bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۳۱۰۵
تاریخ انتشار: ۳۰ : ۱۹ - ۲۴ آذر ۱۳۹۷
داستان «شهر من» سعید بردستانی در کتابی در ایتالیا منتشر شد؛
داستان کوتاه گونه‌ای ادبی است که به‌صورت کوتاه اما با نگاهی ریز و جزئی برهه‌ای از زندگی قهرمان اثر یا وقوع یک پدیده را گاه به زبان تخیل و گاه واقع‌گراینه روایت می‌کند. هر چند این نوع ادبی در ایران کمی با تاخیر راه خود را یافت اما..
مریم رحیمی آینه‌ای برای انعکاس ادبیات داستانی ایرانبامداد جنوب - الهام بهروزی:
داستان کوتاه گونه‌ای ادبی است که به‌صورت کوتاه اما با نگاهی ریز و جزئی برهه‌ای از زندگی قهرمان اثر یا وقوع یک پدیده را گاه به زبان تخیل و گاه واقع‌گراینه روایت می‌کند. هر چند این نوع ادبی در ایران کمی با تاخیر راه خود را یافت اما امروز خوشبختانه با نویسندگانی خلاق و مستعدی روبه‌رو هستیم که با آفرینش داستان‌هایی خواندنی خیال و واقعیت را با گوشه‌ای از زندگی مردمان این دیار پیوند می‌دهند. سعید بردستانی یکی از همین نویسندگان جوان و خلاق است که عمدتا قصه‌هایش را به‌دور از کلیشه‌ها و موضوعات پیش پا افتاده با شروعی رازدآلود خلق می‌کند و با تکیه بر خیال سیر داستان را در دست می‌گیرد، وی به‌واسطه ایجاز کلام و پردازش رمزآلود داستان‌هایش، وجه منحصربه‌فردی از خود در ادبیات داستانی کشور به‌ویژه جنوب نمایش داده است. بردستانی از جمله نویسندگانی است که برای مخاطب ارزش ویژه‌ای قائل است، از همین‌روی هیچ‌گاه تعجیلی برای انتشار آثارش ندارد و هر زمان هم اثری را راهی بازار می‌کند با استقبال خوبی مواجه می‌شود. خوشبختانه به‌تازگی یکی از داستان‌های کوتاه وی در کتاب «آوای ایران» که به همت مریم رحیمی هنرمند، نویسنده و مترجم ایرانی مقیم ایتالیا گردآوری و به زبان ایتالیایی ترجمه شده، منتشر شده است؛ کتابی که بدون شک می‌تواند نقش شگرفی را در معرفی ظرفیت‌های ادبی ایران به مردم هنردوست ایتالیا ایفا کند. مریم رحیمی یکی از داستان‌نویسان مهاجر ایرانی است که در خانواده‌اي متوسط در تهران متولد شد. راهنماي او در زندگي برادر بزرگش «جهانگير» بود كه از همان كودكي او را با قصه‌هاي صمد بهرنگي آشنا كرد اما با خواندن كتاب «جان شيفته» رومان رولان بود که روزنه‌اي از عشق به ادبيات بر او تابيد و این روزنه با خواندن رمان‌ها و كتاب‌هاي ديگري تبديل به آفتابي گرما‌بخش در وجودش شد.

رحیمی بعد از گرفتن ديپلم براي ادامه تحصيل در هيجده سالگي به ايتاليا رفت. وی در آن كشور زيبا و مهد فرهنگ و هنر ابتدا به تحصيل علوم سياسي پرداخت ولي خيلي زود آن را رها كرد و به تحصيل ادبيات ايتاليايي پرداخت. او سال ٢٠٠٢ مدرك ادبيات ايتاليايي خود را از دانشگاه سي اِنا گرفت. رحیمی اولین رمانش را با عنوان «یک زمزمه در سکوت» با نشر پولیا در سال ۲۰۰۰ چاپ کرد اما موفقیتش به رمان «یلدا و شب بلند و نبردی سخت» برمی‌گردد که استقبال بیشتری از سوی مخاطبان داشت. این اثر از سوی نشر جوا منتشر شد و اولين رمان يك ايراني است كه در وزارت فرهنگ و هنر ايتاليا برنده چهارصد هزار يورو براي يك پروژه فيلم بلند شد، فيلمي كه با هزينه ميلياردي بالاخره در سال 2012 ساخته شد و يك سال بعد در تلويزيون ايتاليا به نمايش درآمد. «یک مشت خاک وطنم» رمانی دیگر از این نویسنده است که در سال 2009 از سوی نشر مهم و بزرگ ايتاليا به نام نشر «مدوسا» منتشر و در ایران نیز در سال 95 به همت انتشارات ورجاوند راهی بازار کتاب شد؛ رمان درباره دختری است که در رویای زندگی بهتر از عشق و وطنش می‌گذرد تا به آن سوی مرزها برود و آرزوهای خود را محقق کند، غافل از این‌که آنچه گمان می‌کرده فرسنگ‌ها با واقعیت فاصله دارد. این اثر کتاب سال وزارت فرهنگ ایتالیا شد و به عنوان بهترين اثر سال برای تدریس در مدارس راهنمايي و دبيرستان پيشنهاد شد كه هنوز هم در مدارس این کشور خوانده می‌شود. 

رحيمي دو رمان ديگر با نام‌های «ديو زيبا» و «داستان زنان» نوشته كه به‌دليل مشغله‌اش در سينما هنوز موفق به چاپ آنها نشده است. از دیگر موفقیت‌های وی می‌توان به کسب دو جايزه ناشيونال ايتاليا (كورتو و كولتورا - چنيه جواني) در سال ٢٠١٤ به‌خاطر نخستين سناريويش به‌نام «شرم» اشاره کرد. رحیمی همچنین در سال ٢٠١٥ اولين فيلم خود را با عنوان «روياهايم را نجات بده» ساخت كه تاكنون برنده سه جايزه مهم بين‌المللي (تگزاس فيلم ايتنرنشنال، لس فمس آندرگراند كاليفرنيا فيلم و چهل و نهمين فستيوال هوستون فيلم اينترنشنال) شده است. این بانوی خلاق و فعال در سال ٢٠١٦ نیز با سناريوي «درياي ما» در وزارت فرهنگ و هنر ايتاليا براي کارگردانی پروژه فيلم كوتاه برنده شد كه اين فيلم آخر ماه مي در جنوب ايتاليا كليد خورد و از سوی وزارت فرهنگ ایتالیا راهی فستیوال ونیز شد. این اثر تا کنون مقام‌های برگزیده ٢٧ جشنواره جهانی را از آن خود کرده است. همچنین یک فیلمنامه وی به نام «زنان تهران» در سال 2016 برنده جايزه فستيوال چينه‌جواني و ادولتي ايتاليا شد. فيلم اين فيلمنامه مورد توجه يك تهيه‌كننده ايراني قرار گرفته است. 
با این فیلمساز و نویسنده ایرانی در خصوص تازه‌ترین اثرش (کتاب «آوای ایران«) که با عنوان اصلی 
«Il Richiamo della Persia» هفته پیش به همت انتشارات «آرته باریا» راهی بازار نشر شده و در آن داستان‌هایی از خود وی به همراه آثاری از منصور علیمرادی، یاسر نوروزی، فرید حسینیان تهرانی، سعید بردستانی، مژده شبان، پیروز ابراهیمی، راضیه مهدی‌زاده، بهنام علامی، وهاب نظری، نیلوفر مهرپرور، مونا رستا، آرش محمودی و فاطمه بخشی چاپ شده است، گفت‌وگویی را صورت دادیم که شما را به خواندن آن در ادامه دعوت می‌کنیم.

خانم رحیمی چطور شد که به فکر تالیف کتاب «آوای ایران» افتادید؟
راستش من به‌دليل اين‌كه سال‌ها ايتاليا زندگي مي‌كنم از دنياي هنرمندان و نويسنده‌هاي داخل ايران دور شده بودم و تمام تلاشم این بود که این فاصله را از بین ببرم تا اين‌كه دوست عزيزي به نام ياسر نوروزي من را وارد گروهي به نام «داستان ايراني» كرد. در اين گروه خيلي از نويسنده‌هاي ايراني از شمال تا جنوب كشور حضور دارند و از اين طريق با قلم خيلي از نويسنده‌هاي معاصر آشنا شدم و همین قلم زيباي آنها باعث شد كه به فكر ترجمه مجموعه‌اي از داستان‌هاي ايراني بيفتم.

بدون شک انتخاب نام «آوای ایران» برای این کتاب به دنبال سبک و سنگین کردن نام‌های دیگری بوده، اما چی شد که این نام را برگزیدید؟
بله همین طور است، عنوان «آواي ايران» را از میان گزينه‌هاي متفاوتي انتخاب كردم. چون مجموعه‌ای از قصه‌هاي چندين نويسنده ايراني بود، تمام سعي‌ام را كردم كه به تنهایی هيچ تصميمي براي انتخاب عنوان و پروسه نشر كتاب نگيرم، به همین دلیل گروهي در تلگرام ايجاد كردم و در نهايت با همفكري دوستان عنوان «آواي ايران» را انتخاب كرديم.

گردآوری و نگارش کتاب «آوای ایران» چقدر زمان برد؟ 
خب ببینید جمع‌آوري داستان‌ها كار بسيار سختي بود. وقتي در گروه‌ها اعلام كردم كه قصد انتشار چنين مجموعه‌اي را در ايتاليا دارم، داستان‌هاي زيادي دريافت كردم و ناچار دست به انتخاب زدم. انتخاب میان آن همه داستان‌های خوب كار آساني نبود و تقريبا دو سال از اولين حركت من تا انتشار مجموعه طول كشيد.

در میان داستان‌های انتخاب شده مجموعه‌تان، یک اثر از سعید بردستانی، داستان‌نویس خوش‌قلم و محجوب جنوب کشور انتخاب شد، این داستان چه ویژگی‌هایی داشت که شما را به انتخابش واداشت؟
در كل براي انتخاب داستان‌ها دو معيار داشتم؛ يكي زيبايي داستان بود و ديگري قابليت ترجمه داستان و درك آن از سوی مخاطبان ايتاليايي. از این رو، داستان «شهر من» آقاي بردستاني مانند تمام داستان‌هاي این مجموعه از اين ويژگي‌ها برخوردار بود. 

در مجموع برای انتخاب داستان‌های این کتاب چه معیارهایی را مدنظر داشتید؟
زيبايي قصه، روان بودن و قابل ترجمه بودن داستان‌ها، تاثيرگذاري‌شان در مخاطب، داشتن حرف تازه‌اي در ادبيات و سبك نويسنده جزء معيارهاي انتخابي من برای این مجموعه‌داستان بود.
ظاهرا یکی از سخنرانان مراسم رونمایی کتاب در هنگام مطالعه از داستان آقای بردستانی استقبال کرده‌اند و بخشی از آن را قرار است در حین گفته‌های خود در مراسم اشاره کنند!
بله، آقاي فرانچسكو پيكا يكي از نويسندگان بنام اينجا داستان «شهر من» از آقاي بردستاني را براي روز رونمايي انتخاب كرده است. البته به نظر من هنر خيلي سليقه‌اي است. مثلا ويرايشگر كتاب عاشق داستان «رها» از خانم مژده شبان شده بود يا آقاي فرانكو آنكونا شهردار شهر ما داستان آرش محمودي را خيلي دوست دارد. به‌شخصه معتقدم كه تمام داستان‌هاي مجموعه  خاص هستند.

خانم رحیمی چاپ آثار تعدادی از نویسندگان ایرانی به زبان ایتالیایی چقدر می‌تواند در جهانی شدن ادبیات داستانی ما کمک کند؟
هيچ‌وقت نمي‌توان راجع به پشامدهايي كه قرار است پيش بيايد حرفي زد اما ترجمه آثار ايراني و رساندشان به دست مخاطبان دنيا به‌طور قطع در ايجاد رابطه میان دو فرهنگ بي‌تاثير نخواهد بود. ايتاليايي‌ها يك مثال دارند كه مي‌گويد: «تا چشم نبيند دل نمي‌لرزد». در ربط این مثل به داستان‌هاي ايراني مي‌توان گفت، تا مخاطبان ايتاليايي با قلم نويسنده‌هاي ايراني آشنا نشوند، نمي‌توان بازتاب آن را مشاهده كرد. مهم قدم اول است و ما اين قدم را برداشتيم.

چرا ادبیات داستانی ایران با وجود غنایی که دارد اما هنوز نتوانسته جهانی شد به‌نظر شما چه عواملی در این زمینه دخالت دارد؟
عواملی نظیر بسته بودن مرزها، ندانستن زبان‌هاي ديگر و همكاري نداشتن با نويسنده‌هاي كشورهاي ديگر و همكاري نداشتن ناشران ايراني با نشر‌هاي جهاني مهم‌ترین عواملی هستند که سد راه جهانی شدن ادبیات داستانی ایران شده‌اند. 

خانم رحیمی داستان کوتاه نویسندگان ایرانی چقدر توانسته خودش را به مخاطب جهانی نزدیک سازد؟
از بازتاب انتشار اين مجموعه كه هنوز تعداد كمي آن را خوانده‌اند، بايد بگويم كه مخاطبان ايتاليايي داستان ايراني را دوست دارند. يك لطافت و طنازي خاصي در قلم نويسنده‌هاي ايراني هست كه مخاطبان ايتاليايي آن را دوست دارند.

وجه اشتراک ادبیات داستانی ما با ادبیات داستانی اروپا به ویژه ایتالیا کدام است؟
در تمام دنيا نويسنده‌ها معمولا از دنياي خودشان مي‌نويسند و سعي می‌كنند مخاطبان با شخصيت داستان‌هايشان همزاد‌پنداري داشته باشند. اين اصلي‌ترين اشتراك نويسنده‌هاي تمام دنياست اما ويژگي داستان ايراني اين است كه گاهي غيرمستقيم حرفش را به مخاطب می‌زند و اين فوق‌العاده است.

سخن پایاني؟
به‌عنوان يك نويسنده ايراني-ايتاليايي اميدوارم بتوانم پلي زيبا میان فرهنگ، ادبيات و سينماي اين دو كشور بسازم.
یادآوری می‌شود این کتاب 29 آذرماه با حضور فرانكو آنكونا شهردار شهر محل سکونت مریم رحیمی و نویسندگان بنام ایتالیا رونمایی خواهد شد. قابل ذکر است که این آیین از سوی شهرداری آن شهر برگزار می‌شود.


نام:
ایمیل:
* نظر: