bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۲۸۸۵
تاریخ انتشار: ۰۶ : ۱۹ - ۲۹ مهر ۱۳۹۷
استان بوشهر و سمن کودکان؛
آیا وضعيت كودكي در استان بغرنج است. آیا استان ما یک استان بدون كودكي است؟ اگر چنین است، جامعه بدون كودكي جامعه‌اي در حال كماست. به‌نظر می‌رسد مخاطره جدي كه در عرصه كلان كشور وجود دارد و به حوزه كودكان هم ورود كرده است..
بامداد جنوب - عیسی صفوی:
آیا وضعيت كودكي در استان بغرنج است. آیا استان ما یک استان بدون كودكي است؟ اگر چنین است، جامعه بدون كودكي جامعه‌اي در حال كماست. به‌نظر می‌رسد مخاطره جدي كه در عرصه كلان كشور وجود دارد و به حوزه كودكان هم ورود كرده است، رويكرد بازارمحور خودتنظيم‌گري است كه در جامعه به بدترين شكلش در حال پيشروي است. وقتي نظام اقتصادي به سمت نگاه سرمايه محوري مي‌رود كه در آن انسان در حاشيه است، روي هر چيزي - از آموزش گرفته تا سلامت - نگاه بازاري سوار مي‌شود. علاوه بر اين كودكي در كشور و استان ما فاقد گفتمان است و در اين عرصه نوعي خلاء گفتماني را تجربه مي‌كنيم. بالاي 25 درصد جمعيت كشور و استان را كودكان تشكيل داده‌اند اما چند درصد از بودجه و برنامه‌ريزي‌ها به اين عرصه معطوف است؟ يعني ما براي گفتمان‌سازي در اين حوزه تدبيري نينديشيده‌ايم و تاسف‌بار اين‌كه خيلي از ان.جي.اوها هم دچار نوعي غفلت اساسي از دوران كودكي شده‌اند و بسياري از فعاليت‌هايشان معطوف به كودكان دچار شرايط بحراني -مانند كودكان كار، كودكان زلزله زده و كودكان بازمانده از تحصيل- است. بيشتر ما حواسمان به حدود 2/1 ميليون كودك بازمانده از چرخه تحصيل است و از حدود 13میلیون نفر كودكي كه به مدرسه مي‌روند غافل هستيم. طبق پيمان‌نامه جهاني حقوق كودك، هر فرد زير 18 سال را كودك مي‌شماريم كه خود آن به چند دسته تقسيم مي‌شود.

نگاه به مبحث كودكي بيشتر معطوف به نقشي است كه كودكان در فرآيند توسعه ايفا مي‌كنند. اين يكي از دغدغه‌هاي اصلي يونيسف هم هست كه ردپاي آن را در گزارش‌هايشان به‌خوبي مي‌بينيم. در بيشتر مواضع  در برابر كودكي، نگاه به كودك در سايه آينده مطرح است. شعار «كودكان، سازندگان آينده هستند» مثال بارز اين نوع نگاه به كودك است اما كودكي كه امروز زندگي مي‌كند ديده نمي‌شود و اساسا گويا اكنونش موجوديتي ندارد. امروز كودك همين شادي، نشاط، بازي، سلامت روان و صداقتي است كه آنان دارند و در ديگر گروه‌هاي سني پيدا نمي‌شود.
بخشي از سختي‌هاي زندگي اجتماعي كه ما در جامعه مدرن تجربه مي‌كنيم به‌خاطر فاصله گرفتن از حس‌هاي ناب كودكانه و ناديده گرفتن كودك در امروز است. اساسا كودكي در جامعه ما درست تعريف نشده و يك جورهايي در سايه مناسبات سلطه‌گرايانه كه عموما مردسالارانه و مردمحور است بخشي از تجربه كودكي از بين رفته است. در مناسبات اجتماعي اين موضوع به وضوح ديده مي‌شود. مثلا فرض كنيد اگر در يك ميهماني دختربچه ميزبان پذيرايي كند، مي‌گويند: «ببين چه خانمي شده!» و وقتي كه پسربچه‌اي گريه مي‌كند، مي‌گويند: «مرد كه گريه نمي‌كنه!» در واقع مي‌خواهم بگويم ما با اين الگوهاي معمولا مردسالارانه كودكي را از كودكان گرفته و آن را زيرسوال مي‌بريم. كودكي در مجموعه مناسبات اجتماعي ما تعريف نشده است.

ببينيد نگاه ابژه‌گونه به كودكان در تمام مناسبات اجتماعي ما وجود دارد. برخلاف نگاه سوژه محور به كودكان كه ايجاب مي كند نقش كودكان در زندگي را محترم بشماريم، نگاه ابژه‌گونه قائل به كودكي به‌مثابه يك دوره منحصر به‌فرد در زندگي فرد نيست و كودك در اين ديدگاه بازيچه دست بزرگ‌ترها و ساختارها تعريف مي‌شود. البته اين موضوع به‌درستي فهميده نشده و هر بار از اين موضوع حرف زده‌ايم متهم به حمايت از فرهنگ كودك‌سالاري شده‌ايم در صورتي كه منتقدان متوجه نيستند همين كودك سالاري كه مي‌گويند، مفهومي بزرگ‌سالارانه و سلطه‌گرايانه است و اساسا كودكان در شكوفا كردن توانايي‌ها و شخصيتشان دنبال فتح و پرچم زدن و سالاري كردن نيستند. رشد بيش از اندازه حضور كودكان در كلاس‌هاي زبان، ورزش و هنر و... نشان از كمبودهاي زياد والديني است كه مي‌خواهند كودكشان آن كمبودها را نداشته باشد و اين نوعي اعمال خشونت به كودك و مفهوم كودكي است.

در ادبيات اجتماعي ما، مطيع و حرف گوش كن بودن در تعريف كودك خوب گنجانده شده در صورتي كه هر ويژگي ديگري از جمله پرسش‌گري، استقلال و... به كلي نقض مي‌شود. در اين وانفسا نه تنها كودكي جامعه را مي‌گيريم بلكه آينده را هم از جامعه دريغ مي‌كنيم. منظورم اين است كه ممكن است از دل دستورالعمل‌هاي ساخت كودك خوب يك پزشك حاذق دربيايد اما اين پزشك حاذق، غمگين، بي‌اعتماد به نفس و رشد نيافته است. شادي و لذت محصول كودكي بدون حس اجبار و تحميل است.
 نخبه‌پرستي كودكان را آنگونه كه هستند نمي‌خواهد. در اين فرهنگ خلاقيت و ويژگي‌هاي فردي هر كودك، به اندازه كافي منحصر به‌فرد به نظر نمي‌آيد و فقط «دكتر»، «مهندس» شدن و «چيز ديگر بودن» ارزش و ملاك است. اين ويژگي جهان سومي‌هاست و كشور ما بواسطه نوع مناسبات اقتصادي و اجتماعي كه دارد اين ويژگي را در خود تقويت كرده است. از جمله علل آن مي‌توان به نابرابري‌هاي اجتماعي و سرخوردگي‌هاي ناشي از آن و بيش از آن به رشد نوكيسگي بدون پشتوانه فرهنگي لازم اشاره كرد. فارغ از اين‌كه بدانيم نگاه نخبه‌گرايانه بنيان‌هاي فاشيستي دارد. بنياد نخبگان هم تاسيس مي‌كنيم و اين معمولي‌كشي را به هزار زبان جار مي‌زنيم. به‌نظر من اين روحيه، يكي از دشمنان اصلي تجربه كودكي در ايران است. بچه‌ها به جاي كودكي كردن و لذت از مكاشفه جهان بيرون و درون‌شان مدام بايد خودشان را به آب و آتش بزنند تا بخشي از جريان يك درصدي نخبگاني كشور باشند و اين براي 99 درصد كودكان معمولي ايراني به‌مثابه مرگ است. ما مدام در سيستم آموزش و پرورش در حال اين خط‌كشي‌ها هستيم. 

البته از نظر من هژموني و سيطره همه جانبه روانشناسي بازاري و به اصطلاح زرد باعث برخي از رفتارهاي اشتباه در خصوص كودكان مي‌شود و اصولا اين كتاب‌هاي روانشناسي داراي نگاه دستورالعملي به كودك است. مثلا فضاي مجازي و كتاب هاي روانشناسي از تيترهايي نظير « 10 راهكار براي داشتن كودك خوب»، پر است كه به نوبه خود نوعي خشونت عليه كودكان است.
ديدگاه‌هاي كساني مانند اريك فروم يا يالوم نمايندگان آن نوع روانشناسي‌اي هستند كه من تاكيد كردم والدين بايد با آن آشنا شوند اما در كشور ما مانند بسياري از مسائل ديگري، از هر چيزي برداشت سطحي مي شود. روانشناسي مانند عرصه‌هاي ديگر نظير پزشكي، دانشگاه، روزنامه‌نگاري و... بازاري و سطحي شده است. براي عبور از اين بازار فراگير، نهادهاي مدني و ان‌جي‌اوهاي حامي كودكان بايد متوني را تدوين و در اختيار والدين و مراكز آموزشي قرار دهند تا بيش از اين شاهد زوال دوران كودكي تحت تاثير نظام بازاري شده روانشناسي نباشيم.
به‌نظر من كودكان غرق شده زير انبوه اسباب بازي‌ها، فرصت‌هايي براي خلاقيت و زندگي را از دست مي‌دهند و منزوي و تنها بزرگ مي‌شوند و جامعه‌اي كه كودكانش چنين باشند جامعه‌اي بي‌احساس و در خود مانده خواهد بود.

نام:
ایمیل:
* نظر: