bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۲۸۱۴
تاریخ انتشار: ۰۳ : ۱۸ - ۱۵ مهر ۱۳۹۷
رضا روزبهانی در گفت‌وگو با بامداد جنوب:
رضا روزبهانی متولد 28 اردیبهشت ۱۳۵۶ در تهران است. وی شاعر، پژوهشگر ادبی و ویراستار و دانش‌آموخته رشته زبان و ادبیات فارسی است و تحصیلات ناتمامی در رشته‌های فلسفه و مدیریت دولتی دارد. از اواسط دهه هفتاد شمسی کارهای متعددی در حوزه شعر، داستان و نقد از او در نشریات متعدد منتشر شده است.
بامداد جنوب - وندیداد امین:
رضا روزبهانی متولد 28 اردیبهشت ۱۳۵۶ در تهران است. وی شاعر، پژوهشگر ادبی و ویراستار و دانش‌آموخته رشته زبان و ادبیات فارسی است و تحصیلات ناتمامی در رشته‌های فلسفه و مدیریت دولتی دارد. از اواسط دهه هفتاد شمسی کارهای متعددی در حوزه شعر، داستان و نقد از او در نشریات متعدد منتشر شده است. از فعالیت‌های علمی روزبهانی می‌توان به گویندگی و کارشناسی برنامه‌های رادیویی، ویراستاری و نویسندگی برای نشریات و انتشاراتی چون «همشهری»، «روزگار»، «داستان»، «رودکی»، «دنیای اقتصاد» و... اشاره کرد. 

وی یک دوره دبیر تحریریه نشریه ادبی «رودکی» نیز بوده (آبان و آذر 1396). روزبهانی از سال 1392 به‌عنوان ویراستار و پژوهشگر در موسسه دانشنامه دانش‌گستر مشغول به فعالیت است. آثار منتشرشده از وی عبارتند از: «مالیخولیای غزل» (بررسی ویژگی‌های سبکی غزل‌های مولانا- نشر قطره، ۱۳۹۴)؛ دیوان شمس (خوانش و گزینه غزل‌های دیوان کبیر- نشر روزگار، ۱۳۹۵)، «حروف سربی» (مجموعه شعر مشترک با بهار الماسی- نشر داستان)، «خلسه چرخ لای جدول» (مجموعه شعر- نشر داستان)، «الف- بابا» (مجموعه شعر- نشر هشت، ۱۳۹۷)، «بیتی که گشاده شد در آن کو» (خوانش و گزینه دیوان شمس- نشر داستان، پاییز ۱۳۹۶) و «فرهنگ اعلام و اصطلاحات دانشنامه دانش‌گستر» (نشر فرزان روز- به همراهی مجید شهرابی و سرپرستی کامران فانی و محمدعلی سادات). گفت‌وگویی را با رضا روزبهانی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌آید.

آقای روزبهانی، تنوع فعالیت‌های شما نشان از تحرک بالفعل‌تان در عرصه‌های مختلف ادبی و هنری دارد. چگونه به این فضای چندجانبه گرایش پیداکرده‌اید؟
البته اینها تنها بخشی از فعالیت‌های بنده است و اگر این را هم اضافه کنم که من نزدیک به یک و نیم دهه نیز سابقه فعالیت در شرکت‌های بزرگ ماشین‌سازی و سازه‌های فلزی را در سمت‌های مدیریتی دارم؛ شاید قدری عجیب‌ به نظر بیاید. واقعیت این است که جز اعتقاد من به جامع‌الاطراف بودن یک ادیب، به دلایل مختلف که اهمش همین مساله امرار معاش است، به حوزه‌های مختلفی ورود کرده‌ام. آنچه مسلم است، همه فعالیت‌های قلمی من را جز شعر و داستان‌نویسی، ذیل عنوان پژوهش می‌توان تعریف و دسته‌بندی کرد. خواه فعالیت‌های دانشنامه‌نویسی‌ام را که از ابتدای دهه 1380 شروع ‌شده، خواه پژوهش‌هایی را که روی اشعار مولانا و متون عرفانی داشته‌ام و از سال‌های ابتدای جوانی‌ام شروع‌ شده‌اند. پژوهش‌هایی که تعدادی‌شان منتشرشده و تعداد بیشتری نیز در محاق‌ هستند فعلا. ناگفته نماند، طی این سه‌ دهه‌ای که مدام در حال تحصیل و مطالعه در علوم انسانی و اجتماعی (چون فلسفه، ادیان و عرفان، مدیریت، تاریخ و ادبیات) بوده‌ام، چیزی که همیشه برایم در اولویت بوده، همین شعر و ذات نوشتن است.

از دست دادن مفاخر فرهنگی ما، ضایعه‌ای جبران‌ناپذیر است. ما به‌تازگی احسان یارشاطر را از دست دادیم. توانمندی و خدمت ایشان به فرهنگ و زبان فارسی را چطور ارزیابی می‌کنید؟
یارشاطر شخصی بوده که ضمن عظمتش در برخی ساحت‌های مستقل، درمجموع، موجودیت کاملا یگانه و اصلا بی‌مانندی دارد. می‌دانیم که او در وهله نخست به‌دلیل جزء اصحاب دایره‌المعارف بودن و تاسیس و سرپرستی ایرانیکا شناخته ‌شده است. حال باید ببینیم که این مساله اصلا چه اهمیتی دارد و کم و کیف اهمیتش چیست. نکته اول و اهم قضیه، بعد از مدیریت و راهبری چنین پروژه کلانی، در این مساله است که یارشاطر عکس آدم‌های شناخته ‌شده‌ای که بدون ‌کمترین استعداد و شایستگی مدام اسمشان روی دانشنامه‌های عمومی و تخصصی می‌آید، به شکل خستگی‌ناپذیری و به‌طور شبانه‌روزی هم بر کیفیت مقالات نظارت داشته و هم این‌که خود مداخل مهمی را برای این دانشنامه و مراکز دیگر تالیف کرده است. در این مورد یارشاطر را تنها با دو نفر- علی‌اکبر دهخدا و غلامحسین مصاحب- می‌توان قیاس کرد؛ البته در شکل و هیبتی جهانی. شاید بد نباشد بدانید که در این دانشنامه برای این‌که فرهنگ ایرانی ثبت و ضبط و به اهالی فرهنگ‌های دیگر معرفی شود، ضمن این‌که از تمام جوانب به ایران پرداخته‌شده، مقالات آن‌چنان مفصلی تالیف شده که خود به‌تنهایی می‌توانند کتاب‌های مستقلی باشند. به همین دلیل است که اکنون دیگر کسی نمی‌تواند بدون رجوع به این دانشنامه پژوهشی درباره ایران انجام بدهد.

 نکته بعدتر و البته در همان درجه از اهمیت این است که این کار برای یارشاطر اصلا معنای شغل و حرفه نداشته، بلکه تعهد و عشقی بوده به انجام کاری که منافعش در وهله اول برای اهالی این سرزمین خواهد بود. می‌دانیم که یارشاطر خلاف آدم‌های متعددی که در ایران در پشت فعالیت‌های فرهنگی به سوداگری می‌پردازند، در دوره‌ای برای پیشبرد این کار بخشی از دارایی و ثروتش را به حراج گذاشته. می‌دانیم که او در اوایل دهه 1330 با تاسیس بنگاه ترجمه و نشر کتاب چه خدمت بزرگی به ادبیات و فرهنگ ایران کرده است. البته که نشانه‌های علاقه‌مندی او را به ایران و مساله ایران‌شناسی در همین دوره باید جست که در حوزه این رشته چندین کتاب را در بنگاه منتشر کرده است. همچنین اضافه کنید راه‌اندازی بنیاد ایران‌شناسی را در نیویورک و توجه داشته باشید به این‌که چه حجمی از آثار و متون دوره‌های مختلف ایران (ازجمله نقاشی و مینیاتور و خط دوره‌های بعد از اسلام) تحت نظر او منتشر شده‌اند. نیز توجه داشته باشید که کامل‌ترین و دقیق‌ترین تصحیح کلیات عبید زاکانی (تصحیح محمدجعفر محجوب) در همین دوره تحت نظر یارشاطر منتشر شده و باوجود این‌که او را وابسته به مسلک و آیین خاصی می‌دانند و با وجود اشراف کامل او به تاریخ و فرهنگ ایران پیش از اسلام (به‌عنوان یک زبان‌شناس که از مدرسه مطالعات شرقی و افریقایی دانشگاه لندن ‌دانش‌آموخته شده) اصلا در جایگاه یک پژوهشگر هیچ‌وقت در سرپرستی ایرانیکا سخن گزافی درباره ایران پیش از اسلام یا بهاییت به این مجموعه اضافه نکرده است. البته به مقتضی فرصت صفحه شما بیشتر از این نمی‌توان به این شخص پرداخت.

به نظر شما چه نسبتی میان ادبیات و هنر کلاسیک و معاصر (جدید) ایران وجود دارد؟ تعداد قابل‌توجهی از مخاطبان ادبی، امروزه حتی حافظ را نمی‌توانند به‌درستی از رو بخوانند!
اگر برای جمع‌بندی راحت‌تر بحث، هنر را به ادبیات و ادبیات را به شعر محدود کنیم، باید عرض کنم شعری که صرف شاعرانگی در آن مشهود باشد و نه تئوری‌زدگی، به قاعده باید فرزند خلف پدر و مادر خودش باشد. این‌که ما در شعرهای کلاسیکِ پیش از شعر نو بهترین آثار را آنهایی می‌بینیم که در پیدایی‌شان از هنری‌ترین و اصلی‌‌ترین شکل استعاره استفاده ‌شده و این را مثلا در شعر نیما و همین‌طور بیایید جلوتر شاملو، فروغ، آتشی، رویایی، ایرج ضیایی، رزا جمالی، پگاه احمدی و سهند آدم‌عارف هم می‌بینیم، نشان می‌دهد که هیچ گسستی بین شعر واقعی امروز و شعر دیروز نیست. اصلا با مولفه‌های زیبایی‌شناسانه شخصی افراد کاری ندارم ولی واقعا آیا کسی می‌تواند بگوید که بنای شعر مولانا بر بلاغت و فصاحت نهاده شده و شعر رضا روزبهانی بر مثلا پیچ و مهره یا ترانزیستور؟

راهکار شما برای جذب و تشویق انسان ایرانی در زمینه مطالعه بیشتر و سودمند چیست؟ سرانه کتابخوانی ما، چندان رضایت‌بخش نیست!
این بحث وضعیت کتابخوانی یک مساله واقعا بغرنجی شده که یک سرش به اقتصاد و سیاست‌گذاری‌های غلط اقتصادی و فرهنگی بسته‌شده و سر دیگرش به اَشکال و اِشکالات زندگی‌های مدرن. کاری که من شخصا تجربه کرده‌ام این بوده که فارغ از سیاست‌گذاری‌های مراکز قدرت ضمن مطالعه خودم، پسر خردسالم را هم به این کار تشویق کرده‌ام. حالا پسری که 10 سال پیش مهم‌ترین سرگرمی‌اش بازی‌های کامپیوتری بوده، اگر روزی سه ساعت کتاب نخواند روزش شب نخواهد شد. به همین سادگی. باید از سنین کودکی بچه‌هایمان را با این فرهنگ بار بیاوریم.
آقای روزبهانی، چرا ادبیات ما خاصه ژانر شعر و داستانمان، توان جهانی ‌شدن را ندارند؟
در این مورد سه ایراد اصلی و اساسی وجود دارد: نخست این‌که بخشی از شعر ما در طول تاریخ هزار ساله‌اش هنری انتزاعی بوده و رویکردهای انتزاعی در شعر معاصر ما با توجه به محدود کردن تعریف شعر به کلام انتزاعی (از طرف بعضی جریانات و اشخاص) رو به فراگیری و کثرت نهاده و لابد می‌دانید ترجمه زبانی که بسترش بر آبستره گذاشته ‌شده اصلا کار غیرممکنی است.

 این مساله‌ای است که دیگران هم در موردش صحبت کرده‌اند. دوم و مهم‌تر این‌که از حیث موقعیت جهانی ما و فرهنگمان، زبان فارسی گذشته از کم‌کاربر بودنش اصلا جایی در مناسبات و روابط جهانی ندارد. دلایل این هم بسیار مورد بررسی قرارگرفته اما ایراد سوم برمی‌گردد به مهاجران (به‌شدت زیاد) ایرانی فرهیخته‌ای که باوجود توانمندی‌های بسیار اصلا نتوانسته‌اند خودشان را به موسسات و نهادها و امکاناتی بند کنند که به‌دنبالش امکان ترجمه ادبیات ما را داشته باشند. از طرفی ما می‌بینیم که متاسفانه انگار احدی از آحاد این مملکت را دیگر نمی‌توان نشان داد که جز معرفی خودش به مسائل کلان‌تری اندیشیده باشد. اینجاست که یکی دیگر از دلایل یگانه بودن یارشاطر برای ما معلوم می‌شود.

شرایط نابسامان اقتصادی، تاثیرات مخربش را به روی فرهنگ جامعه گذاشته؛ احوال نویسندگان و کنشگران ادبی را در این اوضاع‌ و احوال، چگونه می‌بینید؟
ناگفته پیداست، در جوامعی که اهالی فرهنگش از کمترین حمایت و توجه مسوولان برخوردارند، به قاعده در چنین مواقعی نسبت به اقشار دیگر بیشتر آسیب می‌بینند.

در حال حاضر نوشتن اثر جدیدی هم در دست دارید؟
بله من اکنون در حال انجام همزمان چند پروژه و کتاب هستم. الان ضمن تالیف چندصد مدخل برای موسیقیدانان ایرانی که سفارش موسسه دانشنامه دانش‌گستر است، همچنین انجام ویراستاری مجموعه داستان یکی از دوستان و آماده‌سازی مجموعه شعر جدیدم خودم را در دست دارم که تا به‌زودی در اختیار ناشر قرار می‌گیرد.

فضای ادبی-هنری تهران، این روزها به چه شکل است؟ آیا نسبت به دهه‌های گذشته از نظر کیفی، سیر صعودی داشته است؟
اگر منظورتان جلسات شعرخوانی و نقد کتاب باشد که البته بعد از یک دهه رخوت و سکوت نسبی شعر و ادبیات مستقل ما (دهه 1380) به نظر می‌رسد که هم از حیث تعدد و تعداد جلسات و هم ازلحاظ کیفیت باید به آینده روشنی امید داشت. لااقل در مورد شعر، بنده یقین دارم که از اواخر قرن 14 شمسی باید شاهد شکوفایی نسلی باشیم که طی چند سال گذشته در حال سر برآوردن از خاکستر بزرگان دهه‌های چهل و پنجاه شعر فارسی بوده‌اند.

سخن پایانی؟
عرض خاصی ندارم؛ جز این‌که ضمن تشکر از شما آرزو کنیم هرچه زودتر در این وضعیت آشفته و بسیار نابسامان اقتصادی اصلاحی صورت بگیرد. شعرِ «نخواهد آمد» را از کتاب «الف- بابا» تقدیم مخاطبان شما می‌کنم: «تقریباً دو ربع و/ یک ساعت قدیمی شماطه‌دار/ با هفتادسال روشنی که نخواهد آمد/ تقریبا اندازه هفت‌صد موج پروانه‌ای و/ پانزده‌ دقیقه شنای کرالِ از پهلوی تو/ که دور می‌شوم/ دود می‌شوم با تو/ تقریبا عین همین آن و دقیقه‌ای که از مکان تو می‌جویم/ می‌گویم/ عین همین واژه‌های مستی که از بخارات شطح تو می‌لولد/ یعنی میانه نهان دست‌های تو/ که فاصله‌ای نمانده/ نرسیده/ که پر می‌زنم/ پرپر می‌زنم.../ اتفاقی نخواهد افتاده که دست‌ و پایم را گم‌ کرده‌ام.»

نام:
ایمیل:
* نظر: