bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۳۴۱۴
تاریخ انتشار: ۳۴ : ۱۱ - ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۸
گفت‌وگوی بامداد جنوب با «بهاره محمدی» درباره اثر جدیدش:
داود علیزاده: این روزها انتشارات «نشر آثار برتر» مجموعه شعر سپید «میم حرف اول مرگ است» را از «بهاره محمدی» منتشر کرده است. این کتاب، نخستین اثر این شاعر است؛ هر چند او پیش‌تر به عنوان نویسنده داستان کوتاه در مجموعه‌داستان کولی‌ها شرکت داشته است. به‌مناسبت انتشار کتاب وی گفت‌وگوی کوتاهی با او داشته‌ایم تا مخاطبان تا حدودی با این شاعر و مجموعه شعر «میم حرف اول مرگ است» آشنا شوند.

داود علیزاده: 

من

هزار سال

هزار قلب

به دامنت سنجاق کرده‌ام!

اما

مرگ به من بخشنده‌تر بود

با دو بال فراخ

از بار زنده‌گی

رهایم کرد.(بهاره محمدی)

این روزها انتشارات «نشر آثار برتر» مجموعه شعر سپید «میم حرف اول مرگ است» را از «بهاره محمدی» منتشر کرده است. این کتاب، نخستین اثر این شاعر است؛ هر چند او پیش‌تر به عنوان نویسنده داستان کوتاه در مجموعه‌داستان کولی‌ها شرکت داشته است. به‌مناسبت انتشار کتاب وی گفت‌وگوی کوتاهی با او داشته‌ایم تا مخاطبان تا حدودی با این شاعر و مجموعه شعر «میم حرف اول مرگ است» آشنا شوند.

لطفا در شروع خودتان را برای مخاطبان معرفی بفرمایید؟

من متولد ۱۳۵۶ شهرستان محلات هستم، دوره کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی را گذرانده‌ام و سال‌های اخیر در کلاس‌های آنلاین نویسندگی (منیرو روانی‌پور) نیز شرکت کردم و مجموعه داستانی با نام داستان «کولی‌ها» با همکاری وی چاپ کردیم که سهم من از آن داستان کوتاهی بود.

خانم محمدی بفرمایید چه شد که سراغ شعر رفتید؟

شاید بهتر است بگویم که شعر سراغ من آمد. زبان من همیشه با بقیه آدم‌ها فرق می‌کرد. نه این که بهتر باشد نه! فقط از همان کودکی ردپای شعر، میان زندگی‌ام دیده می‌شد. مثلا «کفش» برایم فقط کفش نبود، دو بال رنگی بود که مرا به هر چه می‌خواستم می‌رساند. قاصدک‌ها و باران و خرمالو و درخت شاتوت برایم پیام‌آور عشق و سادگی بودند و خشت‌های گِلی و پرده‌های صورتی رنگ نشانه‌ روزگار خوش کودکی. بعدها با اشعار فروغ فرخزاد آشنا شدم به‌طوری که او را خدای شعر خودم می‌دانم. به نظرم بیشتز از شاعران دیگر روی من تاثیر گذاشت و باعث شد که به دنیای پر رمز و راز شاعران ترغیب شوم.

شما نگاه لطیفی به جهان دارید. برداشت من این است که شما سرایش را غریزی می‌دانید و جوششی از درون، با این حال چطور شد که تصمیم گرفتید شعرهایتان را منتشر کنید؟

اوایل فقط برای خودم می‌نوشتم. کم کم میل به دیده شدن در من قوی‌تر شد و نوشته‌هایم را با دیگران به اشتراک گذاشتم. منتظر شنیدن انتقادات و پیشنهادات بودم؛ حتی تشنه‌ تعریف و تمجید! در این دوره به کم و کاستی‌های شعرها پی بردم و همیشه دنبال ساده‌نویسی بودم؛ البته مورد قبول خیلی‌ها نبوده و نیست؛ اما این سبک نوشتن را می‌پسندم.

درباره مجموعه شعر «میم حرف اول مرگ است» توضیحاتی برای مخاطبان بفرمایید به ویژه درباره عنوان کتاب؟

از 10 سال قبل گردآوری این مجموعه را شروع کردم. درباره کلمه‌ «مرگ» که در عنوان کتاب و همچنین در شعرها تکرار شده است، باید بگویم بار معنایی منفی ندارد. مرگ همیشه نجات دهنده است و تنها راه رهایی است. انتخاب نام کتاب و طرح جلد، با همین منظور بوده است و افق روشن که در پشت جلد دیده می‌شود، نشانه‌ ذره‌های باقیمانده‌ امید است و میل به زندگی.

اگر قرار باشد حرف اصلی و جان کلام شعرهایتان را مختصر اشاره کنید، روی کدام مولفه‌ها دست می‌گذارید؟

حرف اصلی‌ام که در واقع سرخط تمام شعرها هم نیز هست، زنان، دغدغه‌ها و تکالیف زنانه‌شان است که به عنوان «مشق» از آن‌ها یاد کردم. حال و هوای کتابم زنانه‌نویسی مطلق و مشکلات و دغدغه‌های آن‌هاست. روایت دنیای مردسالارانه‌ای است که در هاله خیانت زندگی زنان را دربرمی‌گیرد، آن‌ها را تا مرز وانهادگی سوق می‌دهد. البته سعی‌ کردم این نگاه را به صورت غیرمستقیم به مخاطب انتقال دهم. مثلا در اشعار من «زنِ دوم» در عشق مثلثی به سایه تشبیه شده و مشخصه‌اش رژ قرمز هست و یا پرده‌های صورتی و کودکی در واقع بازتاب دوران معصومیتی است که از دست رفته.

آیا فکر نمی‌کنید این نگاه بسیار یک‌طرفه باشد؟

به‌هر حال به‌عنوان یک زن و با شناختی که از دنیای زنانه دارم، میل داشتم دغدغه‌های زنان را بازگو کنم. از همین رو، روی این مولفه ها تاکید کردم؛ اما این به معنای نگاه یک‌سویه و یک‌طرفه نیست. هر چند شاید این بعد پررنگ‌تر باشد؛ چراکه من از دیدگاه یک زن به این جریان نگاه کردم وگرنه این دیوی (خیانت) است که هر آدمی را گرفتار می‌کند و مرد و زن ندارد.

شده که به سمت وسوی شعرهای کلاسیک هم گرایش داشته باشید و یا بخواهید در آن سبک ها نیز شعر بسرایید؟

باید بگویم من با حافظ بزرگ شدم و در ابتدا با قوانین قافیه و عروض آشنایی پیدا کردم و سبک نوشتاری کلاسیک. چند شعر هم با این سبک دارم و علاقه‌ام به این سبک زیاد است؛ اما با این که کلمات را محدود به قوانین و چارچوب خاصی کنم مخالفم. حتی گاهی شکل کلمات را هم تا جایی که دستور زبان اجازه بدهد، تغییر می‌دهم؛ مثلا زندگی زنده‌گی و یا از نشانه‌گذاری‌ها و آرایش خطوط استفاده می‌کنم که در سبک کلاسیک متداول نیست. به نظرم شعر باید مثل رود جاری باشد، در مسیر خودش.

از نسل خودتان کدام شاعران را دوست دارید؟ و آثار کدام شاعران را دنبال می کنید؟

از شاعرهای هم نسل خودم زنده‌یاد «الهام اسلامی» را خیلی می‌پسندم و همچنین اشعار زنده‌یاد «نجمه زارع» و «غلامرضا بروسان» اشعار «سابیر هاکا» «گروس عبدالملکیان» و «افشین یداللهی» هم عالی هستند، من طرفدار سبک ساده‌نویسی هستم در عین حال که حرف‌های زیادی برای گفتن دارند، حقایق تلخ اجتماع و دردها و مشکلات جامعه را به وضوح بیان می‌کنند. در واقع نوعی تلخ‌نویسی را می‌پسندم که مشخصه سبک رئال است،

در گفت‌وگو به فروغ فرخزاد و تاثیری که برشما گذاشته است یاد کردید. فکر می‌ کنید وجه تمایز فروغ چه بود؟

وجه تمایز فروغ با دیگر شعرای هم نسل خود و معاصر، تازه بودن و به‌روز بودن آثار اوست، طوری که هرگز کهنه نمی‌شوند، نه کلمات و نه سبک نوشتاری او. ساده‌نویسی‌اش در عین بار معنایی قوی، مشخصه فروغ است و من گمان می‌کنم؛ حتی نسل‌های بعد از ما هم این جمله‌ام درباره فروغ را تائید خواهند کرد.

به عنوان سخن پایانی یکی از شعرهایتان را بفرمایید؟

منم آن کوبه‌ فولادی/ خموش مانده اما/ بر یگانه دنیایی که / به هیچ کجا/ راه نداشت!

نام:
ایمیل:
* نظر: