کریم جعفری:
چند سرمقاله و یادداشت در مورد روابط ایران و سوریه در طول چند وقت پیش نوشتم و در ضمن آنها تاکید کردم که ایران به واسطه قرابتی که با سوریه دارد باید بیشترین حضور را در بازسازی این کشور داشته باشد. متاسفانه تنبلی دولتیها که من این روزها آن را با ناامیدی خاص و بیتدبیری در دولت تدبیر و امید میسنجم باعث شده که ما سر کلاف را گم کرده و عملا نتوانیم آنچه را که بایسته و شایسته است، بهخوبی انجام دهیم. در ضمن آن یادداشتها به نقد جدی دولت در این زمینه پرداختم و خیلی خوشحالم که میبینم نقد امثال ما باعث شده تا بالاخره در این محیط و فضا دولتیها به خودشان بیایند و نگاه دقیقتری به مسائل پیرامونی خود داشته باشند.
واقعیتها در عرصه میدانی به ما میگوید که جنگ در بخش عمدهای از سوریه به پایان رسیده و دوره بازسازی این کشور شروع شده است. برخی از کشورهای عربی با بازگشایی سفارتخانه خود در دمشق به این سمت حرکت کردهاند که در این فضای بازسازی نقشآفرینی کنند، هر چند بخشی از این حضور ناشی از رقابتهای درونی کشورهای اهل سنت با هم است. با این حال، گروهی بر این باور بودند که هزینه پاکسازی سوریه از تروریسم و جنگ با تکفیریها را ما دادیم و وقت بازسازی که رسیده، کشورهایی که تا دیروز دشمن بودند، سر سفره آماده حاضر شده و میخواهند بیشترین سهم را به خود اختصاص داده و نقشآفرینی بیشتری کنند.
این همه واقعیت نیست، ما بهعنوان ایرانِ امروز به دلیلِ مشکلاتِ فراوان اقتصادی که داریم و با توجه به ابعاد و گستردگی ویرانیهای سوریه نمیتوانم صفر تا 100 بازسازی را انجام دهیم، چه اشکال دارد همین دشمنانی که دارند وارد شده و سوریه را دوباره بسازند! این یک واقعیت است که بخشی از ویرانیهایی که در این کشور وجود دارد باید با پول کشورهای عربِ همیشه دشمن بازسازی شود، این هم کمکی به ما و هم کمک به کشورِ دوست. این یک مسالهای بود که چند وقتی است میخواستم آن را بگویم اما فرصتش نمیشد. در غزه هم بسیاری از کشورهای عربی حاضر هستند و آنچه را که رژیم صهیونیستی نابود میکند بازسازی میکنند و رزمندگان مقاومت و خانوادههایشان در این ساختمانها زندگی میکنند.
سفر معاون اول رئیسجمهور به سوریه به هر شکل که مورد ارزیابی قرار بگیرد، سفری مهم و دارای دستاوردهای بسیار زیادی است. اسحاق جهانگیری بلندپایهترین مقام ایرانی است که در طول چند سال گذشته به سوریه سفر کرده و یک تیم بزرگ از بازرگانان، تجار و دولتمردان او را همراهی میکردند. این سفر چنان به مذاق برخیها خوش نیامده و از تصمیمات گرفته شده در این دیدارها چنان برآشفتهاند که در برخی مواقع شروع به هذیانگویی کرده و میدانند آنچه قرار است روی دهد، بسیار بزرگتر و مهمتر از نفس این سفر است. جهانگیری در این سفر با رئیسجمهور، نخستوزیر، وزیر امور خارجه و... دیدار کرد، او همچنین سخنان مهم و قابل توجهی را در همایش بازرگانان دو کشور بر زبان راند که نشان میداد این سفر به شکل ویژهای برنامهریزی شده و هفت سال حضور و هزینه ما، بر باد نرفته و نخواهد رفت.
ما در نوشتههای خود بارها بر این مساله تاکید داشتیم که مهمترین هدف ما از حضور در سوریه، علاوه بر کمک به یک متحد منطقهای، مبارزه با تروریسمی که خودمان را در صورت قدرتگیری هدف قرار خواهد داد، مبارزه با دشمنان در خارج از مرزها، رسیدن به دریای مدیترانه است. تاکید کردیم که اصولاً هدف اصلی و مهم برافروزی جنگ در سوریه و حمایت ویژه دو کشور قطر و ترکیه از تروریستها، این بود که ایران را از رسیدن به سواحل این دریا منع کنند، تاکید کردیم که آنچه را که آنها به زور بستهاند ما به زور گلوله و فشنگ باز میکنیم و کردیم. قطریها میخواستند از مسیر سوریه گاز خود را به ترکیه و اروپا منتقل کنند، ترکها میدانستند که اگر مسیر تهران به بغداد، دمشق و لاذقیه باز شود، جایگاه خود را بهعنوان حلقه وصل آسیا به اروپا از دست خواهد داد.
با این حال، این مسیر به یمن خون دهها هزار نفر از رزمندگان محور مقاومت باز شد، امروز دمشق حتی از آنکارا و استانبول نیز امنتر است و وقت آن است که برنامههایی که هفت سال پیش بر زمین مانده بود، بهسرعت اجرایی شود. اسحاق جهانگیری در همایش اتاق بازرگانی در مورد موارد متعددی که بر آن مذاکره و توافق صورت گرفته سخن گفت و یادآور شد: حمل و نقل یکی از پیش نیازهای مهم در توسعه مراودات تجاری و روابط اقتصادی است، وزرای راه و حمل و نقل دو کشور تأکید کردند که باید مسیر حمل و نقل جادهای میان ایران و سوریه از مسیر عراق به سرعت اجرایی شود.
این، یعنی ایران فراموش نکرده که برای چه مساله مهمی پا به جبهه سوریه گذاشته است. نفس امضای این توافق یعنی پیروزی ایران در نبردی که دهها کشور تلاش کردند شکست را بر تهران تحمیل کنند. کشیدن یک بزرگراه از مرز خسروی به شهرهای قائم و بوکمال یا اینکه اتصال این جاده از خسروی به غرب بغداد و متصل شدن آن به بزرگراه بغداد دمشق یکی از این راهکارها است، اما بهنظر میرسد مسیر کوتاهتر و بهتر همان عبور از شمال بغداد به سمت قائم، عبور از قلب سوریه و رسیدن به بندر لاذقیه یا طرطو است. بر اساس اطلاعی که دارم، راهآهن کرمانشاه به خسروی هم تا دو سال آینده به پایان میرسد و از سمت شرق کشور هم مشهد به زودی تا هرات با راه ریلی به هم متصل میشوند.
همانگونه که معاون اول رئیسجمهور در این سفر گفته، هر جا که بودجه نبود باید از منابع جهانی کمک گرفت، شک نکنید که چینیها میتوانند در کمتر از سه سال با توجه به صاف و هموار بودن مسیر، از مرز خسروی تا لاذقیه را راهآهن یا بزرگراه بکشند، چرا که این مسیر خود آنها را از محاصره امریکا نجات خواهد داد و میتوانند تجارت گستردهای با اروپاییها داشته باشند. اینکه ایرانیها قرار است پس از چند قرن دوباره به دریای مدیترانه برسند و در کمتر از 24 ساعت بشود از مرزهای غربی کشور خود را به سواحل مدیترانه رساند، غرورآفرین است و کسی این را بهتر میتواند درک کند که سالها برای چنین روزی انتظار میکشید. این مسیر را که تروریستهای تکفیری به زور بسته بودند، ما با زور باز کردیم، حالا هم که قرار است امریکاییها منطقه التنف را خالی کنند، اوضاع بهتر هم خواهد شد.