نقطه
سرخط: « فیل در تاریکی» رابطه خشونت و جامعه را آشکار کرد؛
بازنشر«فیل
در تاریکی» پس از چهل سال
داود
علیزاده
قاسم هاشمینژاد
(متولد ۱۳۱۹ در آمل – درگذشته ۱۳ فروردین ۱۳۹۵ در تهران) نویسنده، پژوهشگر، روزنامهنگار،
شاعر و مترجم ایرانی بود که فعالیت ادبی خود را از سال 1340 در روزنامه آیندگان آغاز
کرد. او از همان سالهای آغازین فعالیت، با نویسندگانی همچون ابراهیم گلستان آشنا شد
و بعدها کتاب «گفتهها» را که شامل مجموعه مقالات و گفتوگوهای ابراهیم گلستان بود،
تنظیم و چاپ کرد. هاشمینژاد، نویسنده، روزنامهنگار و از منتقدان ادبی مهم ایران در
سالهای پیش از انقلاب بود. مهمترین دستاورد او برای ادبیات معاصر ایران رمان «فیل
در تاریکی» است. این رمان را برخی پدر رمان پلیسی فارسی میدانند. اگر «فیل در تاریکی»
اولین رمان ایرانی در ژانر پلیسی نباشد؛ اما از این منظر که یکی از موفقترینها
در این ژانر است، میتواند حائر اهمیت باشد. این کتاب که فرم رواییاش بر اساس روزهای
هفته است با ضربآهنگی نسبتا تند اتفاقات را جلو میبرد و توانایی این را دارد که هر
لحظه به مخاطب رو دست بزند. تنوع شخصیتها، زبانی یکدست و شیرین و روان و قصهای پرکشش
و جذاب این کتاب را تبدیل به یک اثر خاص و همهخوان کرده که میتواند طیف وسیعی از
خوانندگان را تا آخرین ورق راضی نگه دارد. این رمان در سال ۱۳۵۵ نوشته شد و نخستینبار
در سال ۱۳۵۸ به همت انتشارات معتبر «کتاب زمان» منتشر شد و بعد از آن انتشار آن
متوقف شد. چاپ دوم این رمان قرار بود در دهه ۱۳۹۰ خورشیدی از سوی نشر هرمس منتشر شود؛
اما نویسنده بهدلیل مشکلاتی از جمله نارضایتی از ویراستار کتاب، از چاپ مجدد کتاب
صرف نظر کرد. این کتاب سرانجام در سال ۱۳۹۸ خورشیدی از سوی نشر هرمس تجدید چاپ شد.
هاشمینژاد
قالب رمان پلیسی را برای نشان دادن آشفتگیهای اجتماعی به کار گرفت. در این اثر، شهر
زمینهساز رشد درندهخویی و فعالیت تبهکاران است.
«فیل در
تاریکی» با اینکه داستان مدرنی است؛ اما با نثر و زبان منحصربهفرد و شاعرانهای نوشته
شده که حاصل سالها دمخوری هاشمینژاد با ادبیات فارسی و پرسهزنی در متون عرفانی و
کهن است. به نوشته حسین نوشآذر، داستاننویس و منتقد ادبی، هاشمینژاد در «فیل در
تاریکی»، «قواعد رمان پلیسی را به کار گرفت، اما بهجای آنکه مانند رمانهای پلیسی
متعارف به معما و کشف آن اهمیت دهد، رابطه خشونت و جامعه را آشکار کرد.» به گفته نوشآذر،
هاشمینژاد در این رمان موفق شد لهجههای اقوام ایرانی و لحن شخصیتها را بهخوبی بازآفرینی
کند.
در سال
۱۳۶۸ نعمت حقیقی، بر اساس رمان «فیل در تاریکی»، فیلمی با شرکت فرامرز قریبیان در نقش
جلال امین ساخت که به دلایل نامشخصی ناتمام ماند. این فیلم پانزده سال بعد بهوسیله
یکی از کارگردانهای تلویزیونی تکمیل شد و در صداوسیما نیز به نمایش درآمد؛ اما بازتابی
نداشت.
قاسم هاشمینژاد،
نویسنده گوشهگیری بود و برخلاف نویسندگان ایرانی همنسل خود، ارتباطات محدودی داشت
و از حضور در محافل و مجامع ادبی و گفتوگو با خبرنگارها و رسانهها گریزان بود. این
عزلتگزینی و انزواطلبی، ناشی از روحیه عارفانه و گرایشهای صوفیانه وی بود. تصحیح
و شرح نویسی بر متون عرفانی از دیگر زمینههای فعالیت ادبی هاشمینژاد بود. کتاب «سیبی
و دو آینه؛ در مقامات و مناقب عارفان فرهمند»، در چهار بخش، شرح زندگی، آثار و عقاید
عارفان بزرگی چون حسینابن منصور حلاج، بایزید بسطامی، ابراهیم ادهم، رابعه ادویه،
ابوسعید ابیالخیر و ابوبکر بلخی است. تصحیح و تحشیه «سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی مروزی»،
«در ورق صوفیان: سه مقاله در حوزه عرفان»، «قصههای عرفانی: تعریف، تبیین، طبقهبندی»،
«حکایتهای عرفانی: ۲۰۱ گزیده روایی از دفتر معرفتپیشگان»، از دیگر آثار هاشمینژاد
در این زمینه است.
هاشمینژاد،
علاوه بر نوشتن، دستی بر ترجمه داشت. ترجمه داستان جنایی و نوآر معروف «ریموند چندلر»
با عنوان «خوابِ گران» از ترجمههای مشهور اوست که بیانگر علاقه او به این ژانر داستانی
و سینمایی است. وی پیش از این در رمان «فیل در تاریکی» به نمایش گذاشته بود. «کارنامه
اردشیر بابکان»، «مولودی: نمایش منظوم، تی. اس. الیوت» و ترجمه «کتاب ایوب» از تورات
(عهد عتیق) از دیگر ترجمههای هاشمینژاد است.
از هاشمینژاد
علاوه بر «فیل در تاریکی»، رمانهای «خیرالنساء: یک سرگذشت»، فیلمنامههای «راه و بیراه
(ساخته سیامک شایقی) و «عشقنامه ملیک مطران» و نیز مجموعه شعرهایی با عنوانهای «تکچهره
در دو قاب»، «گواهی عاشقی اگر بپذیرند» و «پریخوانی» باقی مانده است.
مهدی یزدانیخرم
در یادداشت خود بهمناسبت انتشار دوباره رمان فیل در تاریکی در روزنامه «سازندگی» ذیل
یادداشت بازگشت پدر، در اردیبهشت سال جاری نوشته است: «رمانِ فیل در تاریکی نوشته
قاسم هاشمینژاد دقیقا چهل سال بعدِ اولین و تنها نوبتِ انتشارش که در
سالِ ۱۳۵۸ بود، از سوی نشر هرمس به بازار آمد و عملا یکی از مهمترین خبرهای
نمایشگاه کتاب شد. رمانی که در دوره حیاتِ هاشمینژاد رنگِ
تجدید چاپ به خود ندید و در سالهای اخیر از کتابهای محبوبِ
افستیها و دستِدومفروشها بود. رمانی که چند مساله باعث
شد سالهای سال در محاق بماند. رمان برای بارِ نخست در سالِ ۱۳۵۸ منتشر
شد در نشرِ «کتابِ زمان». بسیاری آن را اولین رمانِ پلیسی مُدرنِ ایران میدانند،
هرچند پیش از این رمان داستانهای جنایی فراوانی در ایران نوشته شده بود؛
اما این رمان با قواعد ژانر پیش میرفت. هاشمینژاد که خود
به شناخت ادبیاتِ پلیسی و کارآگاهی اشتهار داشت و آثاری از نویسندگان مهمِ این ژانر
مانند ریموند چندلر را به فارسی ترجمه کرد، در جریانِ غالب ادبیاتِ ایران نبود. حلقهای
که او در آن حضور داشت، با فاصلهگرفتن از روشنفکران و نویسندگان چپ بیش
از هر چیز به خود ادبیات اهمیت دادند و این در حالی بود که در سالهای
دهه چهل و پنجاه چپ نبودن شاید گناهی نابخشودنی محسوب میشد.»
وی
همچنین درباره داستان رمان بیان کرد:« رمان داستانی ساده دارد. برادر جلال که گاراژداری
متمول است از آلمان ماشین وارد میکند. او این بار یک بنزِ شیک خریده و
به تهران آورده تا بفروشد؛ اما بیخبر از اینکه گروهی در این ماشین موادِ
مخدر جاسازی کردهاند و او طیِ این ماجرا جانش را از دست میدهد
و حالا جلال مانندِ فیلیپ مالروی خشمگین دنبالِ کشفِ ماجرا و انتقامِ خون برادرش است
در خیابانهای تهران. رمانی جذاب و درعینحال پیشرو
که بسیاری از مفاهیم و دستاوردهای ادبیاتِ پلیسی بهخصوص از نوعِ امریکاییاش
در آن بومی و اجرا میشود. هاشمینژاد بهدلیل احاطه و علاقهاش
به ادبیاتِ کلاسیک نامی بر رمان میگذارد که از یکی از داستانهای
مثنوی مولانا برگرفته شده و عملا معنای تازهای به این روایت میدهد.
رمان گرهخورده با زبانِ فارسی و البته لهجهها و خیابانها
و قشرهای مختلف. جلال هرچند کارآگاه نیست؛ اما علیهِ بینظمی و جنایت شورش
میکند و میخواهد شخصا قانون را اجرا کند. امری که در آثارِ
بسیاری نویسندگانِ محبوبِ هاشمینژاد مانند ریموند چندلر، دشیل همت یا
الری کوئین مشاهدهاش میکنیم. فرد مقابلِ قدرت؛ اما رمان
بعدِ نخستین چاپ ممنوع میشود. اولین دلیل سانسورِ رسمی
است که برخی صحنهها و کلماتِ رمان را برنمیتابد و هاشمینژاد
نیز زیرِ بار حذف و تغییرشان نمیرود حتی به بهای چهل سال منتشرنشدناش
و دومی بیمیلی اکثریتِ جامعهی روشنفکری به این رمانِ
خاص. چه اصولا روشنفکرانِ چپِ ایرانی ادبیاتِ پلیسی را در زمره آثارِ
بیارزش طبقهبندی کرده و این نگاه باعث شد تا دههها این
ادبیات و انواعِ مختلفش نمونهای نازل از ادبیات طبقهبندی
شود تا دهه اخیر. اکثریتِ جامعه روشنفکری دغدغههای
نویسندگانی چون هاشمینژاد را برآمده از امیالِ بورژوادوستِ آنها میدانست!
عملا این کتاب که در بحبوحه انقلاب و سالهای بعدِ آن منتشر
شد با بیمیلی اکثریت جامعه ادبی روبهرو شده
و به همین خاطر نادیده گرفته شد.»
محمدعلی
سپانلو نویسنده شاعر و منتقد ادبی پیشتر در بخشی از نوشته اعتلای رمان نویسی در ایران
(بخش دوم) کتاب جمعه درباره فیل در تاریکی آورده است: «فیل در تاریکی اساسا یک رمان
پلیسی، بهسبک جیمزباندی است؛ ولی چرا آن را در شمار رمانهای اجتماعی آوردهایم؟ دلیل
فقط در چیرهدستی نویسنده در طراحی حوادث و تعبیه راز داستان نیست؟ و نه در تمهید او
در بهوجود آوردن یک دکوپاژ سینمایی و نه حتی در مهارت او که علاوه بر طنز شاعرانه
بهسبک ژرژ سیمفون، تصویری از یک تهران مدرن و سرشار از تبهکاری ارائه داده است، بدون
اینکه در واقعیت بیرونی دخل و تصرفی کرده باشد. دلیل در اینجاست که –براساس قدرتهای
فنی مذکور– میتوان در آینده چنین قصههایی ساخت. با رنگ سیاسی و مثلا با شرکت «ساواک».
برای افشای آنچه نباید دیگر تکرار شود، قالب جذاب رمان پلیسی هم خواننده را جلب میکند
و هم ظرفیت موضوع را دارد. گذشته از هر چیز مگر ما سالها در یک جامعه پلیسی زندگی
نمیکردیم؟»
همچنین
مهدی یزدانیخرم در یادداشتی که پیشتر ذکر شد، دلیل احیای ژانر پلیسی و توجه به
رمان فیل در تاریکی» در دهههای اخیر را چنین میداند: «شاید بتوان گفت از پایانِ دهه
هفتاد بود که نام و اهمیت این رمان بهخاطرِ احیایِ ارزش ادبیاتِ پلیسی از نو زنده
شد. با توجه به زندگی انزواطلبانه هاشمینژاد و دوریاش
از فضاهای مطبوعاتی نیز قصه این رمان پیچیده شد. کتابِ مذکور در پانزده
سالِ اخیر بارها و بارها دستبهدست شد و انبوهی و مقاله و یادداشت دربارهاش
نوشتند؛ اما خودش به شکلِ رسمی غائب بود و همین کار را سخت میکرد. در
عینحال سلطه آن چپِ ارتودوکس نیز کمرنگ شد و نسلِ جدید مخاطبانِ
ایرانی جرات کردند، درباره ادبیاتِ پلیسی بنویسند و در روزنامهها
و مجلات بحثهای جدی دربارهاش انجام شد. یکی
از این روزنهها را مجموعه کتابهای سیاهی ساخت که انتشاراتِ
طرحِ نو منتشر کرد و بینشان آثار درخشان و ترجمههای درخوری از غولهای
ادبیات پلیسی و کارآگاهی وجود داشت. با تَرک برداشتنِ این باور و بعدِ
کشفِ مجددِ این ادبیات مرورش در ایران آغاز شده و نامِ «فیل در تاریکی» ناگهان زنده
شد. رمانی که طبقِ توافقی نانوشته به بایگانی فرستاده شده بود.»