bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۳۴۵۶
تاریخ انتشار: ۲۱ : ۱۷ - ۰۳ خرداد ۱۳۹۸
اعظم فرخزاد در گفت‌وگو با بامداد جنوب مطرح کرد:
رمان دوجلدی «کلاریس» در سال 85 نوشته و در اختیار نشر چکاوک گذاشته شد؛ اما مجوز نشر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نگرفت تا این‌که در سال 95 به همت انتشارات «پرسمان» مجوز گرفت و در هفتصد صفحه و در یک جلد راهی بازار نشر شد.
بامداد جنوب - وندیداد امین:
رمان دوجلدی «کلاریس» در سال 85 نوشته و در اختیار نشر چکاوک گذاشته شد؛ اما مجوز نشر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نگرفت تا این‌که در سال 95 به همت انتشارات «پرسمان» مجوز گرفت و در هفتصد صفحه و در یک جلد راهی بازار نشر شد.
ساختار این اثر بسیار جالب و متفاوت با دیگر کتاب‌های اعظم فرخزاد است. زبان داستان عامیانه با ژانری عاشقانه و عامه‌پسند است که به‌طور قطع رضایت مخاطبان را جلب خواهد کرد. داستان از زبان یک مرد و به قلم یک زن ماهرانه به تصویر کشیده شده است که احساس‌ها و منش‌های مرد راوی، احساسات خوانندگان را به غلیان درخواهد آورد و چالش‌های زیادی برای نقد و تفکر دارد. حضور «کلاریس» واقعی نیست و نقش اساسی را در داستان ایفا نمی‌کند؛ اما کل اتفاقات و جریانات داستان را در اختیار دارد و ماهرانه و در فرصت‌های مناسب خواسته‌هایش را به‌ پیش می‌برد. او در خیالات و رویاهای مردی شکل می‌گیرد که مرد شخص اول داستان بر سر هوس‌هایش از سوی خانواده طرد شده است. حضور خیالی کلاریس نقش اساسی در بنیادین داستان دارد و به‌مرور، روند کتاب را در اختیار می‌گیرد تا جایی که زندگی و احساس و حیات و نفس واقعی را پیدا می‌کند و روح حیات واقعی‌اش را به قهرمان داستان انتقال می‌دهد تا دیگر درنگ نکند و در پی حیات و حقیقت دادن به رویاهایش به‌دنبال عشق گمشده‌اش برود...

«کلاریس» سی و چهارمین رمان اعظم فرخ‌زاد (آخوندزاده) است که با تاخیر راهی ویترین کتابفروشی‌ها شد؛ اما بدون شک خواندن آن برای خواننده امروز چالش‌برانگیز و هیجان‌انگیز خواهد بود. در ادامه در خصوص این رمان و دیگر آثار با این نویسنده به گفت‌وگو نشستیم که شما را به خواندن ماحصل آن در ادامه دعوت می‌کنیم.

خانم فرخ‌زاد داستان کتاب جدیدتان از چه شخصیت تاریخی و از چه زمانی صحبت می‌کند؟
از شاهزاده تاج‌السلطنه دختر کوچک ناصرالدین‌شاه و از واپسین روزهای سلطنت این شاه که بعد ترورش شدنش در شاه عبدالعظیم، پسرش مظفرالدین‌شاه به سلطنت می‌رسد.

«آشوبگر» سی و دومین رمان شماست که به‌تازگی منتشر شده این کتاب اساسا در چه فضای فکری و احساسی شکل گرفته است؟
از فضای تنگ و خفه جامعه آن روز که به سال‌های 1312 هجری قمری به بعد می‌رسد. وقتی‌که محدودیت زنان متشخص و محصورشده در کاخ‌ها و حرمسراها و کلا آنانی را که روح و ذهن خلاق و پرشوری برای فعالیت‌های اجتماعی داشتند و می‌خواستند حصارهای به دورشان تنیده شده، بشکنند و خودی نشان دهند آن ‌وقت است که احساس‌ها سر به شورش برمی‌دارند و دریای پرخروش و مواجی می‌سازند که می‌توانند ضمن سازندگی، ویرانگر هم باشند و یکی از این زنان پرآوازه تاج‌السلطنه بود که به عصیان درآمد و اول عشرتکده، سپس مکتب‌خانه برای زنان و دختران برپا کرد؛ اما چون ذاتا زنی باایمان و فاضله بود فقط برای مدتی و آن‌ هم ضربه شصت نشان دادن به حاکمان آن عصر که می‌شود و باید بشود! به مبارزه و مخالفت با حکومت بی‌کفایت و پوشالی برادر تاجدارش پرداخت.

شخصیت‌های داستان را در دل روایت چگونه تعبیه می‌کنید؟
با تاسی از حال و هوای آن دوران سخت، سعی کرده‌ام هر شخصیت حال و هوایی را به خواننده برسانند که احساسات آن‌ها را تحت‌الشعاع قرار دهد تا جذب داستان شوند به‌خصوص که نازبانو و حسام‌الدین از شخصیت‌های اصلی و رنج‌دیده در راه عشق هستند که ماجرایشان در رمان تاریخی قبلی‌ام به نام «نازبانو گمشده ناصرالدین‌شاه» به تصویر کشیده شده بود و حالا در این کتاب هم نقش اساسی و زیبایی ایفا می‌کنند.

آیا ما به‌عنوان مخاطب یا منتقد، قابلیت برکشیدن مناسبات و مصادیق جامعه‌شناسی از این اثر را خواهیم داشت؟
باید که این‌طور باشد و بنده از ناقدان و منتقدان، حتی تندروهایش هم انتظار دارم به نقد و بررسی این اثر و یا آثار قبلی‌ام بپردازند. به‌خصوص رمان‌های تاریخی‌ام که به‌هرحال سال‌ها تحقیق و پژوهش کرده‌ام و با برداشتی اندک از استنادهای تاریخی که در جملاتی کوتاه بوده و بیشتر از مسائل روز آن دوران برداشته شده است. باقی را بر اساس علم به تخیل قوی خودم ساخته‌ام و همین زحمات، این انتظار و خواسته را در من بیشتر می‌کند که ناقدان و اساتید محترم، به تحلیل و نقد اثرهایم بپردازند. چون فرد انتقادپذیری هستم و از این روش بیشتر لذت برده و می‌آموزم که احیانا تحسین شدن چندان شادم نمی‌کند فقط لحظه‌ای که انگار نمره قبولی را از معلمم گرفته باشم. هر انتقاد و پیشنهادی قوی و مصمم‌ترم می‌کند تا در خلق اثرهای بعدی‌ام هوشیارتر و خلاق‌تر، دقیق‌تر باشم.

می‌توان گفت که این اثر در عین استقلال وجودی و روایی از منظر زیبایی‌شناختی خطی به دیگر آثارتان سنجاق شده است؟
به‌طبع همین‌طور است چون زیبا ساختن رکن اصلی و شیوه کاری بنده است. در طول سال‌ها، تجربیاتم آموخته‌ام که خوانندگانم چه چیزی را می‌پسندند و در کجاها و در چه اثرهایی می‌شود بیشتر روی آن پردازش داشت تا بشود بر روح و وجود مخاطب تاثیر گذاشت. هر نویسنده و حتی شاعر در حیطه کاری‌اش سبک و طرز نگارشی دارد که در خلق هر کتابش نمی‌تواند از آن گریز داشته باشد و بنده سعی می‌کنم برای فرار از تشابه کل فضا و سوژه و موضوع و حتی ژانر عاشقانه‌اش را متمایز کنم و دنیای جدید و متفاوتی بسازم که هزارها فرسنگ فاصله با اثرهای قبلی‌ام داشته باشد و این هرگز کار آسانی نیست و صدالبته برای نویسنده‌ای مثل ما که عمری قلم ‌زده‌ایم و قلق کار دستمان است، چندان هم شاق و دشوار نیست؛ اما درگیری ذهنی زیادی دارد که حتی آرامش ساعات اندک خواب و استراحتمان را بر هم میزند؛ زیرا که شبانه‌روز در حال تماشای اتفاقات به‌ظاهر ساده و روزمره زندگی، در حال ساخت رویایی از دنیای جدید داستان هستیم که تاثیرگذاری عمیقی روی انسان‌ها داشته باشد.

فضاهای ادبی و جریان‌های داستان‌نویسی امروز ایران هم در خلق این اثر دخیل بوده‌اند؟!
به‌هیچ‌وجه؛ چون‌که دنیای قدیم با تمامی گویش و پوشش و تفکرهای اجتماعی و خانوادگی و کل فضای داستان متفاوت است. به‌جز احساسات و حس‌های طبیعی انسان که در هر زمانی به همان نوع‌هایش عمل می‌کند. مثلا دیگر رمان تاریخی‌ام «اشرف ملکه بی‌تاج و تخت» با «آشوبگر» و یا «بانوی فتنه» کاملا متفاوت است؛ چون دنیای سلطنتی پهلوی‌ها با قاجاری‌ها متفاوت شده بود. خلاصه بگویم در نوشتن رمان‌های تاریخی، دیروز به‌کل جدا از امروز است.

رونمایی و استقبال از این اثر را تاکنون از سمت جامعه داستان‌خوان، چطور ارزیابی می‌کنید؟
چاپ این کتاب در فروردین 98 بوده و در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران عرضه شد. اما هنوز زود است و نمی‌توانم به‌صورت دقیق نظر بدهم استقبال چگونه بوده؛ ولی امیدوارم همچون کتاب «بانوی فتنه» که پارسال با هزار تیراژ از سوی انتشارات پرسمان چاپ شد و در نیمه دوم سال به چاپ دوم رسید، از این کتاب هم استقبال خوبی بشود؛ چون رمان‌های تاریخی خیلی شیرین و جذاب هستند و معمولا مخاطبان خاص خودش را دارد.

اثر دیگری هم در دست انتشار دارید؟
کتاب حاضر «آشوبگر» را در سال نود نوشته بودم و به علت مشکل در مجوز تا به امروز انتشارش به دراز کشید. البته در طول این سال‌ها اثرهای دیگرم چاپ شده‌اند و جدیدا سه رمان دنباله‌دار به‌نام‌های «دیدار در ونیز»، «وداع در ونیز» و «روح ونیز» را تمام کرده‌ام که به‌زودی برای چاپ به ناشر می‌سپارم.

از پارسال که با شما گفت‌وگوی داشتم تا امروز فعل ‌و انفعالات ادبی هنری ایران را چطور ارزیابی می‌کنید؟
همان مشکلات و همان حرف ‌ وحدیث‌ها و همان گلایه‌های همیشگی‌مان پابرجاست. شاید برنامه و انجمن‌های ادبی عملکرد خوبی در دنیای ادبیات داستانی و غیر داشته باشند؛ ولی کمک‌حالی برای دست‌ به‌ قلمان نیستند. نظریه‌ها و نگرش‌های شخصی، گاهی فراتر از تحمیل رفته و به بی‌ادبی می‌رسد و فضای سالم را مسموم می‌کند. حالا که عمری پررنج را در راه قلم‌زدن پشت سر گذاشته‌ام، درمی‌یابم چرا در بیوگرافی اکثر هنرمندان به‌خصوص شاعران و نویسندگان تنهایی و انزوا و گوشه‌نشینی را می‌بینم. چون گاهی این حس برای خودم هم پیش می‌آید؛ ولی چون جدای نوشتن، عشق به کار و فعالیت‌های اجتماعی‌ام زیاد است، در نتیجه این حس گاهی خوب و گاهی بد را کنار می‌زند و می‌خواهم فعال‌تر و پرتلاش‌تر باشم و با به راه‌اندازی «انتشارات فرخ‌زاد» لذت کار جدیدی را بچشم.

سخن پایانی؟
در پایان باید بگویم دلگیرم از داوری‌های غیرمنصفانه و گاه ناعادلانه کتاب‌های ادبی و متاسفم که در کشور خودم نمی‌شود امیدوار بود و از جاهای دیگر هم به علت هزینه‌های گزاف، معذوریم و.... خوشحالم که در هیچ جشنواره و جایزه‌های ادبی شرکت نمی‌کنم و به معنای همان جملاتی که در بالا خدمتتان عرض کردم که چرا سرانجام هنرمندان به گوشه‌نشینی و انزوا می‌رسند، رسیده‌ام؟ آیا راه دیگری هست نشانش را بدهید! سپاسگزارم از زحمات و تلاش‌های شما جوانان خوب که به هنرمندان فرصت نه برای مصاحبه، بلکه درد دل کردن می‌دهید.

برچسب ها: فرهنگ ، هنر ، آثار ادبی
نام:
ایمیل:
* نظر: