بامداد جنوب - وندیداد امین:
«...کدخدا تکوتنها توی سینهکشِ آفتاب حیاط خانهاش نشسته بود و به دور نمای کوه کوچکِ کنار ده خیره مانده بود. صدای هلهله و هیاهو از زمین و آسمان به گوش میرسید. انگار کوه هم همصدا با مردم ده، سرود شادی سر داده بود. قاسم درحالیکه سینی چای و کاسهای نُقل در دست داشت از مطبخ بیرون آمد و به سمتِ تخت محمدحسین خان نزدیک شد. سپس سینی را جلوی کدخدا گذاشت و دستبهسینه مقابلش ایستاد. لحظهای در سکوت سپری شد، بعد قاسم گفت:
- خبرا رو شنیدین آقا؟ می گن طلافروشی قوامی، تو بازار وکیله ترکوندن.» (بخشی از رمان «چهل دخترون» نوشته مژگان مظفری)
مژگان مظفری متولد کرمانشاه است؛ اما نیاکانش شیرازی هستند. پدربزرگش علیمرادخان حبیبی از طایفه بزرگ الهیار خانی از همان ابتدا او را با شعر و هنر آشنا کرد. مظفری نویسندگی را بهصورت غیرحرفهای از سال ۱۳۷۲ آغاز کرد و اولین اثر خود را در سال ۱۳۷۸ به چاپ رساند. از او تا به کنون 20 اثر به چاپ رسیده و بیشتر کتابهایش به چاپ چندم رسیده است که به این شرح هستند: «ماهک» (چاپ چهاردهم)، «دهل» (چاپ سیزدهم)، «تویی در آسمان قلبم» (چاپ سیزدهم)، «شاپرکها هم میگریند» (چاپ هفتم)، «غروبهای غریب» (چاپ هشتم) و…
این نویسنده توانسته است در طول این سالها مخاطبان خود را راضی نگه دارد و در جشنوارههای مختلف نیز موفقیتهای مختلفی کسب کند. مژگان مظفری در شعر هم دستی بر آتش دارد و تا حالا دو مجموعه شعر از او به چاپ رسیده به نامهای «کافه پارادایس» و «همزاد باران». مظفری از سال 95 تاکنون در محضر اساتید بزرگی چون استاد جمال میرصادقی و استاد محمدجواد جزینی مشغول فراگیری تکنیکهای داستاننویسی است. ادامه این نوشتار، حاصلِ گپوگفت ما با این نویسنده است که خواندن آن خالی از لطف نیست.
خانم مظفری گفتوگویمان را با این پرسش آغاز میکنیم: برای مقوله «ادبیات» بهصورت ماهوی چه جایگاه هستیشناسانهای قائلید؟
ما روزانه با ادبیات سروکار داریم. مدل گفتوگویمان مدل نوشتههایمان و مدل ارتباط کلامی همان ادبیات است که بخش مهمی از روزمرگی ما را شامل میشود. ادبیات خونی است که در رگهای زندگی ما جاری است. ما میتوانیم بهراحتی این مقوله را به دیگر جانداران و حتی اشیا تعمیم بدهیم، مگر میشود گیاهی نفس بکشد، رشد کند، تشنه شود، سیراب شود و... ولی عاری از ادبیات ماهوی خود باشد؟ حتی در باطن اشیای بیجان، ادبیاتی عجیب نهفته است. میشود یک میز بیجان را شخصیتی ساکت و صامت دانست که تمرکزی نفسگیر بر کار خود و ماهیتش دارد. آن میز میتواند به این بیندیشد که کی بود و چی شد؟ این یعنی ادبیات!
محرکِ اصلی در ورود شما به این وادی چه بوده است؟
من از دوران مدرسه به داستاننویسی علاقه داشتم و کموبیش در این زمینه کار میکردم؛ ولی در حد علاقه بود تا اینکه دوران دبیرستان با خواندن رمانهای مختلف علاقهام به این حوزه بهخصوص به نوشتن بیشتر شد. البته پدربزرگ من شاعر بود و شاید این راه را او برای من باز کرد، پدربزرگم نود درصد از پاسخهایش با شعر بود، حافظ را از بر بود و همینطور مولانا و ... طبیعی است وقتی در چنین دنیایی متولد بشوی، به سمت کتاب خواهی رفت.
کرمانشاه را با توجه به قابلیتهای ادبی-هنریاش، امروزه چطور ارزیابی میکنید؟
استان کرمانشاه به لحاظ اینکه زادگاه خودم است برایم در اولویت توجه قرار دارد. با توجه به گستردگی فعالیت ادبی و هنری در سراسر کشور استان کرمانشاه نیز در این زمینه از جمله استانهای پرتلاش و باافتخار ادبیاتی و هنری کشورمان بهشمار میرود.
کدامیک از آثارتان با استقبال ویژهای از جانب مخاطبان و منتقدان روبهرو شد؟ دلیلش چه میتواند باشد؟
نوشتههای من اغلب موردتوجه نوجوان و جوانان هستند. کتاب «دهل» ۱۴ بار چاپ شده است؛ کتاب «ماهک» ۱۳ بار به چاپ رسیده است و بیشتر رمانهای من بالای پنج بار تجدید چاپ شده؛ اما کتابی که موردنقد قرارگرفته و به نظر اساتید ارزشمند است رمان «چهل دخترون» است و البته بزرگسال. روایتی بس شورانگیز از عشق است که در زمانه ظهور، به تعبیری زندگی میبخشد. «چهل دخترون» نمایهای شگرف است از دلدادگیها و رنجهای زیستن پس از آن، در میان روند سیر تاریخی یک ملت. چنانکه گویی سرنوشت مردمان هر دوران را در سینه نهفته دارد. شش سال تحقیق با همکارم آقای مهدی زارع و مصاحبه با افراد بالای ۶۰ سال و هفتاد سال و هشتاد سال در روستاهای استان فارس و استان کرمانشاه ماحصلش چهل دخترون شد.
مقصر اصلی در پایین بودن سرانه مطالعه ایرانیان کیست و چیست؟
عوامل مختلفی باعث میشود که سطح مطالعه پایین بیاید. در حال حاضر شایعترین عامل گرانی مواد اولیه و خدمات چاپ و نشر است که در نتیجه قیمت بالای کتاب باعث خرید کمتر و در نتیجه کاهش سرانه مطالعه میشود و دنیای مجازی هم متاأسفانه در این امر دخیل است.
راهکار شما برای برونرفت از این وضعیت چیست؟
قیمت پایین کتاب حمایت از ناشران و نویسندگان میتواند تا حدودی برطرفکننده این بحران شود. در کنار آن میشود به فرهنگی که در کشور ما وجود دارد نیمنگاهی انداخت و آن ایجاد یک موج مثبت کتاب محوری هست که سزاوار است بین اهالی اندیشه و مردم ما افکنده شود. امروزه در دنیای مجازی مصداق این عمل همان کمپینهایی است که راهاندازی میشود و گاه موج زیبایی از یک حرکت مثبت را نهادینه میکند. البته این فقط یک راه برونرفت از دوری ما از مطالعه و کتاب هست. راههای دیگری نیز وجود دارد مانند ورود کتاب به بستههای فرهنگی تفریحی خانوادهها که میتوان آن را تغذیهای برای روح دانست. در یک جمعبندی کلی میتوان گفت: باید فرهنگ کتاب و کتابخوانی در مملکت ما حکمفرما شود!
از ادبیات جنوب کشور بهخصوص استان بوشهر چه تلقی و پیشفرضی دارید؟
چیز زیادی ازآنجا نمیدانم؛ ولی فکر میکنم به لحاظ موقعیت جغرافیایی و ارتباط دریایی با کشورهای حاشیه خلیج فارس نوع ادبیات بهخصوص از ادبیات تلفیقی برخوردار باشند.
بهطورکلی، از حضور چشمگیر زنان در عرصه فرهنگ، ادب و هنر، بهصورت کمی و کیفی، چه تحلیلی دارید؟
چیزی که معلوم هست حضور بیشتر زنان در این حوزه نسبت به مردان است. طبیعتا هم از نظر کمی و کیفی در ادبیات تاثیر گذاشته است. ضمن اینکه خانمها بهطورکلی جزئینگر هستند.
آیا توصیه یا نقدی هم نسبت به سیاستهای فرهنگی دولتها در چند دهه اخیر دارید؟
نقد و توصیه که زیاد داریم؛ ولی از آنجاییکه هر سال و هر ماه و هرروز به سمتی پیش میرود که انگیزه و استقبال کم میشود تمام صحبتها و حرفهایمان در قالب نقد و توصیه قرارگرفته است.
سخن پایانی؟
امیدوارم اوضاع فرهنگی و هنری مسیر واقعی خودش را پیدا کند.