bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۳۴۵۹
تاریخ انتشار: ۰۶ : ۲۱ - ۰۵ خرداد ۱۳۹۸
شهلا آبنوس در گفت‌وگو با بامداد جنوب:
وندیداد امین: شهلا آبنوس (دینوی‌زاده) متولد پاییز ۴۱ در شهرستان دزفول خوزستان و دبیر و مدیر بازنشسته آموزش ‌و پرورش تهران و دانش‌آموخته رشته زبان و ادبیات فارسی (کارشناس ارشد) است. این نویسنده آثاری همچون «رمان ستاره در آینه» (سال نشر ۷۹، نشر معیار)، مجموعه‌داستان «بغض‌های قدیمی» (سال نشر ۸۱ معیار)، مجموعه‌داستان «خوابی که تعبیرش تو بودی» (نشر نگیما ۸۳) و رمان «دخترم عشق ممنوع» (چاپ اول، ۹۰ نشر آموت) را راهی بازار نشر کرده است.

وندیداد امین:

شهلا آبنوس (دینوی‌زاده) متولد پاییز ۴۱ در شهرستان دزفول خوزستان و دبیر و مدیر بازنشسته آموزش ‌و پرورش تهران و دانش‌آموخته رشته زبان و ادبیات فارسی (کارشناس ارشد) است. این نویسنده آثاری همچون «رمان ستاره در آینه» (سال نشر ۷۹، نشر معیار)، مجموعه‌داستان «بغض‌های قدیمی» (سال نشر ۸۱ معیار)، مجموعه‌داستان «خوابی که تعبیرش تو بودی» (نشر نگیما ۸۳) و رمان «دخترم عشق ممنوع» (چاپ اول، ۹۰ نشر آموت) را راهی بازار نشر کرده است. همچنین آبنوس نامزد نهایی دوره پنجم جایزه پروین اعتصامی و نامزد نهایی هجدهمین جایزه کتاب فصل شده است. رمان «از آن هجده ماه و هفت روز» (چاپ اول زمستان ۹۵، چاپ دوم ۹۶ نشر برکه خورشید)، کتاب پژوهشی «تک‌صدایی و چندصدایی در داستان دفاع مقدس» (۹۶ نشر سنجش)، رمان «ببخشید از شما باید اجازه بگیرم» (چاپ در سال 98) و... مقالات علمی نمایه شده در پایگاه جهان اسلام، سیویلیکا... از دیگر فعالیت‌های این نویسنده است که به‌صورت رسمی منتشر شده است. با شهلا آبنوس گفت‌وگویی صورت دادیم که خواندن آن در ادامه خالی لطف نیست.

خانم آبنوس اگر موافق باشید گپ‌و‌گفتمان را از خود مقوله «نوشتن» آغاز کنیم؛ آیا می‌توان کنش نوشتن را به‌مثابه خودشناسی یا «فرهنگ خویشتن» انگاشت؟

گفته می‌شود نوشتن عرق‌ریزان روح است که تعبیر بسیار بجا و شایسته‌ای است. در نقدهای جدید گاه مطرح می‌شود که باید نوشته، متن و داستان را جدا از شخصیت و فردیت نویسنده‌اش بررسی کرد. با همه احترامی که برای این تئوری و نظر قائل هستم، براین باورم که ما می‌توانیم تکه‌های پازل هر نویسنده را در نوشته‌هایش پیدا کنیم. نه اینکه اگر کسی درباره قمار یا اعتیاد یا طلاق می‌نویسد پس خودش تجربه کرده، خیر؛ اما نظرم به این نکته است که نویسنده چرا از ابتدا به دنبال سوژه اجتماعی مثلاً طلاق یا خیانت یا ... است؟ این نشان روح متلاطم نویسنده است که متمایل است به مسائل اجتماعی این‌چنینی و در نوشتن حساس‌تر می‌شود. مثال بسیار دم‌دستی عرض می‌کنم زمانی مثلا ما به دنبال خرید ماشین هستیم یا حتی کفش یا هر چیز دیگر. ناخودآگاه روی همان مساله حساس می‌شویم و پیگیر قضیه می‌شویم. در نوشتن و خودشناسی و دیگرشناسی برای نویسنده نیز این‌چنین است که ناخودآگاه و ضمیر او را به دنبال خود می‌کشد. در متن‌هایم به شکلی به خودشناسی می‌رسم. انگار جهان‌بینی و دیدگاه من است که داستانم را می‌سازد و نسبت به مسائل بخصوص پیرامونم حساس‌ترم می‌کند و این سخنی یاوه نیست که گاهی بعد از نوشتن داستانی به شناخت ناخودآگاهی از خود می‌رسیم.

مفاهیم امروزی و بحث‌برانگیزی همچون «توسعه» یا «اخلاق» را چطور می‌توان در پروسه نوشتن مندرج کرد؟

نوشتن در اینجا منظور من داستان است. وقتی به تاریخ و تمدن بشری از ابتدا نگاه می‌کنیم به داستان‌ها، افسانه و اسطوره‌هایی می‌رسیم که حتی در متون مقدس جایگاه ویژه دارند. بهترین شیوه آموزش اخلاقی، تذکر و یاددهی و آموزشی را می‌توان در این متون به دست آورد. واقعیتی است که با این‌ همه پیشرفت علم ما همچنان وابسته به متون هستیم. کلمه و متن قابل ‌حذف از زندگی نیست. همین است که دل‌بسته‌ایم به اینکه کلمه رستگارمان کند.

جنسیت را به چه نحو در اتمسفر ادبی-هنری می‌توان تحلیل کرد؟

ببینید من نویسنده‌ای هستم که می‌شود گفت 90 درصد داستان‌ها و متون و حتی مقاله‌هایی که نوشته‌ام به جنس خودم مربوط است. البته سوءتفاهم نشود نه اینکه زن یا مرد را به‌مانند فمینیست‌ها جنسیتی بررسی کنم، خیر. اعتقاد و باور و اندیشه‌ام بر این نکته استوار است «انسان» و دیگر هیچ اما مساله این است که من تجربه زیست زنانه را بهتر می‌توانم بنویسم، چون غیر از یک رمان آخر در دست‌ نگارشم، تمام کارهایم رئالیسم اجتماعی است و احساس می‌کنم، نوشتن از چیزی که خودم خوب درکش کرده‌ام، بهتر است. البته سعی کرده‌ام حتی‌المقدور برتری هیچ جنسی را بر دیگری نگویم، هرچند در داستان رئال جایی که حرف از واقعیت است متاسفانه هنوز از زن همان تعبیر جنس دوم و تولید دست ‌دوم و ... غیره یاد می‌شود و هر نویسنده رئال‌نویس به شکلی آیینه جامعه‌اش است و چه‌بسا مجبور باشد زنگار آیینه را هم نشان دهد.

از جهات متعددی به نحله‌ای مثل داستان پرداخته شده؛ از منظر یک مولف، شیوه‌های تحلیل داستان را چه‌ها می‌دانید؟

به نظر من هر داستان شیوه تحلیل مخصوص خودش را می‌طلبد برای مثال، گاهی داستان صرفا بر محتوا و مضمون سوار است و گاه بر فرم. گاهی داستان‌هایی هست که تکنیک‌ها به میزان کافی به کار بسته شده‌اند. به‌هرحال ما نباید هیچ‌گاه از اصل جدا بیفتیم، چه در داستان و چه در نقد و رسالت و کارکرد هرکدام را فراموش نکنیم تا بتوانیم تحلیل بهتری داشته باشیم. داستان ‌همیشه داستان است و قرار نیست یک گزارش، مقاله علمی و یا مانیفست باشد. پس با ملاک‌ها و معیارهای داستان باید بررسی شود.

به‌نظر می‌رسد یکی از آفت‌های فعلی فرهنگ ما، سرسری انگاری و سهل‌پنداری مخاطب و حتی مولفان عرصه‌های هنر و ادبیات است! با این گزاره بر سر مهرید؟

هیچ‌گاه نمی‌توانم به خودم بقبولانم، مخاطبم کمتر از من می‌داند. این برایم یک اصل است که مخاطب و خواننده‌ای که پول و وقت گرانبهایش را برای خواندن کار من می‌گذارد، سطح پایینی دارد. کلک زدن به مخاطب در بیان و متن، دور زدن مخاطب در دادن اطلاعات داستانی و اینکه فکر کنیم، مخاطب متوجه نمی‌شود بلاهت است. آن ‌هم مخاطب امروز ما که به یمن دهکده شدن جهان و دسترسی او به تکنولوژی، این احتمال هست که دو گام حتی از ما جلوتر باشد. احترام به مخاطب احترام به خودِ ماست.

به خود زبان بازگردیم! در آثارتان، در چه ابعادی از زبان فارسی کار کشیده‌اید؟

در کمی قبل عرض کردم که من رئال‌نویس هستم. همیشه سعی کردم زبانی بینابین، نه‌چندان فاخر و نه چنان دم‌دستی برای روایت‌هایم انتخاب کنم. نوع و گونه و ژانر هر داستانی زبان خودش را می‌طلبد. ما لحن را با زبان می‌سازیم. اصلا مصالح اصلی ما زبان است. انتخاب زبان مناسب برای هر داستان نصف راه موفقیت هر نویسنده است. به این نکته اعتقاد دارم که هرگاه مخاطب تصمیم می‌گیرد، یک داستان اجتماعی بخواند دیگر قرار نیست من برایش فخرفروشی کنم و با زبان فاخر شعر با او حرف بزنم و اگر بگویید ممکن است علاقه به شعر داشته باشد، در این صورت به نظرم خودش تصمیم بگیرد و بهتر است به‌جای رمان ۳۰۰ صفحه‌ای برود و چند شعر خوب و زیبا بخواند. هرچند که حضور موفقیت‌آمیز زبان فاخر را در بعضی داستان‌ها رد نمی‌کنم.

بدون‌تعارف، نخستین درس زیبایی‌شناسی رمان را چه شاخصه‌ای می‌دانید؟

زیبایی‌شناسی از آن مباحث بسیار گسترده است؛ اما در رمان در بحث زیبایی‌شناسی من به دنبال این هستم که روایت بی‌عیب و نقص باشد. هر متن از نظر من با توجه به نوع و گونه‌اش زیبایی‌هایش متفاوت است. در نهایت در داستان زیبایی این است که ما در انتها حظ و بهره خواندن داستان را به مخاطب بدهیم و متن فقط این نباشد که فرم را به رخ بکشد. تعادل در همه امور زیباست. مبادا که از هر طرف این بام بیفتیم. هم فرم و زبان و هم محتوا که تعادل داشته باشد، زیبایی خلق می‌شود.

ادبیات و اجتماع دو ساحت درهم‌تنیده انسانی هستند؛ با توجه به شرایط متلاطم امروز، نسبت به آتیه ادبیات ایران چه تحلیلی دارید؟

خلافِ نظرِ خیلی از دوستان‌ همکارم، با وجود تمام مشکلات و مصائبی که داریم آینده ادبیات، داستان و رمان را روشن می‌بینم. آدم خوش‌بین و سرخوش و یا ساده‌انگاری نیستم. کتاب و رمان به‌خصوص معاصر زیاد می‌خوانم. نشانه‌های این روشنی را در آثار دوستان می‌بینم، نویسنده‌هایی که اگر نام ببرم کم نیستند.

کارکرد متولیان دولتی و نهادهای مولد سیاست‌های فرهنگی را چگونه می‌بینید؟

متاسفانه عملکرد دولت در باب فرهنگ و در مورد داستان بسیار ضعیف است. بحث باندبازی و حمایت‌های نابجا یا برعکس بایکوت‌ها و سکوت جامعه ادبی دولتی یا کوبیدن یک اثر در مورد بعضی کارها بسیار عجیب است. بحث سانسور هم که آن‌قدر شدید است که من نویسنده متاسفانه قبل از اینکه رمانم را به ارشاد بفرستم به‌اندازه 10 ارشاد خودم را سانسور کرده‌ام و این خطرناک‌ترین وجه سانسور است. خط قرمزهایی که در انتخاب موضوع و روایت داریم و ... شرایط دولت برای نویسنده آزاد و مستقل خیلی خوب نیست.

سخن پایانی؟

من از نشریه‌هایی که نه‌تنها تلاش می‌کنند در این بحران‌ها و تلاطم‌های وحشتناک اجتماعی، اقتصادی و... به حیات ادبی خود ادامه دهند، بلکه با جدیت قدم در راه معرفی افراد و آثاری می‌پردازند که مستقل هستند توی پرانتز یا حداقل مدعی استقلال هستند، تشکر می‌کنم. امیدوارم زیر بار تحریم‌ها و مشکلات خم نشوند که همین‌ها راست‌قامتان تاریخ خواهند ماند.

نام:
ایمیل:
* نظر: