bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۳۴۸۹
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۱۹ - ۲۶ خرداد ۱۳۹۸
گفت‌وگوی بامداد جنوب با «چیترا نادری» فیلم‌نامه‌نویس و نمایشنامه‌نویس؛
وندیداد امین: چیترا نادری فیلم‌نامه‌نویس و نمایشنامه‌نویس، فارغ‌التحصیل کارگردانی سینما از مرکز اسلامی آموزش فیلم‌سازی است. وی از سال1373 به تدریس تئاتر و سینما پرداخته است. نوشتن نوشتن از دوران نوجوانی به‌طور پراکنده آغاز کرده است اما نقطه عطف نویسندگی‌اش نمایشنامه‌نویسی‌ است که از سال 1379 شروع شده است. حاصل این تلاش نمایشنامه‌هایی همچون: یک‌شب اتفاق افتاد، غریبه مثل هیچ‌کس، شیرین به روایت امروز، ایده‌آل و... است.

نوشتن بخشی از زندگی‌ام محسوب می‌شود

وندیداد امین: چیترا نادری فیلم‌نامه‌نویس و نمایشنامه‌نویس، فارغ‌التحصیل کارگردانی سینما از مرکز اسلامی آموزش فیلم‌سازی است. وی از سال1373 به تدریس تئاتر و سینما پرداخته است. نوشتن نوشتن از دوران نوجوانی به‌طور پراکنده آغاز کرده است اما نقطه عطف نویسندگی‌اش نمایشنامه‌نویسی‌ است که از سال 1379 شروع شده است. حاصل این تلاش نمایشنامه‌هایی همچون: یک‌شب اتفاق افتاد، غریبه مثل هیچ‌کس، شیرین به روایت امروز، ایده‌آل و... است. این نمایشنامه‌ها در بیشتر شهرهای کشور توسط گروه‌های شهرستانی به روی صحنه رفته‌اند و جوایز متعددی از جشنواره‌های مختلف دریافت کرده‌اند. بسیاری از این نمایشنامه‌ها در زمینه دفاع مقدس و در ارتباط با جنگ هشت‌ساله ایران و عراق است. با این بانوی نویسنده گفت‌وگویی داشته‌ایم که در ادامه به حضورتان تقدیم می‌شود.

خانم نادری، در شروع وارد بحث نحوه حضور شما به عرصه «هنر و ادبیات» بشویم. چگونه و در چه فضایی وارد این حوزه به‌عنوان یک کنشگر فرهنگی شدید؟

واقعیتش این است که نوشتن برای من یک مساله خیلی قدیمی بود. از هشت سالگی می‌خواستم نویسنده بشوم؛ اما بعدها به هنرهای دیگر هم علاقه‌مند شدم. هنرهایی مثل نقاشی و عکاسی و سینما و تئاتر و در این حیطه بودم تا اینکه با همسرم آشنا شدم که او هم در حیطه سینما و تئاتر فعال بود و هر دو با هم رفتیم مرکز اسلامی آموزش فیلم‌سازی که در آن زمان تنها و بهترین مدرسه سینمایی ایران بود و تقریبا بهترین اساتید در آنجا درس می‌دادند. اساتیدی مثل بهرام بیضایی، ایرج رامین فر، حمید سمندریان، ناصر تقوایی، نادر ابراهیمی و ... حضور در مرکز و شاگردی این اساتید نقطه عطف زندگی ما شد. بعد از فارغ‌التحصیلی بیشتر در پی فیلم‌نامه نوشتن بودم. مدتی هم به‌عنوان خبرنگار سینمایی با مجله «گزارش‌فیلم» همکاری داشتیم تا اینکه اواخر دهه هفتاد سرنوشتم با تئاتر گره خورد و دیدم تئاتر را از تمام هنرها بیشتر دوست دارم.

به‌صورت عام، چه تعریفی از کنش ««نگارش» دارید؟

نوشتن در واقع وسیله‌ای است که انسان توسط آن اندیشه هایش را به تصویر می کشد و با دیگران به اشتراک می‌گذارد ولی برای من نوشتن بخشی از زندگی‌ام محسوب می‌شود. وقتی می‌نویسم خیلی راحت می‌توانم یک سری مسائل را تحلیل کنم که تحلیلش برایم سخت است.

عرصه نمایشنامه و نگارش در این حوزه، امروزه چه جایگاهی در جامعه ایرانی دارد؟

در تئاتر در ایران هنر مهجوریِ است. دلیلش هم این است که ما در فرهنگ ایرانی تئاتر نداشتیم، گونه‌های مختلفی از نمایش بوده؛ ولی چیزی به عنوان تئاتر نداشتیم. تئاتر به‌عنوان تئاتر یعنی نمایش دراماتیک به‌صورت تقلیدی هنوز عمرش در ایران صدساله نشده است، درحالی‌که غرب نمایشنامه مکتوب دارد و هنوز دارد کار می‌شود مربوط به حدود پانصد سال قبل از میلاد مسیح است. در واقع تئاتر هنری وارداتی است. البته همان‌طور که گفتم ما شکل‌های دیگری از نمایش را داشته‌ایم مثل تعزیه، ولی تئاتر و نمایشنامه‌نویسی نداشتیم. البته به طور کلی تئاتر در ایران توسط اولیای فرهنگی خیلی هم جدی گرفته نشده است... تعداد سالن‌های تئاتر خیلی کم هست و تبلیغ ‌هم نمی‌شود و با این شرایط طبیعی است که فقط تماشاچی خاص داشته باشد.

بسیار از آثار شما، حول جنگ هشت‌ساله مابین ایران و عراق است. از ابعاد معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی این رویکرد، چه خوانشی دارید؟

بله اغلب کارهای من مربوط به آن سال‌هاست، اما زاویه نگاهم مقداری متفاوت بوده است. من در دوران جنگ نوجوان بودم و ما در منطقه جنگی هم نبودیم، یعنی جنگ را از نزدیک و در جبهه لمس نکردم؛ ولی به‌عنوان یه دختر نوجوان، حضور جنگ را در کشور با تمام وجود حس می‌کردم؛ و از همان زمان برای من مساله جنگ‌زده‌ها، خانواده اسرا، شهدا و مفقودالاثرها خیلی مهم بودند. کم سن بودم؛ ولی خیلی هم‌ذات‌پنداری می‌کردم. به همین دلیل هنوز صدها قصه تو ذهنم دارم از آدم‌هایی که درگیر جنگ شده بودند. از کسانی که سال‌ها انتظار کشیدند ... و اصلاً این مساله انتظار شاید یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های ذهنی‌ام بوده است. این نکته را هم اضافه کنم که در نمایشنامه‌های ما (بیشتر نمایشنامه‌ها را من با همراهی همسرم «علی کوچکی» نوشتم و اسم او هم به‌عنوان نویسنده در کنار خودم نوشتم) انتظار یکی از چالش‌های اصلی نمایشنامه است.

رویه مرکزگرایی و به‌تبع آن پایتخت محوری در عرصه نگارش و اجرای نمایشنامه برای ارتقای بهتر عرضه و تقاضا، همچنان وجود دارد؟

متاسفانه به‌شدت. خب ما خودمان در کرج زندگی می‌کنیم و من فعالیتم را از کرج شروع کردم و ما دیوار به دیوار پایتخت هستیم؛ ولی امکانات برای تئاتر خیلی کم هست؛ وای به حال شهرستان‌های دور. البته تهران هم تا چند سال پیش تئاتر خیلی پر رونق نبود؛ از وقتی که بخش خصوصی وارد شده و سالن‌های خصوصی و تهیه کننده، شرایط در تهران خیلی عوض شده است که هم مثبت بوده و هم منفی.

از این جهت مثبت که رونق بیشتری تئاتر داشته است. منفی به دلیل تجاری شدن تئاتر؛ الان تئاتر دارد صحنه‌ای برای خودنمایی سلبریتی های تلویزیون و سینما می‌شود و نمایشنامه‌نویسی هم دارد بیشتر به سمت نمایش‌های تجاری‌تر می‌رود؛ ولی شهرستان‌ها که کلاً در سایه پایتخت هستند و بهترین اتفاق برای نویسنده این است که نمایشش در تهران اجرا بشود.

چه جایگاهی برای زنان در این عرصه، قائل هستید؟

خوشبختانه در ایران زنان در این عرصه فعال هستند و خیلی دیدگاه جنسیتی وجود ندارد؛ یعنی اینکه زن بودن سد و مانعی برایت نیست و چه بسا خیلی وقت‌ها استقبال هم می‌شود؛ و حضور خانم‌ها در این عرصه خیلی پر رنگ شده است.

قصد ندارید در دیگر نحله‌های ادبی یا هنری هم‌طبع آزمایی کنید؟

واقعیتش این است که چون کلاً نوشتن را دوست دارم؛ اغلب اوقات به هرحال مشغول نوشتن هستم. حالا گاهی داستان می‌نویسم؛ ولی تا امروز اقدامی برای چاپ نکردم. مساله چاپ و نشر توایران کمی پیچیده شده است و متاسفانه شرایط خوبی ندارد همیشه منتظر فرصت بهتری هستم برای ارائه داستان‌هایم؛ ولی در عرصه فیلمنامه نویسی تلاش‌هایی داشتم و بیشتر فیلم کوتاه و ضمن اینکه الان دارم به‌طور جدی‌تر فیلمنامه‌نویسی را پیگیری می‌کنم. البته گاهی در فضای مجازی مقالات اجتماعی هم می‌نویسم.

با توجه به کسب تجارب و اخذ جوایز متعدد در این عرصه، آیا در مجموع، رضایت وجودی از این کنشگری دارید؟

خب نمایشنامه‌نویسی و شاید در کلیت تئاتر به تنهایی نتواند یک شغل محسوب شود؛ چون در آمد قابل توجهی ندارد و ما همیشه درآمدمان از جاهای دیگری تامین شده. به‌خصوص تدریس و البته فعالیت همسرم در عرصه فیلم و سینما؛ ولی به عنوان یک حرفه‌ای می‌توانم بگویم بهترین لحظات زندگی‌ام را در این حرفه گذراندم، شاید هیچ لذتی بالاتر از این نباشد که شخصیت‌ها و قصه‌ای را که خلق کرده‍‌‌اید روی صحنه و واکنش تماشاچی‌ها را در سالن ببینید.

با توجه به فضای ملتهب سیاسی/اجتماعی فعلی، برای مقوله «فرهنگ» در گستره کشور ما، چه آینده‌ای متصور هستید؟

از نظر من آینده فرهنگی مملکت خیلی روشن است. همیشه همین‌طور بوده است و در همه جای دنیا هر وقت شرایط سخت شده آگاهی و فرهنگ رشد کرده است.

من خیلی به آینده و به جوان‌ها امیدوارم و نسل جدید از ما جسورتر و تشنه آموختن و آگاهی است؛ و البته شاید به ظاهر همه چیز الان پیچیده و گیج کننده به نظر برسد؛ ولی نظر شخصی من این است که این‌ها طبیعت دوران گذار است و مردم ما از نظر فرهنگی رشد چشمگیری داشتند در سال‌های گذشته مسائل فرهنگی، زیست محیطی، هنری و فعالیت‌های مدنی الان دغدغه مردم هست و این یعنی ما در مسیر درستی قرار داریم.

سخن پایانی...

مردم ما دارند تمام تلاش فردیشان را می‌کنند؛ برای اینکه یاد بگیرند، بفهمند و جلو بروند. متاسفانه سیستم آموزشی ما اصلاً همراهی نمی‌کند، نظام آموزشی شکل ظاهریش عوض می‌شود؛ ولی همچنان همان نظام صدسال پیش هست و چه بسا بدتر هم شده است. الان در دبیرستان درس هنر به کلی حذف شده است.

درس انشا هم واقعاً جدی گرفته نمی‌شود. برای مسئولین آموزشی ما تنها مشاغل آینده بچه‌ها، پزشکی و مهندسی است. هیچ نگاهی به هنر، نویسندگی، ورزش و خیلی چیزها وجود ندارد و حتی در هنرستان‌ها هم دروس خیلی جدی گرفته نمی‌شوند. امیدم این است که نظام آموزشی اصلاح شود و نگاهش به فرهنگ عوض شود. زیرساخت‌های یک جامعه را نظام آموزشی آن جامعه شکل می‌دهد. و در انتها ممنون از شما برای توجه‌ به امر نگارش و تاثیری که می‌تواند در جامعه داشته باشد.


نام:
ایمیل:
* نظر: