بهزاد صادقیان فرد:
فایدۀ ادبیات معاصر چیست؟ باوجود دستکم دو هزار سال سابقه ادبیات، چرا نباید به
شاهکارهایی اکتفا کنیم که همواره تأثیرگذار بودهاند و چه لزومی دارد که ادبیات
تازه خلق کنیم و بخوانیم؟ رضا براهنی در «کیمیا و خاک» پاسخ سادهای برای این
پرسش دارد: «ادبیات باید ما را منعکس کند و ادبیات گذشتگان ما را منعکس نمیکند.»(ص
30) بهزعم من پاسخ مفصلتر را میتوان در کتاب «تاریکی معلق روز» رمان تازۀ زهرا
عبدی سراغ گرفت.
رمان زهرا عبدی انعکاس زندگی اینجا و اکنون ماست. این انعکاس از نوع تقلید
آینهوار نیست؛ بلکه همچون چراغی است که بر آنچه هر روز میبینیم میتابد و این
بار ابعاد تازه و پنهانی را از حقیقت آشکار میکند.
تاریکی معلق روز از خرده روایتهای متعدد و پرکششی تشکیلشده که تقریباً همه
حول سه شخصیت اصلی (ایما اعلایی، دانیال دانشور و آتنا فرنود) میگردد و درنهایت
از طریق آن سه به یکدیگر متصل میشود.
ایما که فرزند پدری جانباز است، نمایندۀ
نسلی است که ترکشهای جنگ را همچنان بر جسم و جان خود حس میکنند و دچار «انفجاری
تأخیری» (ص 169) هستند که نه بهیکباره؛ بلکه طی سالیان متلاشی میکند. روایت
ایما روایتی بکر، دستاول و تفکر برانگیز از زندگی جانبازان و خانوادههای آنان ست
که از کلیشههای نخنمای مربوط به جنگ فاصلۀ بسیار دارد. دغدغه آشنای زهرا عبدی –
فضای دانشگاه و روشنفکری و تقابل این دو – از طریق شخصیت دانیال دانشور وارد رمان
میشود. دانیال نیز مانند ایما، کارآگاه خبرنگاری است که درصدد کشف و درعینحال رودررو
با مراجع قدرتی است که حقیقت را مکتوم میخواهند. درنهایت روایت آتنا فرنود تیترهای
خبری آشنای چند سال اخیر را (اسیدپاشی، زنان مبارز کوبانی، شبکههای اجتماعی و ...)
در قالب جهان رسانه زدهای توصیف میکند که در آن «بشردوستانهترین کارها زیر
آرایش غلیظ؛ اما محوی از تبلیغ عرضه میشود.»(ص 143)
گزینش پدیدۀ دیگری از دنیای معاصر (وبلاگ نویسی) به زهرا عبدی این امکان را داده
است که به فُرم تازهای دست پیدا کند که بهترین و گویاترین شکل برای بیان محتوای موردنظر
اوست. این محتوای گسترده از طریق زبان انعطافپذیری ارائه میشود که در شاعرانهترین
حالتها تهران را «شوکران شهری در دوردستهای نزدیک» (ص 373) توصیف میکند.
در انتقاد از ادبیات، معمولاً فایده و کاربرد آن را زیر سؤال میبرند و ادبیات
را صرفاً ابزاری برای سرگرمی میدانند؛ اما ادبیات در برخورد و تقاطع با دنیای
معاصر میتواند از طریق ایجاد نگرشی عمیقتر نسبت به جهان، منشأ اثر و ایجادگر تغییر
و تأثیر ملموس و بیرونی باشد. از این نظر «تاریکی معلق روز» تلاشی است برای
نگریستن به حقیقت جهانی که در آن زندگی میکنیم. هرچند، رمان به ما نشان میدهد که
این حقیقت، نه ساده و سرراست؛ بلکه سرشار از پیچیدگی است. از این نظر میتوان «تاریکی
معلق روز» را به توصیف میلان کوندرا در هنر رمان نزدیک دانست: «روح رمان، روح پیچیدگی
است. هر رمان به خواننده میگوید: چیزها پیچیدهتر از آناند که تو فکر میکنی!»(ص
63)