bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۲۵۴۲
تاریخ انتشار: ۳۹ : ۱۸ - ۰۳ شهريور ۱۳۹۷
روایت نویسنده رمان «تکیه‌گاه» از زنان نویسنده:
فرخنده موحدراد، نویسنده‌ای است که هفته پیش در خصوص نویسندگی و وضعیت ادبیات ایران با وی به‌ گفت‌وگو نشستیم. وی در بخش نخست گفت‌وگویش در خصوص این‌که چگونه نویسنده شد، گفت: «برای نوشتن شرایط خاصی را احساس نکردم...
بامداد جنوب - وندیداد امین:
فرخنده موحدراد، نویسنده‌ای است که هفته پیش در خصوص نویسندگی و وضعیت ادبیات ایران با وی به‌ گفت‌وگو نشستیم. وی در بخش نخست گفت‌وگویش در خصوص این‌که چگونه نویسنده شد، گفت: «برای نوشتن شرایط خاصی را احساس نکردم؛ شاید چون از کودکی طبع شعر و قصه‌سرایی در وجودم به‌صورت بالقوه بود. تا جایی که حتی در زمینه کودکان شعر و قصه می‌گفتم و در مدرسه و دوره‌های ابتدایی شعرهایی برای انقلاب که به‌عنوان سرود خوانده می‌شد و یا حتی انشاهایی که به‌آسانی و سرعت می‌نوشتم و تحسین معلم‌ها و دانش‌آموزان را در برداشت، شاید بشود دلیل این‌که در نوجوانی بر این باور رسیدم که قدرت نوشتن دارم همین بوده باشد. 

مطالعه زیاد از کودکی و بزرگ شدن در محیط خانواده‌ای اهل مطالعه باعث بال‌ و پر دادن به خیال‌پردازی‌هایم شد و به همین علت سن چندانی نداشتم که نوشتن را آغاز کردم. در جامعه‌ای که دختران و پسرانش گاهی زودتر از حد معمول به سن بلوغ می‌رسند، بنابراین در همان سنین پایین‌تر معنای احساسات و مسائل را درک خواهند کرد و زودتر زیبایی‌ها و زشتی‌های دنیا را در وجود خود حس و تجربه می‌کند؛ بهره‌گیری از تخیل و توجه به اتفاقات روزمره اطرافیان و دوستان، شنیدن تجارب دیگران و مطالعه زیاد داستان چه کودکانه و بعدها عاشقانه و عارفانه موجب شد بدون این‌که خودم هم متوجه شوم به ناگاه خود را یک نویسنده‌ای ببینم که اگر ننویسد حال روحی خوشی ندارد. زمانی که رمان اولم را نوشتم دقیقا هم سن شخصیت داستانم بودم یک دختر دبیرستانی! خیلی از خلأهای فکری و اتفاقاتِ زندگی و سرگذشت دوستانم من را دقیقا به سمتی برد که قصه غزل داستان به‌حدی ملموس و باورپذیر برای مخاطب شد که طرفداران زیادی را به خود اختصاص داد که پا به‌پای غزل داستان خندیده و گریسته بودند». این نویسنده تاکنون چندین رمان به بازار معرفی کرده که در هر کدام کوشیده نماینده قشری از این جامعه باشد و با دست گذاشتن روی مسائل و مشکلات آنها، صدای گویایی برای این قشر باشد. اینک در این شماره شما را به خواندن بخش دوم و پایانی گفت‌وگویمان با فرخنده موحدراد دعوت می‌کنیم.

خانم موحد راد، از دید شما چرا یک رمان، پرفروش یا کم‌فروش می‌شود؟ چه فعل‌ و انفعالات درون-ادبی یا برون- ادبی بر این استقبال از جانب مخاطب، تاثیرگذار است؟
عوامل زیادی وجود دارد برای این‌که یک رمان پرفروش و یا کم‌فروش شود. نام نویسنده گاهی خودش یک برند به‌حساب می‌آید و مخاطب بر اساس دیدگاهی که نسبت به آثار قبلی یک نویسنده داشته به سراغ آثار تازه و دیگر او می‌رود. گاهی حتی دیده و ثابت‌شده که یک رمان نه‌تنها زیبایی و جذابیت چندانی دارا نبوده، بلکه هیچ حرفی هم برای گفتن در میان آثاری را که همزمان با آن اثر و از دیگر نویسنده‌ها چاپ‌شده است، نداشته ولی تنها بنا به نام نویسنده فروش آن اثر بالا رفته است. دلیل دیگرش به‌طور قطع محتوای یک رمان و بازخورد مثبت از سوی مخاطب است که اگر این بازخورد نقل به نقل شود، بدون‌شک فروش یک اثر را بالا خواهد برد. گرچه این روزها قیمت یک کتاب و یا حتی تعداد صفحات بر فروش آن تاثیرگذار است و این عوامل روی انتخاب مخاطب موثر خواهد بود. امروزه مخاطب، رمانی با صفحات بالا اما قیمت پایین را خواهان است که خیلی شدنی نیست. متاسفانه قشر کتابخوان جامعه ما بسیار کمتر از خیلی از جوامع دیگر هستند و قشر حامیان ادب و کتابخوانی ما از آن ‌هم کمتر است. در این اوضاع ‌و احوال فکر می‌کنم واژه پرفروش در مورد کمتر رمانی به‌کاربرده می‌شود.

من معمولا از نویسندگان و شاعران زیادی این پرسش را می‌پرسم که چرا ادبیات ما یارای عرض‌اندام در عرصه جهانی را ندارد؟
یارایِ عرض‌اندام نداریم، چون باور نمی‌شویم. در هر زمینه‌ای که توجه کنید، اوضاع به همین منوال است. در ادبیات، در پزشکی، در فنی و مهندسی و در خیلی موارد دیگر! با وجود این‌که ادبیاتِ جهان، زاده شاعران و نویسندگان بنام تاریخ ایران است اما حالا نامی از ادبیات معاصر ما در کمتر جای دنیا شنیده می‌شود. معماری در تاریخ ایران، حرف اول جهان را می‌زد اما در این عصر هم این‌چنین است؟ ما برای ساخت منازل خودمان‌ هم از معماری‌های برون‌مرزی ایده می‌گیریم و به این ایده‌آموزی و پردازش آن می‌بالیم! وقتی در جامعه‌ای حمایت صورت نگیرد، پیشرفتی حاصل نمی‌شود. خط قرمزهایی که برای عرضه یک اثر ادبی وجود دارد، شالوده آن اثر را به هم می‌ریزد؛ چنین اثری قدرت عرض‌اندام در جامعه خودش را هم از دست می‌دهد، چه برسد به جوامع دیگر! تا حدودی هم احساساتی که بر داستان‌های ایرانی حکم‌فرماست و برگرفته از سبک زندگی و باورها و عقاید و شرایط فعلی مملکت و مردم ماست، سناریوها را دستخوش تزلزل‌هایی کرده که شاید در جوامع دیگر اصلا موردپسند و قابل‌درک نباشد. یک مورد را هم باید بپذیریم که مردم ما همیشه به‌دنبال توبیخ هستند تا تمجید! هیچ‌وقت آفرین گفتن را بلد نشدند تا انرژی مثبت را انتقال دهند؛ بلکه همیشه به‌دنبال ایرادگیری و بهانه‌جویی بوده‌اند و این، یک نویسنده را واقعا برای خلق یک اثر دچار وسواس فکری و نگاهی عامه‌پسندانه می‌کند و او را بی‌اختیار از ادبیات نخبه‌پسند جهانی دور می‌کند.

این ادبیات است که افرادی مانند هدایت، گلشیری یا شاملو را می‌سازد یا برعکس؛ مولف است که باعث خلق گونه‌های متنوع و بدیع ادبی می‌شود؟
به نظرم هر دو حالت ممکن است، چون هر دو حالت هم ثابت‌شده هستند. وقتی در تاریخ دوری می‌زنیم و نویسندگان و شاعرانی را می‌بینیم که در زمانه خود و به اقتضای آن زمان، نوع کلام، تیزی و برندگی آن، کنایات و استعارات را طوری کنار هم چیده‌اند که سبکی تهاجمی را ساخته و حرف از دل زجرکش مردم آن زمان را می‌زند؛ نشانه آن است که زمان سبک نویسنده را انتخاب کرده است. قاعدتا ادبیاتی که در قرن‌های ۶ و ۷ هجری در میان مردم جای داشته با ادبیات معاصر دارای فرق اساسی است، بنابراین اگر حافظ و سعدی کلمات عامیانه و سبک‌های شلوغ امروزی را به‌کار می‌بردند، نه‌تنها مخاطبانی نداشته، بلکه هیچ‌کس حرف آنها را نفهمیده و دیوانه خطاب می‌شدند اما بنا به پسند مردمان زمانه خود و با توجه به ادبیات حاکم بر عصر خود غزل و قصیده‌ای را سرودند که قابل‌فهم برای مردمان آن عصر بود. اگر قالب شعری، سپید نام‌گرفته شده است، به‌طور قطع علتش نیمایی بوده که با تفکرات خود سبکی نو و بدیع را ایجاد کرده است که ادبیات شعر ایران را به‌کل دستخوش تحول کرد. بنابراین هم ادبیات قدرت ساختن نویسنده‌ای بنام را دارد و هم یک نویسنده قدرت عرضه کردن ادبیاتی بر سبکی نو را دارا است.

از نظر شما می‌توان نویسندگی را به‌مثابه یک شغل (کسب‌وکار) دید؟
خیلی دوست دارم خوش‌بینانه پاسخ دهم اما شدنی نیست. در جامعه‌ای که کسی برای ادبیاتش ارزش قائل نمی‌شود، برای اهل آن ‌هم ارزشی قائل نیست. وقتی کتاب‌ها در خانه‌ها خاک می‌خورد، وقتی کتابخانه‌ها، کافی‌شاپ می‌شود و کتابفروشی‌ها، لباس‌فروشی؛ فکر نمی‌کنم اهل ادب و قلم بتواند حسابی روی هنر خود باز کند! فکر نمی‌کنم با این اوضاع بتوان روی این عنوان برچسبی به نام شغل را چسباند که منبعی برای کسب درآمد باشد. به‌حقیقت وقتی نویسنده از اثری که برایش گاهی چند سال زحمت می‌کشد، مبلغ ناچیزی را به‌عنوان حق‌التالیف از سوی ناشر دریافت می‌کند، دیگر برای نوشتن دلیلی جز دلخوشی و عشقِ به قلم و داستان و کتاب نخواهد داشت. امروزه سهم یک نویسنده از یک کتاب ۱۰۰۰ صفحه‌ای در تیراژ ۱۰۰۰ جلد در نهایت شش یا هفت میلیون تومان خواهد بود. به‌نظر شما این مقدار می‌تواند دستمزد زحمت یک‌ساله یک شخص باشد که بتواند روی آن برای مخارج زندگی حسابی باز کند؟ به‌خصوص الان که روزبه‌روز تیراژ کتاب‌ها در ایران پایین و پایین‌تر آمده و بیشترین ضربه را نویسنده خورده است. در چند سال گذشته تیراژ کتاب‌ها از هفت و هشت هزار جلد به ۱۰۰۰ و ۵۰۰ و گاه کمتر از آن نزول داشته است و این یعنی حق‌التالیف کمتر برای صاحب اثر! خیلی محکم می‌گویم که به‌هیچ‌وجه نویسندگی کسب‌وکار به‌حساب نمی‌آید، بلکه نویسندگی یک هنر مملو از عشق است.

وضعیت زنان نویسنده و شاعر امروز ایران را چطور ارزیابی می‌کنید؟
شاید قبل‌ترها حضور زنان در این زمینه کمرنگ‌تر از الان بود و شاید به همین دلیل پروین‌ اعتصامی می‌شدند و فروغ فرخزاد اما امروزه نقش زنان در ادبیات و در شاخه داستان‌سرایی و شعر، بسیار بسیار پررنگ‌تر از گذشته شده و شاید حتی بشود گفت که پرچمدار این عرصه هستند. طبع لطیف زنان و شاید بی‌عدالتی‌هایی که در حقشان می‌شده و می‌شود، دلیل محکمی برای حضور بیشترشان در این زمینه است. آنها در داستان‌ها و شعرهایشان خودشان را فریاد می‌زنند و به‌یقین این حضور بیشتر و بیشتر خواهد شد و ما شاعران و نویسندگان زن بیشتری را در عصر خودمان خواهیم دید که سیمین بهبهانی، سیمین دانشور و فهیمه رحیمیِ دیگری را رقم می‌زنند. کمی توجه بیشتر به زنان اهل‌قلم این خاک می‌تواند جایگاه ادبیات ما را در جامعه جهانی تغییر داده و رنگ دیگری به این عرصه در این عصر بدهند. زن بودن خودش شعری است در شاعرانه‌هایی که دنیایی آن را می‌سراید!

سخن پایانی؟
سپاس از شما و از همه کسانی که در راستای پیشرفت قلم و پیشرفت علم و ادب این خاک تلاش می‌کنند و برای مردم نگاهی باز و دیدگانی بازتر را برای مطالعه آرزو می‌کنم، نه برای این‌که خودم و اثرم دیده شویم؛ بلکه برای این‌که خودشان بالا رفته و به کمال رسیده و موفق شده و به آرامش برسند، مطالعه دلیل و کمک محکمی برای رهایی از هر غرق‌شدگی است.

برچسب ها: فرهنگ ، نویسنده ، ادب ، هنر ، رمان
نام:
ایمیل:
* نظر: