bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۲۷۹۱
تاریخ انتشار: ۰۳ : ۲۰ - ۱۰ مهر ۱۳۹۷
سمیه کاظمی‌حسنوند در گفت‌وگو با بامداد جنوب:
کاظمی‌حسنوند با مجلاتی مثل «کرگدن»، «تجربه»، «کتاب هفته» و «چوک» کار کرده و در این مجلات دست به انتشار هم داستان و هم یادداشت‌های ادبی زده است. وی با روزنامه‌هایی مثل «ایران»، «بهار»، «فرهیختگان» و... نیز همکاری داشته است.
بامداد جنوب - وندیداد امین
سمیه کاظمی‌حسنوند، متولد خرداد 1361 و کارشناس ارشد برنامه‌ریزی آموزشی است. مجموعه داستان «یاس امین‌الدوله» نخستین مجموعه داستان اوست. وی همچنین مجموعه‌های «فانوس» و «نیمه‌شب دومین»، رمان «در امتداد جریان رودخانه« را هم امسال به پایان رسانیده و در حال حاضر مشغول نوشتن رمان دیگری است. کاظمی‌حسنوند با مجلاتی مثل «کرگدن»، «تجربه»، «کتاب هفته» و «چوک» کار کرده و در این مجلات دست به انتشار هم داستان و هم یادداشت‌های ادبی زده است. وی با روزنامه‌هایی مثل «ایران»، «بهار»، «فرهیختگان» و... نیز همکاری داشته است. با این نویسنده و منتقد خوزستانی مصاحبه‌ای صورت داده‌ایم که در ادامه می‌آید.

خانم کاظمی در ابتدا می‌خواهم اشاره‌ای داشته باشیم به فعالیت‌های ادبی‌تان در سال جدید؛ از مصاحبه پارسال شما با بامداد جنوب تا به امروز به چه کارهای ادبی-هنری مشغول بوده‌اید؟
خوشبختانه سال گذشته، سالِ کاریِ بسیار خوبی برای من بود. رمان اولم را به اتمام رساندم و بلافاصله نگارش رمان دومم را شروع کردم. هرچند کمی به‌کندی پیش می‌رود. در مجلات تخصصی ادبیات، داستان‌ها و یادداشت‌های ادبی زیادی از من منتشر شد. روی مجموعه داستان سومم هم کار کردم. در مجموع از سالی که گذشت، بسیار راضی هستم.

شما پیش از این گفتید که ما در عرصه ادبیات، شاهد یک رکود فاحش هستیم و آینده را محمل اتفاقات خوب دانستید! با توجه به مسائل سیاسی و اقتصادی این روزها، آیا باز هم منتظر اتفاقات خوب هستید؟! بالاخره ادبیات از اجتماع، جداشدنی نیست!
به‌طور قطع همین‌طور است. ما نمی‌توانیم ادبیات را از بستر اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جدا بدانیم. درواقع نویسنده محصول شرایط اجتماعی و تغییرات وابسته به آن است. حتی پیشینه تاریخی این اجتماع هم بر نویسنده و فراورده ادبی او تاثیر می‌گذارد اما به‌هرحال جامعه ما پتانسیل روزهای خوب و درخشانی را در خود دارد. رسالت ادبیات، امید است و امید تنها سلاح بشر در روزگار سختی است!

خوزستان و خاصه اهواز، این روزها به‌شدت درگیر مصائب معیشتی و اقتصادی است. وضعیت نشر و تولید فراورده‌های فرهنگی در این برهه متلاطم، چه حال‌ و روزی دارد؟
درواقع این مساله جنبه کلی پیدا کرده. متاسفانه حال‌ و روز اصحاب فرهنگ و قلم خوب نیست. ناشر و صنعت نشر مصائب خودش را دارد. روزنامه‌نگار و نویسنده و شاعر دردهای خودشان رادارند و... اما نکته‌ای که شاید همه ما فراموش کرده‌ایم، این است که باید کمی بیشتر هوای همدیگر را داشته باشیم. زمان بعد از جنگ در «آلمان» اوضاع به حدی وخیم بود که از آن شرایط به‌عنوان ساعت صفر یاد می‌شود. همه‌چیز به طرز فاجعه‌باری از بین رفته بود اما از دل این تاریکی و سیاهی بعد از جنگ رمان‌نویس‌های بزرگی مثل «کونتر گراس»، «هاینریش بل» و... به وجود آمدند. رمان‌نویس‌های بزرگی که محصول شرایط بسیار سختی در آن زمان بودند اما آثار درخشانی را نه‌تنها به کشورشان، بلکه به دنیا تقدیم کردند.

