bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۳۴۲۵
تاریخ انتشار: ۳۰ : ۲۱ - ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۸
«چاد سویینی» مترجم اشعار ابتهاج در گفت‌وگو با مریم رئیس‌دانا:
داود علیزاده: مریم رئیس‌دانا، مترجم و شاعر ساکن کالیفرنیا در آگوست ۲۰۱۲ با چاد سویینی گفت‌وگویی به زبان انگلیسی داشته که در مجله دوزبانه «بررسی کتاب» چاپ لس‌آنجلس منتشرشده است. آتوسا زرین‌کوب به‌تازگی گفت‌وگوی مذکور را به فارسی ترجمه کرده است که خواندن آن خالی از لطف نیست.

 داود علیزاده:

چاد سویینی، شاعر و مدرس دانشگاه ایالتی «کالیفرنیای سان برناردینو» در رشته «MFA» است و در شهر ردلندز کالیفرنیا زندگی می‌کند. او همکار ویراستار مجله «Parthenon West Review» است که به شعرهای معاصر و ترجمه آن‌ها اختصاص دارد. شعرهای او در مجلاتی مانند:

«Best American Poetry، The Pushcart،Prize Anthology، The Writer’s Almanacs» به چاپ رسیده‌اند. وی چندین کتاب در کارنامه خود دارد؛ از جمله

«The art of stepping through time: selected poems of H.E.Sayeh» که شامل ترجمه منتخب اشعار هوشنگ ابتهاج (سایه) به انگلیسی است.

مریم رئیس‌دانا، مترجم و شاعر ساکن کالیفرنیا در آگوست ۲۰۱۲ با چاد سویینی گفت‌وگویی به زبان انگلیسی داشته که در مجله دوزبانه «بررسی کتاب» چاپ لس‌آنجلس منتشرشده است. آتوسا زرین‌کوب به‌تازگی گفت‌وگوی مذکور را به فارسی ترجمه کرده است که خواندن آن خالی از لطف نیست.

چگونه با سایه و شعرهایش آشنا شدید؟

من سایه را طی اتفاقی شگفت‌انگیز و تقدیرگونه و در واقع به‌خاطر علاقه‌ام به شعرهای مولانا و حافظ پیدا کردم. خیلی اتفاقی با «مژده مرعشی» برخورد کردم و با هم وارد گفت‌وگویی پربار در مورد صوفیان بزرگ مولانا و حافظ شدیم. گفت‌وگوی ما در مورد امتزاج وهم‌آلود و آهنگین مسائل این جهانی و آن جهانی، موسیقی غزل، سنت‌ها و آرایه‌های ادبی شعر پارسی ادامه پیدا کرد و درنهایت مژده مرعشی با لبخند به من گفت: «حافظ امروزی ما شاعری‌ است به نام ه.ا.سایه، البته شعرهایش به انگلیسی ترجمه نشده‌اند و احتمالا تو نمی‌توانی آن‌ها را بخوانی.» من پاسخ دادم: «بیا شعرهایش را با هم ترجمه کنیم» و به‌این‌ترتیب ماجراجویی ما آغاز شد. آن روز نخستین جلسه کلاس نویسندگی خلاق در دوره فوق‌لیسانس دانشگاه ایالتی سن فرانسیسکو بود و ما برحسب اتفاق کنار هم نشسته بودیم. آن روز ما گفت‌وگویی را در مورد شعر و شاعری آغاز کردیم که منتهی به یک همکاری هشت‌ساله شد. ابتدا یک شعر را انتخاب و ترجمه کردیم و همان وقت فهمیدیم که لازم است تا کتاب کاملی از شعرهای سایه ترجمه شود؛ بنابراین تصمیم به انجامش گرفتیم.

و چقدر طول کشید تا شعرها را ترجمه کنید؟

خب، هشت سال طول کشید تا به‌روزی رسیدیم که انتشارات وایت پاین «White Pine» کتاب را با نام «H.E.Sayeh The art of stepping through time: selected poems of» به چاپ رساند. بیش‌تر شعرها را در دوره‌ای شش‌ساله به پایان رسانده بودیم؛ البته من تقریبا تا زمان چاپ هنوز روی آن‌ها کار می‌کردم. می‌خواستم زبان یکدست و روانی در کل کار داشته باشیم و گاه بیت‌هایی به چشم می‌آمد که کمی ناموزون یا خام بودند. بزرگ‌ترین مساله، هماهنگی وزن با صور خیال و معانی آن‌ها بود، چراکه دائم از زیردست سر می‌خورند، مثل آوردن آب با آبکش است. شعرهای سایه به زبان فارسی واقعا زیبا هستند و معانی از وزن و آهنگشان جدا نیست؛ بنابراین لازم بود تا جای ممکن همان موسیقی به زبان انگلیسی هم بیان شود تا ظرفیت کامل موسیقایی زبان انگلیسی هم عیان شود؛ همچنان سایه ظرفیت موسیقایی زبان فارسی را در اشعارش نمایانده بود.

برای ترجمه شعرهای سایه چه کمک یا پشتیبانی داشتید؟

اصلی‌ترین همراهی از جانب مژده مرعشی گویشور زبان فارسی و همکارم در این پروژه بود. مژده ساخت و تاریخچه هر کلمه و حتی هر هجا را موشکافی می‌کرد. او داستان‌ها، اسطوره‌ها و حماسه‌های ارجاع داده‌شده در اشعار سایه را پیدا می‌کرد. با کمک مژده، ایما و اشاره‌های قدیمی و عاشقانه، نمادهای دینی و ماورا طبیعی، معانی دوگانه، تفاوت‌های دستوری و نحوی در اشعار سایه را کشف کردیم. همچنین او برای من تاثیر تحرکات سیاسی ایران بین سال‌های ۱۹۴۸ تا ۲۰۰۰ میلادی و به‌ویژه کودتای ۱۹۵۳ و انقلاب ۱۹۷۹، در اشعار سایه را شرح می‌داد، با همان دیدی که خوانندگان ایرانی این ابیات را می‌خوانند و حس می‌کنند. مژده برای آموزش این نکات به من سخت تلاش کرد و ما هر دو روی ایما و اشاره‌ها و ظرافت‌های اشعار، بسیار کارکردیم. مژده حتی برای دیدار و صحبت رودررو با سایه به آلمان و ایران هم ‌سفر کرد. شفیعی کدکنی، شاعر و محقق بلندآوازه ایرانی (که در حال حاضر در دانشگاه پرینستون تدریس می‌کند.) قبول کرد که کتاب را بخواند و نظراتش را به ما بگوید. همچنین انجمن ادبی امریکا با چاپ برخی از شعرها در مجله‌های مهم ادبی داخلی [1] از ما حمایت کرد. همچنین دو شعر از ترجمه‌های ما برای مجموعه، منتخب «شعله ولپه» به اسم

«The Forbidden: poems from Iran and it’s Exiles» برگزیده شد. علاوه بر این‌ها، خوشبختانه کمک‌هزینه قابل‌توجهی از سوی هیات هنری سانفرانسیسکو دریافت کردم. ناشر این کار هم موفق شد هزینه‌ای از «NEA» بنیاد ویتر باینر « The Witter Bynner Foundation» و انجمن هنری ایالتی نیویورک « The New York State Council on The Art» به دست آورد. همه ما برای این حمایت‌ها خوشحال و سپاسگزاریم و از دنیس مالونی ویراستار و ناشر «وایت پاین» و همچنین از «الین مالونی» برای طراحی و صفحه‌آرایی کتاب قدردانی می‌کنم.

بهترین و دوست‌داشتنی‌ترین شعر سایه از دید شما کدام است و دلیل آن چیست؟

به نظر من، چند «بهترین» در کارهای او وجود دارد. در میانه‌های کتاب ما، شعر بلندی هست به نام «سماع سوختن» که به لایه‌های ژرف فلسفه وارد می‌شود. این شعر یک شعر الهامی ا‌ست که به من یادآوری می‌کند چرا این‌قدر مولانا و حافظ را دوست دارم. چند بیت از این شعر 10 صفحه‌ای را بخوانیم: «نور خود چیست؟ خنده‌ هستی/خنده‌ای از نشاط سرمستی/ نور در هفت‌پرده پیچیده ست/ تا درین آبگینه گردیده ست/ رنگ پیراهن است سرخ و سپید/ جان نور برهنه نتوان دید/ بر درختی نشسته ساری چند/ چند سار است بر درخت بلند؟/ زان سیاهی که مختصر گیرند/ آسمان پر شود چو پر گیرند» سایه شعر دیگری دارد به نام «غروب چمن» که موسیقایی‌ترین شعر اوست یا حداقل در میان اشعاری که ما به انگلیسی برگردانده‌ایم، موسیقی پررنگ‌تری دارد. پرقدرت‌ترین شعر شخصی‌اش «کاروان» است. سایه این شعر را در جوانی سروده است، زمانی که بسیار متعهد بوده تا در دوران بحران‌های اجتماعی، فقر و بی‌عدالتی‌های موجود، هنر خود را از سروده‌های شاد و عاشقانه دور نگه دارد. کاروان واقعا شعر پرشور و مسحورکننده‌ای ا‌ست. قطعه «ارغوان» هم به‌اندازه «کاروان» بحث‌برانگیز و پرشور و حرارت است و حتی شاید خاطره‌انگیزتر هم باشد. این شعری است که سایه در سلول زندان خطاب به درختی که در حیاط خانه‌اش داشته بلندبلند خوانده است: «ارغوان/ بیرق گلگون بهار/ تو برافراشته باش/ شعر خون‌بار منی/ یاد رنگین رفیقانم را/ بر زبان داشته باش!» قطعه دیگری که آن‌ هم حاوی مضامین غنی ا‌ست، شاهکاری به نام «غریبانه» است. در این شعر موسیقی، فلسفه، عشق و شواهد تاریخی همه در کنار هم قرار می‌گیرند. شعری که همه ویژگی‌های افلاک و کائنات را از خرد و کلان، از ستاره‌های آسمان تا خون رگ‌های انسان، در خود جمع کرده است. این شعر یادآور درویش‌هایی است که چرخان و شوریده در جست‌وجو و کشف رازهای کائنات هستند. شاید «غریبانه» شعر دلخواه من در میان بقیه باشد.

از نگاه مقایسه ادبی، آثار کدام‌یک از شاعران امریکایی را قابل قیاس با اشعار سایه می‌بینید؟

خاستگاه و سنت‌های این شاعران بسیار متفاوت است و چون نمی‌شود سایه را در یک شاعر یافت، به این سوال هم نمی‌توان پاسخ قطعی داد. البته احتمالا می‌توان سایه را در آثار چند شاعر پیدا کرد. سایه شاعری ا‌ست با دیدی گسترده و نوآوری‌های بسیار در صورت شعر. او همزمان، هم می‌تواند هلال بزرگی از اندوه و عشق در مخاطب شعرش بیافریند و نیز احساسات درونی یا عرق ملی او را به شور درآورد. در این زمینه می‌توانم او را با «والت وایتمن»، «هارت کرین» و «آلن گینزبرگ» مقایسه کنم. به نظرم می‌رسد که لحن او در شعرهایش از طرفی به «راندال جارل» و از سویی به «دابلیو. اس. مروین» شباهت دارد. به‌طور خاص این شباهت‌ها در شاهکار «مروین» به اسم «The Lice» به چشم می‌خورند. به لحاظ موسیقی شعر، شباهت خاصی بین سایه و شاعران بومی امریکایی از جمله «جوی هارو» و «موریس کنی» حس می‌کنم. برای ‌مثال، در ترانه‌ای از «کنی» به‌نام «Dugout» یا ترانه دیگری از «هارو» به‌نام She Had Some Horses شباهت‌هایی با آثار سایه می‌بینم. زمانی که گوش می‌سپارم به افسونگری‌های اشعار که نتیجه تسلط شاعر به آواها و صداهاست، به نظرم می‌رسد که «گالوی کینل» کسی است که در این طنین‌های ژرف در شعرهایش با سایه شریک می‌شود. در لحظاتی که سایه عمیق‌ترین احساسات شخصی‌اش را بروز می‌دهد، «رابرت لاوول» و «رابرت دانکن» را به ذهن من متبادر می‌کند. در میان اروپایی زبان‌ها، بین سایه و «لورکا» این نزدیکی را می‌بینم. شاعر «duende» و «silences» این شعر برای من یادآور «بودن‌ها و سکوت‌ها» در شعرهای «رالف انجل» و همچنین «پابلو نرودا» نیز هست. البته به‌راحتی می‌توان همه این مقایسه‌ها را باطل فرض کرد.

آیا با سایر شعرا و نویسندگان ایرانی آشنایی دارید؟

به‌جز رومی و حافظ که اکنون بیشتر از بیست سال است که در اشعارشان غوطه می‌خورم، شاهکار فردوسی یعنی حماسه شاهنامه را هم مطالعه کرده‌ام و همچنین با اشعار شفیعی‌کدکنی هم آشنایم. از دیدن مجموعه‌های منتخب شعر معاصر ایران بسیار خرسند شدم. سروده‌های شاعران ایرانی‌تباری که در گوشه و کنار جهان زندگی می‌کنند، در چند مجموعه ترجمه و چاپ‌شده است. برای ‌مثال می‌توانم از چاپ مجموعه منتخب شعله ولپه با نام «Forbidden» و نیز نتیجه تلاش‌های «نیلوفر طالبی» در کتابی با عنوان «Belonging» نام ببرم.

آیا خیال ترجمه سایر آثار ادبی ایران را دارید؟

در حال حاضر روی ترجمه آخرین اثر «پابلو نرودا» به‌نام «Calling on the Destruction of Nixon» از زبان اسپانیولی کار می‌کنم. بعد از آن احتمالا مدتی استراحت کنم و بعد روی اشعار خودم متمرکز شوم. از زمان شروع ترجمه اشعار سایه، سرودن چهار کتاب شعر [2] را به پایان رسانده و آن‌ها را چاپ کرده‌ام و خیلی واضح می‌بینم که در سروده‌هایم بسیار از سایه آموخته‌ام.

[1]. American Letters & Commentary, Crazy Horse, Poetry International, Atlanta Review and the Indiana Reviews.

Wolf’s Mike: lost notebooks of Juan Sweeney (Forklift Books, [2]2012), Parable of Hide and Seek Alice James, 2010), Arranging the Blaze (Anhinga), and An Architecture (BlazeVOX).

 

 

برچسب ها: داود علیزاده
نام:
ایمیل:
* نظر: