bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۳۰۴۵
تاریخ انتشار: ۳۵ : ۱۹ - ۰۷ آذر ۱۳۹۷
حامد خاکی در گفت‌وگو با بامداد جنوب:
در هیاهوی خیابان‌های شلوغ تهران و در پایین‌تر از تقاطع خیابان طالقانی ولیعصر در کوچه‌ای بن‌بست و طبقه چهارم؛ مردی میان‌سال با موهایی سفید و در احاطه کتابخانه‌ای دو هزار جلدی همانند کارگر واژه‌ها به جفت‌وجور کردن واژه‌ها مشغول است... می‌خواند و می‌نویسد؛ مترجم، مدرس، گرافیست... با ته‌لهجه‌ای کُردی با ما صحبت می‌کند.
بامداد جنوب- وندیداد امین:
در هیاهوی خیابان‌های شلوغ تهران و در پایین‌تر از تقاطع خیابان طالقانی ولیعصر در کوچه‌ای بن‌بست و طبقه چهارم؛ مردی میان‌سال با موهایی سفید و در احاطه کتابخانه‌ای دو هزار جلدی همانند کارگر واژه‌ها به جفت‌وجور کردن واژه‌ها مشغول است... می‌خواند و می‌نویسد؛ مترجم، مدرس، گرافیست... با ته‌لهجه‌ای کُردی با ما صحبت می‌کند. متولد 9 بهمن 1339 در شهرستان سقز است اما بزرگ‌شده در مهاباد و همیشه خود را اصالتا مهابادی می‌داند؛ چون باور دارد آنجا که اندیشه شکل می‌گیرد، موطن اوست. در دانشگاه هنر تهران گرافیک خوانده؛ مدت 15 سال است در دانشگاه شریعتی تدریس می‌کند و تا به‌ حال چهار کتاب در زمینه گرافیک ترجمه کرده است. علاقه‌مند به نوشتن داستان و قطعات کوتاه ادبی است و تعدادی از داستان‌های کوتاهش در مجله برگ هنر چاپ‌شده ...او حامد خاکی، مترجم، مدرس و طراح گرافیک ساکن در تهران است. با ایشان گفت‌وگویی را ترتیب داده‌ایم که در ادامه می‌آید.

آقای خاکی نخست گفت‌وگویمان را حول این پرسش بنیادی طرح می‌کنم که آیا برای مقوله هنر، ذات قائل هستید؟ مختصات شناخت هنر را چگونه مدنظر دارید؟
وقتی از مساله ذات بحث می‌شود؛ یعنی مستقل و متمایز از دیگر پدیده‌ها بودن؛ هنر چون دیگر حوزه‌های دانش انسانی برخاسته‌ای بشری است که می‌تواند از دیگر برخاسته‌ها خود را متمایز کند، از تفکراتی در باب فلسفه، ریاضی، فناوری، پزشکی و به‌طورکلی تمام دانش‌ها؛ اما همه دانش‌ها امروزه در یک نقطه اشتراک دارند آن ‌هم این است که بی‌مدد از هنر؛ گویا در بیان و ترویج خویش ابترند. این ادعا نیست تشریح چگونگی کار قلب جز از طریق تصویری نقاشی شده و یا تصاویری به طریق انیمیشن که بتواند لایه‌های متفاوت قلب را نشان دهد در کتب درسی، دانشجو قادر به درک آن نمی‌شود... سیاست بی‌مدد هنر نمی‌تواند به زیبایی خود را عرضه دارد برای همین است که حتی امروز هم در انتخابات ایران می‌بینیم بسیاری از نامزدهای ریاست جمهوری برای ارائه تبلیغاتی تاثیرگذار از گرافیست‌ها و کارگردانان مطرح برای تولید آثار تبلیغاتی خود بهره می‌گیرند. هنر زبانی است که گاه مستقل و گاه متاثر از جریانات سیاسی و اجتماعی می‌آفریند. هرچند که نمی‌توان از هنر انتظار داشت که جهان را تغییر دهد بلکه تلنگری است برای تفسیر مجدد اتفاقات واکاوی هنجارها و به زبانی دیگر نوعی آگاه‌کننده است... تلویزیون بدون وجود تصاویری زیبا، حکم رادیو پیدا خواهد کرد و انیمیشن‌های قدر به مدد انیماتورهای زبده در تلویزیون عرضه می‌شوند... هنر ابتدا به‌وجود می‌آید، بعد فلاسفه درباره آن اظهارنظر می‌کنند؛ 

از امانوئل کانت و فریدریش هگل و شوپنهاور و شیلر گرفته تا به امروز از زیان میشل فوکو. مرلو پونتی وهایدگر و این فلاسفه و نویسندگان حول مساله هنر بسیار بحث کرده و نوشته‌اند و چون برخاسته‌ای بشری است در روند تکامل جامعه هر بار به‌گونه‌ای تعریف ‌شده است؛ کانت بر فرمالیسم تاکید دارد و هگل مفهوم‌گرایی؛ نوعی تسری معنا به اثر ...و این تعاریف ناشی از پویایی هنر در اعصار متفاوت است اما امروزه با تشدید فردیت و باور به این‌که هر فرو باید خویشتن را بیان کند. شاید تعاریف کلاسیک درباره هنر جوابگو نباشد و بحث خلاقیت و نوآوری مطرح است. بحث هنر کاربردی و هنر صرف و بحث هنر رسانه‌ای و دیجیتال که این پدیده‌ها در تعاریف کلاسیک نمی‌گنجند به‌قول هگل هنر روح زمانه خویش است و این بدان معنا نیست که گذشته را از رگ و ریشه نادیده بگیریم. تکرار گذشته در آثار امروزی گاهی اثر را دچار نوعی گنگی می‌کند. من همیشه می‌گویم دیگران کار خود را با توجه به اندیشه رایج زمان خویش کرده‌اند ما باید چکار بکنیم؟ با توجه به گنجینه عظیمی که در اختیار داریم. امروزه این تفکیک‌ها بسیار راحت‌تر و قابل‌فهم‌تر است. در دوران سابق همه این هنرها زیرمجموعه صناعت بودند. گرافیک، طراحی صنعتی و صنایع‌دستی؛ هنرهایی وابسته به سفارش هستند و فایده‌رسان؛ اما موسیقی، نقاشی و شعر هنرهایی هستند با بیان شخصی و گاهی شخص خود را و احوالات خویش را بیان می‌کند، حتی یک شعر سفارشی. یک موسیقی فیلم و پرتره‌ای سفارشی نیز دارای ویژگی کاربردی پیدا کرده همانند تمام تابلوهایی از خانواده سلطنتی یا سرودی ملی که موزیسین و نقاش و شاعر تنها از مهارت خود برای پدیداری اثر استفاده می‌کنند... در وضعیت فعلی به‌دلیل گستردگی و اشاعه هنر، جدایی آن از زندگی روزمره محال و تعریف آن نیز بغرنج است. برای همین امروز فلاسفه نیز سعی می‌کنند تعریف سرراستی از آن به دست ندهند؛ چون چنان شاخه‌های متکثری از هنر را، از پرفورمنس، کانسپت¬چوال، بادی¬آرت، هپنینگ و غیره را شاهدیم که در یک تعریف چون تعاریف سابق نمی‌گنجند اما امروز بحث زیباشناسی و فلسفه هنر بیشتر از مورد تعریف هنر باب است شما کاربرد هنر را از مبل تا مونیتور و موبایل تا اتومبیل و روی جلد کتاب تابلوهای مترو شاهد هستید و امروز از به این لحاظ می‌توان گفت مردمی‌ترین جایگاه را نسبت به دیگر دانش و علوم در رابطه در خود دارد ...و یا بخشی از زندگی روزانه از لحاظ ارتباطی است. 

تمایل شما به هنری مانند گرافیک، از کجا نشات می‌گیرد؟ آیا این کشش، یک نیاز وجودی است یا عوامل دیگری مسبب آن هستند؟
از دوران کودکی به نسبت دوستانی که اکنون نیز از برکات وجودشان بهره‌مندم، منزوی‌تر بودم؛ خصلتی که اکنون نیز در خود دارم. این انزوای خودخواسته عواقب نوعی درون‌گرایی با خود دارد و فراهم کردن نوعی سرگرمی شخصی... قابل‌دسترس‌ترین هنر در دوران انزوا، بیان مکنونات قلبی از طریق شعر و نقاشی است اما من از خطی خوش هم بهره‌مند بودم و همین راه؛ مسیر را در دوران سربازی برایم هموارتر کرد، رشته ریاضی بود اما شیفته هنر بودم به همین خاطر برای ادامه تحصیل هنر خواندم. ذهنم گرافیکی بود؛ چون قبلا با مواردی از آن آشنا بودم، شاید آن هم به‌دلیل وجه تصویری ارتباطی بود که در خود داشت تا بتوانم از طریق تکثیر تولید آثار گرافیکی کمبود دوران انزوا گرایی را جبران کرده باشم، از کار در مطبوعات کُردی شروع کردم و بعد کار به ‌روزنامه و مجلات متعددی راه پیدا کرد اما به‌واسطه نبود امنیت کاری مطبوعات، تعطیلی هرچند وقت آن در ایران، به گرافیک در تولید تجارتی اعم از انتشاراتی‌ها تا کارخانه‌های تولیدی بیشتر گرایش پیدا کردم. شاید نوعی احساس امنیت و ابراز وجود بود. در این مسیر اشخاص خوب و مهربانی چون استاد فخرالدین فخرالدینی، استاد قباد شیوا، مرحوم استاد منصور دولو در راه شناخت آن مرا یاری دادند و قدردان محبت‌هایشان هستم. هر شهری که می‌رفتم؛ اصفهان، کاشان، تبریز، همدان و زنجان. گاهی با آثاری که کار کرده بودم مثلا یک کتاب در کتابفروشی، یک جعبه چای و یک پوستر تبلیغاتی مواجه می‌شدم. به خود می‌گفتم: پس هستم! برای اولین که یکی از آرم‌های خود را دریک تبلیغات ماهواره‌ای دیدم. شوق کرده و بسیار خوشحال شدم. انگار همه‌جا بودم و از دیدنشان لذت می‌بردم. همین اتفاقات مرا تشویق می‌کرد بیشتر کار کنم و تا جایی که بتوانم منهم سهمی در ارتقای این رشته داشته باشم. به همین خاطر به ترجمه کتب گرافیک روی آوردم و تا به امروز در این حیطه مجموعا چهار جلد ترجمه کرده‌ام.

اگر بخواهیم هنر گرافیک را در چند سطر معرف بشویم، چه باید بنگاریم؟
گرافیک نظامی خلاقانه است ترکیبی از چندین مهارت که در خدمت تولیدی ارتباطی است. اعم از تولید یک کفش، لوازم بهداشتی تا یک پوستر سینمایی و تئاتر و طراحی گرافیک یک هنر -صنعت است؛ یعنی هم خود از تکنولوژی بهره می‌برد و هم خود در خدمت تکنولوژی است با این اوصاف، مستلزم شناخت و کسب مهارت‌های زیادی است، چون در خدمت زندگی روزمره است؛ یک گرافیست باید به‌طور مدام خود را به‌روز کند چه از لحاظ تکنولوژی جدیدی که وارد بازار می‌شود و چه شناخت مواد و یا سواد نظری... هر جا که نمایشی اجرا می‌شود و هر جا که دودی از دودکش کارخانه مشاهده می‌شود؛ گرافیک حضور دارد یعنی هنری زنده و به‌روز و در رابطه با تولید است اعم از فرهنگی، اجتماعی تجارتی و آموزشی. گرافیک در خدمت تولید است از هر نوع آن. مخاطب‌محور است چه در فرودگاه چه در جاده‌ها و چه در خیابان‌ها و یا پشت ویترین‌ها از طریق مجاری کتاب‌ها و پوسترها و بیلبوردهای جاده‌ای و خیابانی یا روزنامه و مجلات... در اصل نوعی لیدر خاموش است که از طریق نوعی سازمان‌دهی و نظم یا چاشنی جذابیت مخاطب را راهنمایی کرده و همه‌جا حضور دارد.

موقعیت و پتانسیل‌های کنونی هنر گرافیک ایران را چطور ارزیابی می‌کنید؟
جهان در این چند دهه عجیب رشد و تغییر کرد؛ از کره جنوبی گرفته تا مالزی و سنگاپور تا برزیل و این ویژگی اواخر قرن بیستم و دو دهه اخیر قرن بیست ‌وی ک وجود ارتباطاتی که امکانات و دسترسی‌ها را برای مردم دنیا فراهم آورده است... احداث دانشگاه‌ها و خیل عظیم شرکت‌کنندگان این رشته، نوعی نیاز ایجاد کرد؛ سهل انگاشتن ایده و تفکر از طریق امکانات تکنولوژیکی کامپیوتر زمینه‌های شناخت مردم، حتی به‌صورتی بسیار سطحی را فراهم آورده، به‌گونه‌ای که دانشگاه آزاد در هر شهرستان کوچکی اقدام به اخذ دانشجو برای این رشته نمود بدون آن‌که زمینه‌های اشتغال‌زایی آن را فراهم یا تشریح کند. از طرفی گرافیک در بخشی به کمک تولید می‌آید اعم از تولید کتاب تا کمپوت و از طرفی، دولت به‌عنوان ابزاری برای تبلیغ نیات خود آن را به‌کار می‌گیرد، همانند سازمان تبلیغات اسلامی و حوزهٔ هنری و صداوسیما و دیگر ارگان‌ها و نهادها که بیشتر در خدمت اهداف دینی و منطبق با دیدگاه‌شان از گرافیک استفاده می‌کنند... از طرفی انجمن طراحان گرافیک و آموزشگاه‌هایی چون آموزشگاه استاد قباد شیوا ویژه و ایده به‌صورتی آکادمیک در این زمینه فعال‌ هستند و افراد مستقل نیز در این حوزه به‌صورت تک‌نفره در ترجمه و نوشتن مقالاتی در زمینه رشد آن فعال‌ هستند. در چهار دهه اخیر با تغییری عظیم در ساختار اقتصادی و سیاسی در کشور مواجه شدیم که اصرار بر گرایش به بومی کردن هر نوع دانشی را داشت از طرفی این بینش خوب بود اما از لحاظ ورود و انسداد اطلاعات و ارتباطات موجب نزول در رشد این رشته شد و این پدیده در دانشگاه‌ها مشهودتر است مثلا ورود فونت به‌عنوان عنصری بصری و اشاعه تایپوگرافی بدون آن‌که از پدیداری آن از ایامی بسیار دورتر در دیگر کشورها آگاه باشیم یکباره همچون اپیدمی گرافیک ما را دچار عارضه کرد. استفاده بیش ‌از حد از آن، به‌گونه‌ای که روح معنا در تصویر را منهدم کرد و مدت مدیدی تمام پوسترهای طراحی‌شده به‌صورت استفاده بی‌حدوحصر از فونت تبدیل شد و ایده و معنا جای خود را به فرم و نوعی چیدمان داد؛ هرچند فونت و تایپ عنصری مکمل با تصویر در پوستر بود و تایپ¬فیس آنها لحن است؛ نه معنا و به این خاطر تنها به‌نوعی چیدمان فرم اکتفا می‌کردند و از طرفی نهادهایی هم در اشاعه آن با برگزاری نمایشگاه‌ها و دادن جایزه، دانشجویان را به این طریق برای گرایش به این مسیر تشویق و هدایت می‌کردند و این دانشجویان بعد از اتمام درسشان گاهی از عهده طراحی یک سربرگ و کارت ویزیت هم برنمی‌آمدند گرافیک چون یک گستره در ارتباط با مخاطب است ما بیشتر به حوزه فرهنگی اهمیت داده و از حوزه‌های دیگر مغفول ماندیم؛ غافل از این‌که سفارش‌های امور فرهنگی محدود و به‌صورت مونوپول در دست عده‌ای قرار دارد و ما باید هم و غم خود را بر تقویت تمام حیطه‌های گرافیک گذاشته؛ به‎طوری که هم گرافیک محیطی و هم گرافیک در حیطٔ تولیدات کارخانه‌ای را یکسان بدانیم. چون تزریق نوعی سلیقه به جامعه است.

استان هنرخیز کردستان از دیرباز محمل هنرمندان بزرگی بوده، امروزه جایگاه هنری این استان در چه موقعیتی است؟
انگار اتفاقی که در 1978 میلادی در جهان افتاد همه‌گیر شد و تمام ایران را در برگرفت، کردستان نیز از این قاعده مستثنا نبود. سنندج و مهاباد از شهرهای بزرگ کُردنشین با اتفاقاتی تاریخی؛ سنندج در دوران قاجاریه امیرنشین و مهاباد در دهه بیست شمسی با اتفاقی تاریخی-سیاسی دارای حکومتی خودمختار. در هر دوی این شهرها در همان دهه‌ها نمایش‌هایی چون اتللو اجرا و دارای روزنامه‌هایی محلی به زبان کُردی در آنها چاپ می‌شد، بعدها همین رویه در سنندج دوام یافت و با احداث هنرستان هنر در آن، اکثر زبدگان هنری امروز از شاگردان‌ همان هنرستان بوده‌اند. جو حاکم بر مهاباد و سنندج متفاوت از دیگر شهرستان‌های کُردنشین بودند. در دهه پنجاه شمسی خانه جوانان مهاباد با فضایی بسیار وسیع و زیبا، مکانی برای توسعه و پیشرفت هنر بود و تعلیم هنر و ترویج آن در همه زمینه‌های هنری جزء اهداف آنها بود. تربیت گروه‌های هنری در هر زمینه‌ای موجب تغییرات فاحشی در بین جوانان شهر شد که من هم جزء شاگردان ‌همان کلاس‌های خانه جوانان آن زمان بودم. ویژگی رفتاری دموکرات‌مسلک مردم کردستان راه را برای اشاعه هنر در میان دختران و پسران فراهم کرد و این ناشی از باور کردها به زیبایی و آزادی و دسترسی هر دو گونه دختر و پسر به امکانات بود و این آزادی و گرایش زیبایی را امروزه هم در پوشش‌های محلی آنها به‌ویژه در لباس‌های محلی زنان می‌بینید. 

شما در ابهر یا قزوین یا کرج چیزی بنام لباس محلی نمی‌بینید اما در شمال یا کردستان به‌عنوان لباسی فاخر هنوز هم مورداستفاده قرار می‌گیرد، به‌ویژه در مراسم جشن و عروسی. وجود همین لباس‌ها نشانه‌ای از نوعی ابراز وجود است که در رفتارها که طراحی نیز جزء نوعی بیان فردی و رفتار است، دیده می‌شود و به اتکای بودن آنها به‌روز کردنشان، در اصل ویژگی نوعی هنر کاربردی به خود می‌گیرد و همین دیرینگی وجود اشیای دست‌ساز این مردم را می‌توان در آثار صنایع‌دستی از جمله فرش، گلیم و تخته‌نرد و قلاب‌بافی هاوکلاش (کفش‌های دست‌بافت در منطقه پاوه واورامانات) مشاهده کرد؛ اموری که امروز هم در بخشی از خانه‌های مردم کُرد به‌ویژه در شهرهای کوچک دیده می‌شود که هم نوعی مددرسان اقتصادی ست و هم نوعی مهارت و به اتکای همین مهارت در گرایش به رشته‌های دیگر هنر. با اعتمادبه‌نفس بیشتری شروع به کار می‌کنند. حال با توجه به تغییراتی که به وقوع پیوست و امکاناتی که فراهم شد ورود این رشته‌ها فرصتی بود تا جوانان در حیطه‌های متفاوت آن، خود را بیازمایند از بازیگری تا موسیقی و نمایش و دیگر هنرها. امروز سنندج قطب فرهنگی -هنری کردستان و مهاباد قطب فرهنگی -سیاسی به‌حساب می‌آید و این ویژگی‌ها ریشه در پیشینه این شهرها دارد؛ مجموعه این اتفاقات موجب شده تا جوانان این شهرستان‌های کردنشین، در اکثر رشته‌های هنری از سینما گرفته تا مجسمه‌سازی و نقاشی و موسیقی و انیمیشن و دیگر هنرها، انسان‌هایی توانا پای به عرصه هنر ایران بگذارند... ترجمه از مواردی بود که کردها در این عرصه خوش‌اقبال بودند وجود اشخاصی چون اساتید محمد قاضی، دکتر ابراهیم یونسی، خانم دکتر مهین‌دخت معتمد و... که توانستند خدمات شایانی به ادبیات ایران بکنند و همین اعتمادبه‌نفس موجب شد تا اعتمادی همه‌گیر در بین جوانان کُرد به‌وجود آید و به اتکای این پیشاهنگانشان دست به کارهایی درخور اهمیت در زمینه ترجمه بزنند؛ شاید گرایش منهم به ترجمه و نوشتن ناشی از همین اعتمادبه‌نفس ملی خودمان باشد و نباید برای هر بررسی این زمینه‌های تاریخی این پیشینه‌ها را نادیده بگیریم.
این گزارش ادامه دارد...

.

نام:
ایمیل:
* نظر: