های بسیاری دارد که در جای خودش باید بررسی شود.

بی‌شک کیفیت محتوایی نشریات دهه هفتاد از بسیاری از جراید ادبی این روزها بالاتر بود. در صورتی‌که هر چه پیش‌تر می‌رویم می‌بایست سطح کیفی ارتقا یابد اما چرا این‌گونه نشد؟
لابد جراید و روزنامه‌های آن دوره از آزادی عمل بیشتری برخوردار بوده‌اند و شاید یکی از علت‌هایش این باشد که در آن دوره فضای فرهنگی در همه زمینه‌ها نه‌تنها شعر زنده و پویاتر بود. فضای مجازی هم با این سرعت فراگیر که بسیاری از مسائل را در هم درمی‌نوردد، فرصت مداقّه در متون را از مخاطب سلب کرده است؛ به‌گونه‌ای که اکنون ما با تعداد بسیار کمی از شاعران واقعی روبه‌رو هستیم چه آنها که از دهه شست آمده‌اند چه آنهایی که نوظهورند؛ اما تا دلت بخواهد آدم داریم که ادعای شعر و شاعری می‌کنند. شاید پر بیراهه نباشد اگر بگویم بالغ ‌بر نود درصد شاعران ما بویی از شعر واقعی نبرده‌اند و هرچه هست، تظاهر به شعر است به قول حافظ: «نقدها را بود آیا که عیاری گیرند/ تا همه صومعه‌داران پی کاری گیرند».

فضاهای ادبی خاصه شعر مدرن ایران را امروزه چطور می‌بینید؟ نشست‌ها، جشنواره‌ها، شب‌شعرها، کارگاه‌ها و مسابقات شعری را چطور ارزیابی می‌کنید؟
به‌طورکلی باید بسیاری از نشست‌ها، کارگاه‌ها و مسابقات و جایزه‌ها را کنار گذاشت و تنها شعر را و فضاهای خاصی که شما از آن حرف می‌زنید، در نظر گرفت. هرچند هستند شاعرانی که نام و نشان هم دارند شاید جایی جایزه‌ای گرفته باشند و جای دیگری مغلوب شده باشند اما راستش هیچ‌کدام از این مسائل مهم نیست و با همه تلخ‌کامی‌های شعر امروز باید بگویم هستند کسانی و می‌شناسم شاعرانی را که واقعا شعر می‌گویند و وقت می‌گذارند و می‌دانند که شعر بازیچه‌ای برای بیان امیال زودگذر و شهرت‌طلبی نیست که برای جلوگیری از هر نوع سوءتفاهم از آوردن نام‌ها خودداری می‌کنم که این مقوله باید در نقد و آن‌ هم در نقد واقعی ارائه داده شود.

آقای فتحی‌مقدم، کدام‌یک از آثار شما بیشتر مورد استقبال منتقدان و مخاطبان فنی قرار گرفت؟ از دید خودتان دلیلش چه بوده است؟
این‌طور که از شواهد و قرائن پیداست سوای کتاب آخرم (مخلوطی از حقیقت و رویا) که به‌تازگی منتشرشده است و هنوز آن‌طوری که بایدوشاید پخش نشده تا به دست مخاطبان جدی شعر برسد، کتاب سوم «شورش علیه بی‌بی‌ام بود» و کتاب چهارم «فرم داخلی شنوایی» در حال حاضر بیشترین بازخورد را داشته‌اند. شاید یکی از علت‌های توجهشان پیوست ناگسستنی شعر و زندگی در کارهای من بوده است؛ به‌طوری‌که هر چیزی اتصال و ربطی به زندگی و انسان دارد از نگاه خاص شاعر در امان نبوده است و شاید هم ارتباط ارگانیک میان فرم و محتوا در اکوسیستمی از تکنیک‌ها و مکانیسم‌های زبانی که به شکلی کاملا «طبیعی» اتفاق افتاده‌اند.

یک نویسنده یا شاعر، امروزه با مصائب عدیده‌ای دست‌به‌گریبان است. سیاست‌های نازل فرهنگی از سوی دولت، سطحی‌نگری جامعه، گران شدن کاغذ، رفتار غیرحرفه‌ای بسیاری از ناشران و...؛ اگر به همین منوال پیش برود این آفات، بلایی بر سر ادبیات و هنر وارد می‌سازد که در آینده صدمات جدی به فرهنگ ما خواهد زد و به‌طور قطع نمی‌توان آینده خوبی برای فرهنگ ادبی متصور شد. نظر شما چیست؟
اینجا و در این مساله ما تنها با شاعر و نویسنده روبه‌رو نیستیم؛ بلکه با یک عملکرد گروهی از شاعر و نویسنده گرفته تا سیاست‌گذار ادبی، ناشر و سلیقه مخاطب روبه‌رو هستیم که به‌نوعی رابطه درهم‌ تنیده و زنجیره‌ای دارند و به‌طور قطع این بحران به عملکرد کیفی همه مرتبط است؛ یعنی می‌خواهم بگویم نمی‌توانیم برای این عملکرد تفکیک قائل شویم. در ضمن برای این‌که روند این چرخه علی/معلولی آسیب‌زا نباشد و به‌جای سیر نزولی سیر صعودی پیدا کند، فکر کنم ابتدا باید یک آسیب‌شناسی چندوجهی صورت بگیرد و سپس با عزمی همگانی سعی در رفع آن آسیب داشته باشیم.

فضاهای فراگیر اجتماعی یا همان سوشال‌مدیاها را می‌توان ذیل یک «امکان» در زمینه ارتقای سطح کیفی شعر ایران دانست؟
سطح کیفی شعر برای هر شاعر با مطالعه در زمینه‌های گوناگون (شعر، داستان، نقد و برسی انواع هنرها، مطالعات اجتماعی و...) بالا می‌رود و اگر این رسانه‌ها بتوانند زمینه‌ساز چنین فرایندی باشند، به‌طور مسلم در بهبود کیفیت شعر موثر خواهند بود اما اگر مجالی برای درنگ و تفکر ایجاد نکنند، خود مساله‌ساز و باعث رکود و پیشرفت نکردن شاعر خواهد بود!

از شاعران امروز ایران، کار کدام‌ها را دنبال می‌کنید؟ و چرا؟
همان‌طور که گفتم از آوردن نام فله‌ایِ شاعران مثل برخی‌ها که در مصاحبه‌هایشان مدام عطا‌بخشی می‌کنند و اسم 10 یا 12 نفر، کمتر یا بیشتر را برحسب رفاقت، موقعیت یا هر عنوان دیگری ردیف می‌کنند، معذورم؛ یعنی معذور دار ما را... و این رسم ناخوشایند بارها و بارها دیده‌ام که تکرار شده است که گویی شخصی که معرفی کننده افراد است به شعبه‌ای از مرید و مراد بازی دامن می‌زند. حتی خوانده‌ام مصاحبه‌ای از شاعری که شخصی را صرفا به این دلیل که یک موقعیت شغلی مناسب و در رابطه با او داشته است، به‌عنوان شاعر معرفی کرده است. من اما می‌خواهم بگویم اتفاقا برخلاف خیلی از اسم‌ها شاعران خوب پویا و فعالی هم داریم که هرچند تعدادشان کم است اما همان‌ها به بازخوانی گذشته شعر اقدام می‌کنند و اکنون و آینده شعر را نیز همین افراد رقم خواهند زد.

اگر به‌شخصه از شما پرسیده شود که چرا شعر می‌سرایید یا یک جامعه متلاطم مثل جامعه فعلی ما چه التزامی به سرودن شعر دارد، چه پاسخ اقناعی‌ خواهید داشت؟
شعر برای بودن و سروده شدنش التزامی به جامعه نداده است؛ یعنی شاعر، پیشاپیش برخلاف صورت سوال شما قراردادی با جامعه یا هر کس دیگر نبسته است. در بسیاری مواقع شعر حتی بدون آن‌که مقطع پیدایش آن در شاعر مشخص باشد، ایجاد می‌شود، می‌پوید و در مراحلی که جدی می‌شود؛ آن‌ وقت شاید بتوان گفت الزاماتی برای شاعر به‌وجود می‌آید که آن التزامات را هم شاعر رقم می‌زند. همچنان که جامعه و فضای فرهنگی پیرامون می‌تواند در چگونگی این التزام تاثیراتی داشته باشد.

سخن پایانی؟
در پایان به این تذکر مهم اکتفا می‌کنم که نوشتن، رنج است و کسی در امان نخواهد بود؛ نه او که می‌کشد و می‌نویسد، نه او که می‌کشد و می‌خواند!

نام:
ایمیل:
* نظر: