بامداد جنوب ـ داود علیزاده:
ازدحام روزهای آخر سال و مصائبش، لحظه تحویل سال و سفره هفتسین
و نوستالژیهایش، ایام نوروز، سیزدهبدر و خاطرهبازیهایش، سوژههایی است که ذهن
سازندگان فیلم را وسوسه میکند تا از آن برداشتی دراماتیک داشته باشند؛ صداوسیما سالهاست
که به مناسبت این ایام سریالهایی را تهیه و پخش میکند؛ اما در فیلمهای سینمایی که
با مناسبتها پیوندی ندارند، تنها در چند صورت کلی است که سازندگان سراغ چنین سوژههایی
میروند.
ادای دین به
سنتی دیرینه و یادآوری نوستالژیک از روزهایی که برای ایرانیان میتواند متفاوتتر
از روزهای دیگر سال باشد و دیگر استفاده دراماتیک از سوژههای مذکور بهعنوان
عنصری از قصه فیلم... در این گزارش مروری داشتهایم بر چهارده فیلم که به هر دلیل
از مولفههای آخرسال، تحویل سال و سفره هفتسین و ایام نوروز و سیزدهبدر بهره نوستالژیک
و یا دراماتیک گرفتهاند. نکته قابل توجه مشاهده نام اکثر کارگردانهای مطرح در
این لیست است. کارگردانانی چون علی حاتمی، داریوش مهرجویی، جعفر پناهی، رضا
میرکریمی، کیومرث پوراحمد، ابوالفضل جلیلی، ایرج قادری، ابراهیم حاتمیکیا، بهروز
افخمی، اصغرفرهادی و...
روزهای آخر سال و مصائبش
بدیهی است که روزهای آخر سال همه در تلاش هستند تا
کارهای باقیمانده را به پایان برسانند. روزهایی که ازدحام خیابان و ترافیک، شلوغی
مراکز خرید، کلافگی و سردرگمی برای انجام سریع امور و... از پیامدهای آن است. از
بین فیلمهای سینمایی «آژانس شیشهای»، «خیلی دور، خیلی نزدیک»، «چهارشنبهسوری»، «تجریش
ناتمام» و «کودک و سرباز» هرکدام بهنوعی قصه خود را در بستر روزهای آخر سال روایت
کردهاند.
آژانس شیشهای
این فیلم به کارگردانی «ابراهیم حاتمیکیا» در سال 1376 ساختهشده
است. یکی از مسائل و مشکلات روزهای پایانی سال یافتن بلیت مسافرت است. حال ابراهیم
حاتمیکیا از این المان برای بستر روایت خود استفاده کرده است. حاج کاظم (پرویز
پرستویی) برای همرزمش نیاز به بلیت پرواز دارد؛ اما مدیر آژانس هوایی با نگاه
کاسب مابانه خود مانعی برای این کار است. آشفتگی حاجکاظم و گروگانگیری در آژانس
هواپیمایی و تبعاتش مابقی قصه این فیلم را تشکیل میدهد.
خیلیدور و خیلینزدیک
این فیلم را «رضا میرکریمی» در سال 1383 ساخته است.
داستان فیلم در روزهای پایانی سال رخ میدهد. دکتر عالم متخصص برجسته مغز و اعصاب
با بازی مسعود رایگان غرق در روابط کاری و اجتماعی است؛ اما ناگهان اطلاع وی از
بیماری فرزندش سامان باعث میشود برای یافتن پسرش که برای رصد ستارگان به کویر رفته
است. او نیز دل به کویر بزند. این سفر به سیر و سلوکی غریب برای شخصیت او مبدل میشود.
از مولفههای نوروز، مراسم چهارشنبهسوری و تمثال دعای تحویل سال و ... را میتوان
برشمرد؛ اما هیچکدام را در پیوندی اساسی با اصل قصه فیلم نمیتوان دید. مگر یک
مورد، دکتر عالم برای رفتن به کویر، از مردی میخواهد تا به عنوان راهنما او را
همراهی کند؛ اما راهنما به خاطر اینکه شب عید دوست دارد نزد خانواده خود باشد راضی
به همراهی دکتر عالم نمیشود و این نقبی است به جمعوارگی وقت تحویل سال نزد
ایرانیان...
چهارشنبهسوری
این فیلم به کارگردانی «اصغر فرهادی» در سال 1384 ساخته
شد و از آن دسته فیلمهایی است که روزهای پایانی سال را به داستان فیلم پیوند داده
است. هرچند قصه اصلی فیلم میتواند در هر زمان دیگر در سال نیز رخ دهد؛ اما
استفاده ابزاری از موقعیت خاص آخر سال و تمرکز بر میل تحول ظاهری جامعه ارجاعی است
بر دگرگونی و تحول درونی شخصیتهای فیلم در موازات تحولات بیرونی. روحانگیز (ترانه
علیدوستی) بهعنوان نظافت کار در روزهای پایانی سال به مجتمعی وارد میشود و مخاطب
همراه او با گردش در خانهها قصههای جداگانه و درعینحال بههم پیوند خورده خانوادههای
مختلف را رصد میکند.
تجریش ناتمام
این فیلم در سال 1394 به کارگردانی «پوریا آذربایجانی» نویسندگی و کارگردانی شد و روایت ملاقات دو همکلاسی
دیرین، دو عاشق و معشوق ناکام و از هم گریخته است که به بهانه نمایشنامهای پس از سالها
با هم قرار دیداری میگذارند و بعد سودای دیدار دیگر همکلاسیها آنها را مجاب میکند
تا باهم سری به رفقای قدیم بزنند؛ اما همه دوستان در آخر سال مشغول گرفتاریهای
خاص خود هستند. تجریش ناتمام نیز از گرفتاریهای روزهای آخر سال استفادهای
دراماتیک داشته است.
«بادکنک سفید» و سفره هفتسین
شاید بتوان گفت که ماهی گلی مهمترین و جذابترین عنصر
سفره هفتسین برای کودکان است. ذوق و شوقی که آنها به ماهی دارند و اصرارهایی که
گاه برای خرید هر چه زودترش دارند دستمایه «جعفر پناهی» دریکی از مهمترین فیلمهای
سینماییاش شد. «بادکنک سفید» در سال 1373 به کارگردانی جعفر پناهی و بر اساس فیلمنامهای
از عباس کیارستمی ساخته شد. فضای فیلم تداعی سینمای کیارستمی است. این فیلم محصول
سال ۱۳۷۳ گروه کودک شبکه دوم سیما بود که جوایز متعددی را از جشنوارههای ایرانی و
جهانی دریافت کرده است. داستان فیلم رابطه مستقیمی با لحظه تحویل سال و سنت سفره هفتسین
دارد. زمان تحویل سال نو نزدیک است. «راضیه» از مادرش پول میگیرد تا برای سفره هفتسین
ماهی قرمز بخرد؛ اما پولش بین راه گم میشود. او در جستوجوی پول گمشدهاش باکسانی
آشنا میشود، کسانی که نمیتوانند سر سفره هفتسین در کنارش باشند؛ اما هر یک بهنوعی
سعی میکنند تا «راضیه» را یاری کنند که به مقصودش دست یابد...
بادکنک سفید را میتوان تنها فیلمی دانست که قصه آن با مولفه
سفره هفتسین بهصورت عمیقی پیوند خورده است و حذف این مولفه داستان فیلم را دچار
چالش اساسی میکند.
فیلمهایی با ادای دین به هفتسین
سفره هفتسین برای ایرانیان حس و حالی نوستالژیک دارد و
همین باعث شده تا سازندگان فیلم سینمایی بهصورت تعمدی از این عنصر بهره ببرند.
این سکانسها میتواند در فیلم نباشد و پیکره فیلم را دچار تزلزل نکند. دراینبین «علی
حاتمی» برای نمایش چنین سکانسی مخاطب را به سال 1276 میبرد و با نمایش سفره هفتسین
دربار قاجار و مراسم آن، شکوهی از سنت را به نمایش میگذارد و در مقابل فیلمهایی
هستند که تنها به سکانسی برای اشاره به سفره هفتسین و لحظه سالتحویل اکتفا کردهاند.
در ادامه مروری بر این فیلمها خواهیم داشت.
کمالالملک
ساخته کمنظیر «علی حاتمی» از زندگی نقاش معروف «کمالالملک»
است که در سال 1362 ساخته شد و در این فیلم سکانسی از تحویل سال وجود دارد که به
ظرافت هرچه تمام، نمایی تمام و کمال از مراسم تحویل سال را در سال 1276 نشان میدهد.
سفره هفتسین با جزئیات کامل و آداب رسومی همچون حضور ناصرالدینشاه، شلیک توپ،
تقدیم عیدی و ...
پل چوبی
پل چوبی به کارگردانی مهدی کرمپور در سال 1390 ساختهشده
است. این فیلم از مراسم سفره هفتسین تنها بهعنوان مراسم سنتی بهره گرفته است؛ هرچند
شروع ماجرای فیلم از همین سالتحویل و سفری است که شخصیتهای فیلم به شمال دارند. پل
چوبی را میتوان امروزیترین سفره هفتسین در بین فیلمهای سینمایی دانست که در
تقابل با سکانس کمالالملک قرار دارد. در پل چوبی... خلوتی دونفره در کنار سفرهای
ساده را مخاطب مشاهده میکند و این عکس سکانس شلوغ و پر از جزئیات علی حاتمی در کمالالملک
است.
شب یلدا
این فیلم را میتوان یکی از بهترین ساختههای «کیومرث
پوراحمد» دانست که در سال 1380 ساختهشده است. در این فیلم مخاطب در لایههای ذهن
یک انسان تنها و مصائب آن درگیر میشود. لحظه سالتحویل برای ایرانیان لحظه
نوستالژیک و دراماتیکی است که دوست دارند در جمع عزیزان سپری شود. (ارجاع به امتناع
همراهی مرد راهنما با دکتر عالم در خیلیدور خیلینزدیک) حال اینکه بسیاری به
دلایل مختلف از این امکان بیبهرهاند. کیومرث پوراحمد در این فیلم نشان میدهد که
سفره هفتسین بدون عزیزان میتواند همچون مردابی شخص را فرو ببلعد. حامد شب یلدا
از نمونه کسانی است که نه به اقتضای شغل و نه به جبر مصائب، سالتحویل را تنها سر میکنند؛
بلکه قفس تنهایی آنها را اسیر کرده است تا حتی در لحظهای نمادین چون تحویل سال
نیز از قفس خود رها نشوند.
مرد آفتابی
این فیلم به کارگردانی «همایون اسعدیان» در سال 1374 یادآور
دورانی است که ایرانیان برای کار به ژاپن مهاجرت میکردند. حمید و اکبر دو دوست بر
سر ماجرا فیلم مبدل به دو رقیب میشوند. رقابت آنها بر سر کار، ازدواج و تصاحب
مغازه بستر فیلم را تشکیل میدهد. در این میان سکانسی نیز وجود دارد که با تحویل
سال مناسبت یافته است. سفره هفتسین و جزئیات آن در این سکانس بهنوعی توضیح داده میشود.
هرچند این سکانس نقش محوری در قصه فیلم ندارد و این امر را میتوان ادای دین
همایون اسعدیان به این سنت دیرین دانست.
پاتو زمین نذار
«ایرج قادری» در سال 1389 داستان فیلم
«پاتو زمین نذار» را در شب عید روایت میکند و خود در نقش اصلی مردی را بازی میکند
که از قدرت و وضعیت مالی خوبی برخوردار است؛ اما اتفاقی باعث دگرگونی و تحول در
زندگی او میشود. در این فیلم سفره هفتسین
تنها بهعنوان نمادی از سنت نشان داده میشود و نقشی در قصه فیلم ندارد. این فیلم
را میتوان در کنار فیلمهایی چون «مرد آفتابی» و «میلاد» ساخته ابوالفضل جلیلی در
سال 1363 دانست که از سفره هفتسین بهعنوان نمادی از سنت بهره گرفتهاند.
فیلمهای سینمایی در بستر نوروز
طهران تهران
حتی کارگردانی همچون «داریوش مهرجویی» نیز سراغ سوژه سالتحویل
رفته است. او نیز در فیلم طهران تهران را که در سال 1388 کارگردانی کرده است در
اپیزود اول روایت حادثهای در لحظه سالتحویل را بهانه شروع قرار میدهد و در این
بستر سعی کرده است تا گریزی بزند به آدابورسوم ایرانیان در وقت سالتحویل و در
ادامه بهنوعی سفارشی مسافرت به تهران در ایام نوروز را پیشنهاد میدهد. این فیلم
از ایام نوروز بهعنوان عنصر فیلم بهره برده است. پیشازاین بهروز افخمی با فیلم «روز
شیطان» از ایام خاص نوروز بهعنوان بستر قصه فیلم استفاده کرده بود.
روز شیطان
روز شیطان فیلمی به کارگردانی و نویسندگی «بهروز افخمی» ساخته سال ۱۳۷۳ است.
قصه این فیلم در ایام نوروز رخ میدهد. تصادف اول سال و روز
سیزدهبدر دو عنصر کلیدی در این فیلم هستند. در این فیلم بر رسم طبیعتگردی
ایرانیان در سیزده فروردین تأاکید شده است تا حضور جمعی مردم در بیرون بتواند به
عمق یک حمله تروریستی بیفزاید.
کودک و سرباز
«رضا میرکریمی»
پیش از اینکه در فیلم «خیلی دور، خیلی نزدیک» ایام آخر سال را بهعنوان بستر فیلم مورداستفاده
قرار دهد در فیلم «کودک و سرباز» در سال 1377 از تقلای سربازی برای مرخصی ایام عید
بهره گرفته است.
در یک پاسگاه دورافتاده، نیروی انتظامی در سرخس، در
آخرین روزهای سال، به سربازی به نام بهمن امینپور، ماموریت داده میشود تا کودک
متهمی را به کانون اصلاح و تربیت در تهران تحویل دهد. این در حالی است که سرباز میکوشد
با گرفتن مرخصی نیمه اول عید نوروز، هرچه زودتر خود را به خانهاش، در یکی از روستاهای
ارتفاعات شمال برساند. آن دو به راه میافتند و سرباز که میداند رفتن به تهران و
بازگشتش یعنی از دست رفتن زمان، پس با کودک توافق میکند و قول میگیرد که فرار
نکند، او را به خانه خود در ارتفاعات روستایی در شمال میبرد...
و این آغازی است بر ماجراهای پیچیده که سرباز، کودک و ... را در برمیگیرد.
این فیلم از چند نظر مورد اهمیت است. چراکه رضا میرکریمی
همزمان مولفههایی چون مصائب آخر سال، تشکیل جمع خانوادگی در وقت تحویل سال، اهمیت
نوروز و ایام نوروز برای ایرانیان را بهصورت ضمنی در تاروپود فیلم تنیده است.