bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۳۲۱۴
تاریخ انتشار: ۳۳ : ۲۰ - ۲۴ دی ۱۳۹۷
طراح آرم برنامه ورزشی «90» در گفت‌وگو با بامداد جنوب:
یدالله تناور، نقاش، گرافیست و مدرس دانشگاه، در گرگان به دنیا آمد و بالیدن در میان نقاشی‌ها و خوشنویسی‌های برادر بزرگش، آتش آفرینش هنری را در وجودش شعله‌ور ساخت.
بامداد جنوب - وندیداد امین:
یدالله تناور، نقاش، گرافیست و مدرس دانشگاه، در گرگان به دنیا آمد و بالیدن در میان نقاشی‌ها و خوشنویسی‌های برادر بزرگش، آتش آفرینش هنری را در وجودش شعله‌ور ساخت. شوری که او را برانگیخت تا نقش از پی نقش و منزل‌به‌منزل از هنرستان تا رشته گرافیک دانشگاه هنر را طی کند و سرانجام مقطع کارشناسی ارشد را در تصویرسازی به پایان ببرد. وی در دوران دانشجویی، نخستین‌بار به‌عنوان طراح مطبوعاتی و عضو «گروه کاریکاتور کاسنی»، در کسوتی حرفه‌ای ظاهر شد و در ادامه، آثار نقاشی و کاریکاتور را در نمایشگاه‌های انفرادی و جمعی عرضه کرد.

ی همچنین در زمینه طراحی آرم، گرافیک و طراحی دکور جشنواره‌ها و برنامه‌های تلویزیونی با صدا و سیما به همکاری پرداخت که تا به امروز ادامه دارد. از طراحی‌های آرم او می‌توان به طراحی آرم برنامه ورزشی نود، آرم شبکه‌های تلویزیونی یزد، سیستان و بلوچستان، زنجان و استان البرز اشاره کرد.
تناور سال ۱۳۹۵ به‌عنوان استاد نمونه دانشکده دکتر شریعتی تهران انتخاب شد. همچنین رتبه نخست طراحی غرفه در نمایشگاه کشور آذربایجان (باکو) در سال ۲۰۱۰ و عنوان برگزیده طراحی غرفه در نمایشگاه اکسپو کشور گرجستان (تفلیس) در سال‌های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۳ را کسب کرده است. وی سخنران بخش اختتامیه فستیوال لهستان با موضوع افسانه‌های کهن (داستان رستم و سهراب) در سال بوده است. تناور در سال‌های اخیر بیشترین تمرکزش را روی نقاشی‌خط سبک سقاخانه گذاشته است و این روزها در حال تدارک برگزاری نمایشگاه نقاشی‌خط‌هایش با عنوان «شرح عاشقی» است، گفت‌وگویی را با این گرافیست صورت دادیم که شما را به خواندن آن در ادامه دعوت می‌کنیم.

آقای تناور حاضرید با این موضوع اساسی گفت‌وگویمان را شروع کنیم که هنر چیست؟ آیا هنر صرفا زاده انسان است؟
ابتدا عرض کنم که با بی‌تعریفیِ چنین مفهوم بنیادینی چندان موافق نیستم و هنر را «روایت زیبایی‌شناسانه انسان از هستی» می‌دانم. با این‌چنین نگرشی می‌شود گفت که آنچه هنرمند به‌عنوان اثر هنری عرضه می‌کند، در واقع محدوده‌ای خاص از «فضا-زمان» است که به همت او و به طرز ویژه‌ای گزینش شده و در قالبی منطبق با پسندِ ذات انسانی، به ظهور رسیده. حالا اختلاف‌نظرهایی هم در این میان مطرح می‌شود. به تعبیر آلن دوباتن، دنیای مدرن هنر را تا سرحد «معنای زندگی» مهم می‌داند؛ اما طبیعتا اگر خودمان را درگیر یک‌جور تقدس‌بخشی به این مقوله بکنیم، در بُعد کاربردی مشکلاتی رقم‌ زده‌ایم؛ به‌طور فرضی چطور باید تهیه پوسترهای تبلیغاتی را تعریف بکنیم؟ یا مثلا یک مستند صنعتی که با رویکردی شاعرانه و موسیقی‌محور تهیه شده و احتمالا والسِ زیبایی از محصولات یک کارخانه را به نمایش گذاشته؟! منظورم این است که ضمن احترام به دیدگاه امثال «آنا فروید» که هنر را در زمره «واکنش‌های دفاعی روان آدمی» قرار داده، همیشه باید جای محکم و مناسبی برای هنر کاربردی در نظر بگیریم و البته با میانه‌روی، از تحمیل افراطی موضوعاتی مثل سیاست و غیره به عرصه هنر، خودداری کنیم.

همچنان که یکی از وجوه دنیای امروز، باور به کثرت‌گرایی در اکثر زمینه‌هاست، آیا برای خودِ هنر هم می‌توان به تلقی‌های کثرت گرایانه رسید؟
بی‌شک. چراکه مبنای تجلیِ هستی در نگاه هنرمند، بر پایه کثرت بنا شده و وجود هنرمند به‌مثابه منشوری، این شعاع‌های کثیر و پراکنده را به همگرایی وا‌می‌دارد. نتیجه آن است که در نهایت، «کثرت» را در غالب نوعی وحدت، بازنمایی می‌کند.

شما همزمان در چند هنر دست دارید؛ حال و هوایِ وجودیِ خودتان را با کدام‌یک بیشتر مانوس می‌بینید؟
هنرهایی که من تابه‌حال کار کردم به‌نوعی برای جست‌وجوگری بوده و به‌عبارتی همه آنها در ریشه و محتوا مشترک بوده‌اند. کاریکاتور هنری ا‌ست که با طراحی و اندیشه شکل می‌گیرد و البته آثار گرافیک هم با همین متد به ثمر می‌نشینند. خود من از کاریکاتور و گرافیک رسیدم به نقاشی و در نهایت نقاشی‌خط. واقعیت این است که تضادی مابین این هنرها نمی‌بینم، مهم اندیشه و پیامی است که به مخاطب منتقل می‌شود. البته در این سال‌های اخیر گرایش و دغدغه‌ام نقاشی ایرانی است و همان‌طور که عرض کردم، به‌خصوص نقاشی‌خط. متوجهم که بین اهالی هنرهای تجسمی هنوز سر نامگذاری شاخه‌های مختلف، بحث‌های زیادی هست. من همیشه سعی داشته‌ام که خودم را محدود به اسامی یا قراردادهای مرسوم نکنم. من نقاشم و امکان دارد در ترکیب نقاشی‌ام، از نقش یک مینیاتور قدیمی، یک ظرف دوره هخامنشی یا از هنر خوشنویسی استفاده کنم. اینها همه «نقاشی‌های من» است و اصراری ندارم اسم خاصی روی آنها بگذارم.

نقد یا نظر خاصی راجع به نمایشگاه‌ها، مسابقات و نشست‌های هنری ندارید؟ چه داخلی و چه خارجی!
سوال خوبی است و البته جوابش مفصل که پاسخ تفصیلی، فرصتی خاص می‌طلبد. اگر بخواهم در جمله خلاصه کنم؛ نسبت به پرفورمنس همیشه نظر مثبتی داشته‌ام. به‌واقع معتقدم هنر زمانی جریان طبیعی خودش را پیدا می‌کند که در بهترین شکل ممکن ارائه بشود و در این صورت مردم بهترین داوران خواهند بود. البته بی‌شک منتقدان آگاه و حرفه‌ای با نقدهای تخصصی به رشد هنرمند می‌توانند کمک کنند. بله نمایشگاه‌ها مفید هستند؛ به شرطی که برگزارکننده‌ها نگاه حرفه‌ای‌تری به کارها داشته باشند. متاسفانه به‌تازگی شاهد نمایشگاه‌هایی بودم که «همه نوع و همه سطح» کار را در یک بستر واحد ارائه کرده بودند! برای ‌مثال کار اورژینال و کار کپی کنار هم قرار گرفته بود! این اتفاق قشنگی نیست.

میزان تحصیلات آکادمیک تا چه میزان در رشته‌هایی مثل گرافیک، طراحی یا کاریکاتور مفید فایده است؟
به‌طور مسلم تحصیلات تاثیر دارد. البته به شرطی که هنرجو فقط به تحصیلات اکتفا نکند! سال‌ها پیش، سخنی از یکی از شاگردان استاد ممیز شنیده بودم که جای تاأمل دارد. او گفته بود: «در هنر، قدِ کسی با مدرک بالا نرفت!» 

هنرمند باید هنر را تحصیل کند اما آیا این مفهومش صرفا کسب کردن از دانشگاه است؟!
به‌طور قطع خیر و به تجربه هم می‌بینیم که بزرگانی در عرصه‌های مختلف هنری داریم که تحصیلات به معنای متعارف را طی نکرده‌اند ولی آنقدر دامنه مطالعه و سواد و مهم‌تر، تجربه ناب هنری‌شان گسترده است که کمتر استادی، مانند آنها را می‌توانیم در جامعه آکادمیک پیدا کنیم. هنرمند باید به‌شدت کار کند تا مهارت اجرائی و ذهنی خودش را ارتقا ببخشد. غیر از تلاش مداوم امکان ندارد به قله‌های رفیع هنر رسید.

با توجه به شیوع روزافزون سوشال‌مدیاها، آیا می‌توان گفت که ذائقه مخاطب امروزی در خصوص رسانه، متغیر گشته و شاید دیگر تمایلی به خواندن کتاب ندارد؟
به‌طور قطع در مورد گروه خواصی که کتاب‌وان هستند! چندان صادق نیست، در واقع هر آنچه از آن دایره دورتر شویم، بیشتر مصادیق مورد نظر شما را می‌بینیم. شبکه‌های اجتماعی، اطلاعات را سریع، کم‌زحمت چه‌بسا بی‌زحمت، ولی بسیار سطحی‌تر از کتاب به ما منتقل می‌کنند. اینها بیشتر اعتبار و جذابیت خود را از «تعلق فرد به گروه» می‌گیرند! نه الزاما محتوای عمیق و متعالی. درنتیجه به گمان من، کتاب هرگز (دست‌کم تا به امروز) صدرنشینی خود را در انتقال جدی و عمیق دانش بشری، از دست نداده و بعید به نظر می‌رسد که روزی چنین بشود.

عوامل زمینه‌ساز آفت‌ها و اُفت‌هایی که یک هنرمند را دچار می‌کند به‌خصوص در ژانرهایی که شما در آن فعال هستید، چه مواردی هستند؟
به گمان من، بزرگ‌ترین آفت برای هنرمند آن است که خلق اثر، فقط به انگیزه مالی شکل بگیرد! متاسفانه به‌خاطر مشکلات مالی که در این سال‌ها همه کم ‌و بیش درگیر هستیم، خیلی مواقع می‌بینیم که هنرمندان ما آرمان‌ها و سلایق خودشان را به‌اجبار کنار گذاشته‌اند تا بتوانند امورات زندگی را بگذارند! برای همین همیشه اعتقاد دارم که هنرمند باید در کنار فعالیت‌های هنری‌اش، شغلی هم داشته باشد تا بتواند فراغ بال به خلق دغدغه‌های هنری‌اش بپردازد. همچنین یکی از آفت‌های اساسی، «به‌روز نبودن» هنرمند است. هنرمند باید مرتب مطالعه کند؛ چه کتاب و چه دیدن آثار دیگر هنرمندان، دست‌کم در ژانر فعالیت خودش. باید بپذیریم که مطالعه و رویت آثار دیگر هنرمندان به وسعت جهان‌بینی هنری ما کمک می‌کند.

پیشنهاد یا انتقاد خاصی که متوجه دستگاه‌های دولتی و سیاست‌های فرهنگی حاکمیت باشد را مدنظر دارید؟
انتقادم بیشتر به فضای آموزشی و دانشگاه‌های هنری است. روش جذب دانشجوی هنر اشکالات زیادی دارد. برای ‌مثال الان در رشته‌های گرافیک یا نقاشی، جوانان بیشتر متمرکز بر کسب مدرک هستند که البته مسیر سختی هم نیست ولی در عمل می‌بینیم که غالب اینها به لحاظ حرفه‌ای ضعیف هستند! به‌طور قطع در آینده از این ناحیه ضربه خواهیم خورد. برای رفع چنین مشکلاتی، هم آموزش عالی و هم خود دانشجویان باید تلاش کنند. بی‌شک مسوولیت هنرجویان و دانشجویان در رفع این مشکل بیشتر است.

سخن پایانی؟ 
از شما و همکاران‌تان در روزنامه وزین «بامداد جنوب» به‌خاطر فرصتی که در اختیارم قرار دادید، تشکر می‌کنم. امیدوارم با تلاش اصحاب رسانه و هنرمندان دلسوز کشورمان روزبه‌روز شاهد شکوفایی هنر ایران عزیزمان باشیم.

نام:
ایمیل:
* نظر: