مهشاد لسانی:
«یودیت هرمان» یک نویسنده آلمانی است که در دهه هفتاد میلادی متولد شده است. او چندین داستان و رمان به زبان آلمانی دارد که به فارسی ترجمه شدهاند. محمود حسینیزاد آخرین مجموعه داستان او را با نام «لتی پارک» ترجمه کرده و «نشر افق» آن را به چاپ رسانده است.
موقعیت داستانهای یودیت هرمان به احتمال زیاد از همان تجربیات زیستی خودش نشات میگیرد. در مینیمالهای او به آلمان دهه 80 و 90 پرداخته شده، درست زمانی که مردم از سوخت زغال سنگ برای گرم کردن خانههایشان استفاده میکردند و تماشای سیرک، تفریحی بنام و رایج بود.
شخصیتپردازی در همه 17 داستان این کتاب قوی و متفاوت است.
بهگونهای که میبینیم هرمان در همه داستانهایش به فضاسازی اهمیت ویژهای میدهد و بهرهگیری او از اشیا بسیار گرانبهاست. اشیائی که شاید برای برخی از مخاطبان نو و غیرملموس باشند؛ اما به خواننده زاویه دید جدید اعطا میکنند. نکته جالب اینکه در داستانها نقش کودک کمی پررنگتر از بقیه کاراکترهاست و در عین حال کلیدی است. شاید بشود گفت داستانهای هرمان بهواسطه استفاده از کودک بهگونهای معصومیتگرایی در خود دارند.
در داستان اول با نام «زغال سنگ» با آنکه فضا تقریبا ناملموس است؛ اما بهشدت حس همذاتپنداری مخاطب را بر میانگیزد. حالات کاراکترها آنقدر نزدیک و درونی توصیف شده که انگار تو خود کارگر معادن زغال سنگی و فردا باید فعالیت کسلکنندهات را از سر بگیری. این سرنوشت محتوم در جای جای داستانها جاری است و میتواند روی جهانبینی مخاطب نسبت به غرب اروپای پس از جنگ جهانی دوم نیز تاثیر بگذارد.
جملات مینیاتوری هر داستان بسیار درگیر کنندهاند. مثل «ادا و سوفیا مثل دوران تحصیل با هم زندگی میکنند.» یا «الا که از رودخانه بر میگردد، آتش پشت سیرک روشن شده است.»
هرمان خودش را مینیمالنویس موفقی میداند و همانطور که علیرضا غلامی در سال 97 با او مصاحبهای داشته و به آن اشاره کرده است. نوشتههای او غولی آرام و مرموز را با خود دارند. نکتهای که در داستانهای کوتاه یودیت یا همان جودیت هرمان به چشم میخورد، تغییر طرز تفکر و یا بینش کاراکترهایی است که ابتدای داستان طور دیگری فکر میکردند و حالا با تغییرات جزئی در نگرششان روبهرو میشوند که همین موجب جذابیت داستانها شده است.
«لتی پارک» مجموعه داستان وزین و در خور توجهی است که میتوان از آن تکنیکهای نویسندگی را بهسادگی آموخت. شخصیتپردازیها همه بهمنظور شناساندن فضاسازیها هستند و گویی فرم، تکنیک و محتوی طوری در هم تنیده شدهاند که هر سه در خدمت یکدیگرند. جا دارد از محمود حسینیزاد نام ببرم که داستانها را با همان لحن و با همان گویش بهطرز روان و استواری بیهیچ نقص فنی که موجب رنگ باختن پیرنگ شود،ت رجمه کرده و به روی کاغذ آورده است.