بامداد جنوب - الهام بهروزی:
حمید موذنی، روزنامهنگار، نویسنده و یک چهره سیاسی بوشهری است که در گفتوگوی پیش بهدلیل گرایش و علاقه شدیدش به کتاب، پای گفتههایش نشستیم. بدونشک برای رسیدن به نتایج مطلوب در عرصه کتابخوانی باید سخنان کتابدوستان و مروجان کتابخوانی را شنید، چراکه آنها بیش از افراد عادی ارزش این گنج دانایی را میدانند و خواه ناخواه آنگاه که از کتاب سخن میگویند، احساس خوبی به شما دست میدهد. افراد کتابخوان نسبت به بقیه مثبتاندیشتر، باحوصلهتر و منعطفتر هستند. آنها بیش از قضاوت درک میکنند، زیرا به درک بهتری از لحظه و زندگی رسیدهاند.
ما باید خودمان کاری کنیم تا بتوانیم حال کتاب را در جامعه خوب کنیم. بدونشک در خانوادهای که پدر و مادرش کتابخوان است و کودک از کودکی دائم کتاب را در گوشهگوشه محل زندگیاش هر روز میبیند، نمیتواند نسبت به آن بیتفاوت باشد. جالب است با بیشتر افراد کتابخوان که به گفتوگو مینشینی، متوجه میشوی که نخستین آشناییاش با کتاب، از دوران کودکی بوده و این عادت نیک در گذر زمان در وجودش با مطالعه بیشتر نهادینه و جزئی از ذات زندگیاش شده است. موذنی یکی از آن افراد است؛ نمونهای برای کتابخوانی. این پژوهشگر در برههای از زندگیاش غرق در سیاست شد ولی پس از طی کردن توفانی سخت، شخص دیگری شد؛ آرامتر شد. دریافت که برای رسیدگی دغدغهها و دردها باید بیش از هر چیزی خویشتندار بود... در ادامه شما را به خواندن بخش دوم و پایانی گفتوگویمان با حمید موذنی دعوت میکنیم.
بوشهر در سال ۹۵ بهعنوان پایتخت کتاب ایران معرفی شد، امید میرفت به واسطه این موفقیت، همافزایی فرهنگی در این خطه بیش از قبل خودنمایی کند اما شوربختانه این مهم محقق نشد و البته فعالیتهای کتابخوانی خوبی در سال پیش در قالب این طرح در بوشهر اجرائی شد اما متاسفانه این طرحها کمکم رنگ باخت، این در حالی است که میتوانست در صورت تکرار به درونی کردن فرهنگ مطالعه کمک کند، نظر شما در این خصوص چیست؟ آیا اصلا به طرح پایتخت کتاب ایران خوشبینبودید؟
ايران امروز، ايران كيچ است. كيچ اصطلاحي است به معناي ارائه جنس بنجل بهجاي كالاي اصلي. در ايران امروز به دلايل شرايط ويژه سياسي- اجتماعي ما دچار افزوني پديدههاي كيچ هستيم. اين برنامه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم در واقع نوعي كيچ است. پايتخت كتاب شدن بهصورت نوبتي و تنها بر اساس رقابت در ارائه طرحهايي كه ادارتكل بهصورت سفارشي آنها را گرفتهاند و در يك رقابت سفارشي و لابيگري که با روح كتاب و فرهنك و مطالعه ارتباطي ندارد، شرکت میکنند. شما به همين رخداد در بوشهر نگاه كنيد، قبل و بعد از آن تفاوتي معناداری پيدا نميكنيد. اين طرحها حتی موجب ايجاد غرور محلي و افزايش مشاركت اجتماعي هم نميشود و تنها يك بازي و رقابت بين مديران است، بدون اثرگذاري واقعي در سطح جامعه. البته اين موضوع نقدي بر مديران استانها نيست و در واقع اين طرح وزارتخانه است كه يك كيچ است و بر تل كيچها افزوده شده است.
خوب برگردیم به بحث اصلی، شما از جمله افرادی هستید که کتابخانه نسبتا کاملی دارید و این بیانگر این است که شما علاقه شدیدی به کتاب دارید، فکر میکنید کتاب در زندگی شما چه نقشی را ایفا میکند؟
كتاب بر زندگي من تاثير زيادي گذاشته است. با خواندن كتابهاست كه من متوجه شدم كه «تن آدمي شريف است به جان آدميت/ نه همين لباس زيباست نشان ادميت». با مطالعه كتاب بود كه من فهميدم انسان نيستم و براي انسان بودن بايست تلاش كنم. تلاشي مستمر و مدام تا تنها در مسيرش قرار بگيرم نه اينكه انسان بشوم. كتاب به من ياد داد ببخشم. ياد داد حسادت نكنم. مهربان باشم. خير عمومي را در كنارمنافع خودم تعريف كنم. به ديگري احترام بگذارم. كتاب يادم داد كه سگ و گربه و پرندگان اندازه خودم ارزش دارند و اگر كسي بهم گفت «كرهخر» و ... ناراحت نشوم. كتابها يادم دادند كه بايست برابريطلب باشم و براي حقوق زنان تلاش كنم و انسان بودن است كه مهم است و تبعيض باوري مذموم است. كتابها يادم دادند كه مراقب روحم باشم. يادم دادند كه نادانم و بايد بخوانم؛ زيرا با هر بار خواندن متوجه ميشوم نادانترم و بيشتر بايست مطالعه كنم. كتابها يادم دادند كه براي آزادي، برابري، عدالت بايد تلاش كنم. يادم دادند كه رعيت نيستم و بايد شهروند باشم. يادم دادند كه قدرت روبهرو شدن با ترسهايم را داشته باشم. فوبياهاي اجتماعي را بشكنم. كتابها يادم دادند كه برای شادي ديگران بكوشم. از مشكلات ديگران رنج بكشم و تلاش كنم انساني سودمند باشم. كتابها يادم دادند كه ناخودآگاه و خودآگاهم را نزديك هم كنم آنگاه گفتار و كردارم شبيهتر ميشوند و اين خوب است. كتابها يادم دادند اما نشدم اين موارد و كتابها يادم دادند كه در اين راه مدام و مادام تلاش كنم.
شما افزون بر اینکه کتابخوان خوبی باشید، نویسنده دغدغهمندی هم هستید، چطور شد که به نوشتن رغبت پیدا کردید؟
بوشهر، شهر تاريخگري و نوستالژي است. نخبهگاه و هنرمندان در اين گفتمان سهم بسزايي دارند. در بوشهر اكثر كتابهاي چاپ شده به تاريخ مبارزاتي، روح حماسيگري و در كل هويت سنتي ميپردازند. هويت مدرن در آثار مكتوب بوشهر جايي نداشت و به همين دليل من تصميم گرفتم با توجه بهاينكه بوشهر يكي از مدخلهاي مدرنيته است. در خصوص پديدههاي مدرني كه آنها بخشي از تجربه زيستهام بودهاند و در عرصه آنها مطالعه كرده و آشنايي دارم كتاب منتشر كنم. به همين دليل كتاب تاريخ سينماي بوشهر، تاريخ عكاسي بوشهر، تاريخ فوتبال بوشهر را تحقيق كردم و نوشتم.
عموما شما را بهعنوان یک کنشگر سیاسی_ اجتماعی میشناسند اما تالیفات شما عمدتا در حوزه هنر و ورزش بهخصوص فوتبال است، خودتان دلیل این تمایز را در چه میبینید؟
من با توجه به علاقهام به مطالعات فرهنگي و علوم انساني دو كتاب در اين زمينه منتشر كردهام. اين دو كتاب در واقع از منظر مطالعات فرهنگي به پديدههاي پيرامون نگريسته شده و فوتبال و سينما تنها ابزار يك مطالعه فرهنگي در باب ايران و انسان مدرن است.
دوست دارید در اثر بعدی خود دست روی چه موضوعی بگذارید و فکر میکنید پرداختن به آن چقدر نیاز جامعه فعلی است؟
كتاب جديدي كه دست ناشر سپردهام در حوزه مطالعات فرهنگي با رويكرد توجه به سياست و فرهنگ ايران است. این كتاب «ايراني، نمكگير استبداد است» نام دارد. در آن تلاشم معطوف به ارائه مقولاتي اجتماعي و فرهنگي در جامعه ايراني است كه مويد و مشروعبخش استبداد هستند. نگاهي آسيبشناسانه به مقوله آزاديگريزي و باور نداشتن به بديل استبداد در طول ادوار تاريخي خودمان است.
برجستهترین عادتی که در حین مطالعه دارید کدام است؟ آیا موقع مطالعه به موسیقی هم گوش میدهید، به نظر شما موسیقی و کتاب چه رابطهای با هم دارند؟
مهمترين شرط براي مطالعه كردنم تنهايي و سكوت است. البته موقع مطالعه اگر موسيقي و يا صداي ديگري هم باشد متوجه آن نميشوم. عادت خاصي ندارم. خيلي معمولي ميخوانم. جاهايي از كتاب مكث ميكنم. تامل ميكنم. زير برخي مطالب با مداد خط ميكشم. برخي مواقع هم متن كتاب ذهنم را به يك موضوع خارج از كتاب وصل مي كند و گسترش پيدا ميكند، بدون اينكه از خواندن دست بكشم. يعني چشمم روي متن كتاب است و جلو ميرود اما ذهنم پر كشيده و رفته است. به خودم كه ميآیم بايست چند صفحهاي را كه در اين حالت خواندهام از نو بخوانم.
چرا جامعه امروز بهخصوص جوانان با کتاب چندان مانوس نیستند؟ راهکار شما برای کتابخوان کردن افراد چه میتواند باشد؟
شرايط اجتماعي و سياسي ايران به گونهاي است كه آدمها بيشتر در تلاشند راه گريزي ذهني از وضعيت بغرنج خود بيابند. در اين شرايط معيشت و فقر و نابساماني توجه افراد را به كتاب و فيلم و فرهنگ بهدور ميسازد و بيشتر آدمها دنبال يك گريزگاهند كه ذهنشان را به دور سازد نه اينكه آنها را بيشتر به تامل وادارد. اين وضعيت در هر جامعهاي فرهنگ را به مقوله چندم ميرساند و در نتيجه نبايد آنها را سرزنش كرد. جوانان هم در اين وضعيت گرگ و ميش آينده و بيكاري و گراني نميتوانند به مطالعه و مسائلي روي آورند، در نتيجه انتظار توجه به فرهنگ و هنر و مطالعه، شايد انتظاري بجا نباشد. راهكار، گذار از اين وضعيت ياسآور به يك وضعيت اميدبخش است تا بعد بتوان در خصوص اين مقوله و مقولاتي از اين باب كار كرد.
از میان نویسندگان ایرانی و خارجی کدام نویسندهها را بیشتر دنبال میکنید؟
نويسندگان مورد علاقه خارجي من در عرصه رمان، رومن رولان، ميلان كوندرا، داستايفسكي، گابريل گارسيا ماركز، كارلوس فوئنتس، يوسا، كالوينو، جورج اورول و در عرصه نظر و ايده نيز اريك فروم، ميشل فوكو، زيگموند فرويد، آلن دوباتن، آلن بديو، فريد ذكريا، برنارد لوييس، داگلاس نورث، دارون عجم اوغلو، ديويد، اس لندز، جيمز اي رابينسون، هانا آرنت، ميشلبن سايق، آتوني گيدنز، تئودور ادورنو، هابرماس، لشك كولاكوفسكي، ايزيابرلين هستند و در ايران در بخش رمان آثار محمود دولتآبادي، صادق چوبك، صادق هدايت و صمد بهرنگي و در عرصه نقد و نظر آثار، حسين بشيريه، امير مقدورمشهور، سيدجواد طباطبايي، عليرضا قلي، سوسن شريعتي، رضا خجستهرحيمي، داريوش شايگان، احمد زيدآبادي،عزتالله فولادوند، عليرضا رجايي، داريوش آشوري، عباس امانتو يرواند ابراهاميان را مطالعه میکنم و دوست دارم.
سخن پایانی؟
سخن پاياني هم از كامو وام ميگيرم و ميگويم که مطالعه بايد منجر به بيرون پريدن ما از صف شود. مطالعه بايد ما را شبيه خودمان كند و فتوكپي هيچكس ديگر نباشيم. بايد از اجماع فاصله بگيريم و فرديت و تشخص پيدا كنيم. مطالعه بايد وجدان ما را بيدار سازد و ما را يك شهروند مسوول و يك سوژه انساني سازد.