به گواهی بسیاری از متفکران و صاحب‌نظران، وقتی غلظت فقر و معضلات اجتماعی در جامعه فزونی گرفت، امر «اخلاقی شدن» افول می‌کند! آیا می‌توان گفت درون‌مایه اشعار و داستان‌های امروز ما هم رو به سیاه‌نویسی و مثلا به خشن‌نویسی غلتیده است؟
درباره سیاه‌نویسی‌هایی که متاسفانه این روزها باب شده، باید گفت که فاکتورهای زیادی در این مساله دخیل است. داستان و شعر ما به دلایل مختلفی از مسیر اصلی خودش فاصله گرفته. دلایل زیادی هم در این امر دخالت داشته است. ادبیات محصول یک مقطع نیست. ادبیات یک جریان است. به‌طور قطع حوادثی که مثلا در دهه چهل و پنجاه کشور ما رخ داد و گریبان جریان ادبی و به‌خصوص جریان روشنفکری ما را گرفت، در حال روز امروز ما بی‌تاثیر نبوده و نیست. برخوردی را که حکومت در آن زمان با امثال ساعدی، دولت‌آبادی، محمود و...داشته، نمی‌توان به‌هیچ‌وجه فراموش کرد. همه اینها باعث به‌وجود آمدن یک شکاف بزرگ شد. حوادث بعد از انقلاب هم قابل‌تامل است. به نظر می‌رسد در کشور ما با نویسنده به‌عنوان یک سیاسی‌نویس بیشتر برخورد شده تا به‌عنوان کسی که فقط می‌نویسد. تمام این شرایط سیاسی و اجتماعی و ... دست ‌به ‌دست هم داده و شرایط امروز را ساخته است.

بی‌تعارف سیاست‌های فرهنگی دولت دوازدهم را چطور ارزیابی می‌کنید؟ کاغذ هم مثل همه‌چیز، گران شده و این به ضرر چرخه عرضه و تقاضای آثار ادبی-هنری ماست.
نکته اصلی به‌نظرم مغفول مانده است. آیا تمام شرایط حال حاضر به‌خاطر سیاست‌ها و مشیِ فرهنگی دولت دوازدهم است؟ به نظر من که خیر. تمام دولت‌های قبل به‌نوعی در شرایط حاضر سهیم هستند. هر از چند گاهی جریان‌های معلوم‌الحال با ناشیگری قصد مقصر جلوه دادن فقط یک طیف یا دسته سیاسی را دارند و این خیلی مضحک به نظر می‌رسد. هرچند در این میان قشر قلم‌به‌دست و فرهنگی بیشترین ضرر را متحمل می‌شود و گوش خیلی از حضرات هم بدهکار این زیان‌ها نبوده و نیست. متاسفانه هیچ‌کدام از دولت‌هایی که تا به الان به قدرت رسیده‌اند، به‌طورجدی دغدغه فرهنگ و... نداشته‌اند. درواقع همه ما شاهد نوعی استفاده از مقوله فرهنگ به‌عنوان یک پرستیژ سیاسی و... برای کارزارهای تبلیغاتی و انتخاباتی بوده‌ایم و همین هم لطمات زیادی به ما زده است.

اگر شرایط به همین منوال یا بدتر از این پیش برود، امکان دارد که مهاجرت کنید؟
گاهی به این مساله فکر می‌کنم اما نکته مهم این است که اگر یک نویسنده یا شاعر از مملکت خودش مهاجرت کند، چندان به نفع خودش و فضای ادبی کشورش نیست. همه ما با زبانی که با آن بزرگ‌ شده‌ایم، می‌نویسم و می‌خوانیم. مخاطب داستان‌های من و اشعار فلان شاعر، جامعه‌ای است که تمام مختصات زبانی من را می‌شناسد. یک پیشینه عظیم و بزرگ از واژه‌ها، کلمه‌ها و جملات! منهای بحث فرهنگی و بسترها و برون‌داد فرهنگی جامعه! در واقع به‌نظر من کابوس یک نویسنده خروج از مختصات زبانی جامعه خودش است. تصور کنید توضیح دادن برخی نکات برای یک جامعه انگلیسی‌زبان چقدر مشکل خواهد بود. مثلا وقتی ‌که یک نویسنده ایرانی، یکی از شخصیت‌های داستان یا رمانش عطسه می‌کند و شخصیت دیگر از رفتن به‌جایی خودداری می‌کند، (به‌خاطر عطسه طرف مقابل) به‌طور قطع مخاطب انگلیسی‌زبان متوجه این وجه از فرهنگ عامیانه ما نیست و باید در پاورقی برای او توضیح دهیم که اگر در حین تصمیم به کاری فردی عطسه کند یا باید از انجام کار منصرف شویم یا منتظر عطسه دوم بمانیم! این همان قابلیت فرهنگی زبان، آداب‌ و رسوم و فرهنگ عامیانه جامعه‌ای است که ما در آن متولد شده‌ایم!

آیا برای شما که هر دو مقوله داستان و شعر را تجربه کرده‌اید، همچنان داستان را بیشتر برمی‌گزینید؟
بله. داستان برای من یک گریزگاه است. پناه بردن به دنیای داستان و خلق یک موقعیت داستانی برای من لذت‌بخش است. دنیایی با قواعد منحصربه‌فردی که تو خالق آن هستی. شخصیت‌هایی که از هزارتوی تاریکی بیرون می‌آیند و مثل غول چراغ جادو دست‌به‌سینه می‌ایستند و منتظر می‌مانند تا تو داستانشان را خلق کنی. صدالبته که ما پیشینه هزاران ساله شعر داریم و شعر در زندگی ما ایرانی‌ها نقش مهمی را ایفا می‌کند. ما ملتی هستیم که دنیا ما را با فردوسی، حافظ، مولوی و... می‌شناسد اما شعر و داستان دو وجه یک منشور مقدس هستند به نام هنر! منشوری که پرتو روحانی هنر را به جهان می‌تاباند.

جامعه ما حداقل در این صدساله اخیر، با بعضی از مفاهیم دچار یک چالش بنیادی است. از آن جمله مثلا «جنسیت». در جایگاه یک نویسنده زن، چه تحلیلی از این موضوع دارید؟
نوشتن خواه‌ناخواه کار طاقت‌فرسایی است. حالا اگر شما در یک جامعه در حال گذار مثل جامعه خودمان هم با آن درگیر باشی. جامعه‌ای که همه‌چیز آن بر یک بستر سست و لغزان بنا شده. ما ملتی هستیم که در طی صدسال چند انقلاب داشته‌ایم. مفاهیمی مثل جنسیت و... در جامعه ما همواره محل مناقشه بوده و هست. فکرش را بکنید در مملکت ما وقتی‌که مدارس عمومی و مدرن شروع به کار می‌کنند، عامه مردم در مقابل آنها گارد می‌گیرند و حتی عده‌ای اعتقاد داشتند که اگر دختری خواندن و نوشتن یاد بگیرد شروع به کاغذ‌پرانی با پسرها می‌کند و الباقی قصه را شما دیگر بخوانید. خب، معلوم است که این جامعه هنوز از آبشخور سنت می‌نوشد. هنوز تعریف یک زن خوب را مردان ما تعیین می‌کنند. هرچند جامعه به نسبت سال‌های قبل کمی بهتر با این نگاه جنسیتی کنار آمده اما این کافی نیست. برای دستیابی به شرایط مطلوب باید نگاه جامعه تغییر کند. این‌که کسی که پیش روی توست، در وجه اول انسان است و در وجه دوم زن یا مرد! شاید یکی از سخت‌ترین کارهای دنیا این باشد که شما یک داستان‌نویس باشید اما به گمانم سخت‌تر از آن، این است که شما یک زن داستان‌نویس باشید.

سخن پایانی؟
برای شما و جامعه ادبی آرزوی موفقیت دارم. به‌طور قطع این شرایط سخت گذراست و مهم در کنار هم بودن و همدیگر را تنها نگذاشتن است. ممنون از وقتی‌که در اختیار من گذاشتید.


نام:
ایمیل:
* نظر: