محمدرضا
بلادی:
بوشهر
قدیم دارای دو طبقه اجتماعی اصلی بوده است؛ یکی تجار، حکام و علما و دیگری کسبه جزء
و کارگران. این دو طبقه گاه از نظر فرهنگی نیز دارای دلمشغولیهای متفاوتی بودهاند.
در اینجا برآنیم تا مجریان مختلف موسیقی بزمیو مخاطبان آن را در اقشار مختلف
جامعه پیشین بوشهر، با توجه به شواهد تاریخی بررسی کنیم .
باید در نظر داشت
که آنچه در آن روزگار تحت عنوان اشکال مختلف موسیقی در بوشهر ارائه میشده بر ساختار
کلی موسیقی بوشهر تا به امروز تاثیر قطعی داشته است.
موسیقی که دورهگردها، کولیها، اوملغوییها و لوطیها اجرا میکردند
و یا موسیقی که از سوی مطربان شیرازی در بعضی بزمها و عروسیها به اجرا در میآمد،
موسیقی سیاهان، یهودیان و بسیاری دیگر، جلوههای مختلف موسیقی در بوشهر قدیم است
که شرح آن را در ادامه از نظر میگذرانید.
موسیقی مطربان یهودی در مجالس خاص بعضی تجار
در
این خصوص شواهد تاریخی بسیاری وجود دارد که به یک مورد آن که جهانگرد انگلیسی «مرید
هوکس» در سال ۱۹۳۵ میلادی به آن اشاره کرده میپردازیم. او که مهمان نوروزی یکی از
متمولان بوشهر بوده مشاهدات خود را چنین میآورد: چهار نوازنده و یک رقصنده پسر
یهودی که با لباسی همچون دخترها و با سنج کوچکی که در دست داشت، زنانه میرقصید و
اما نوازندگان، رهبر گروه که پیرمردی سالخورده بود تار مینواخت و آوازهای ایرانی
میخواند. گروه را نوازندگان سازهای دیگری چون ویولن، تنبک و دایره همراهی میکردند
نواختن
سازهای ملی ایرانی همچون سنتور و تنبک
روایاتی در چندین سفرنامه مختلف موید
وجود نوازندگانی همچون سنتور و تنبک در بوشهر است. بهعنوان نمونه سفرنامه سدیدالسلطنه
حدود صد و بیست سال پیش به عبداللهخان سلطان اشاره میکند. وی فرزند میرزامحمدخان
کارگزار سابق بوشهر است و حدود پنجاه سال داشته و سنتور را بهخوبی مینواخته است.
در منبعی متفاوت جهانگردی انگلیسی از نوازندهای دیگر که سنتور مینوازد، (در سال
1868) یاد میکند.
کمانچهنوازی
به همراه تنبک و آوازهای محلی
شرح
نواختن کمانچه بوشهرنیز در بسیاری از سفرنامهها آمده است. از آن جمله نوشتار
جهانگردی انگلیسی است، حدود دویست سال پیش که شرحی از نوازندهای بهنام محمد باغی
آورده که آوازهای محلی را با کمانچه همراهی میکرده است.
موسیقی
نیانبان
مخاطب موسیقی نیانبان بیشتر مردم کوچه و بازار
و به نوعی موسیقی طبقه زیردست بوده است. حداقل دو منبع مختلف مربوط به حدود دویست
سال پیش وجود دارد که اشاره به نوازندگی این ساز از سوی نوازندگانی عرب و کپرنشین
در بوشهر میکند. تحقیقات میدانی همچنین گواه حضور دیرینه نیجفتی در بزمهای محلی
بوشهریها است
سیاهان
و موسیقی بوشهر
منابع
مختلفی دلالت بر آن دارد سیاهان که اغلب بردگان افریقایی بودهاند، موسیقی مخصوص
به خود داشته و در بزمهای بوشهریها به شیوهای متفاوت هنرنمایی میکردهاند. هرچند
موسیقی سیاهان در ابتدا با اقبال لازم از سوی اهالی بوشهر همراه نبود؛ ولی رفتهرفته
جای خود را بهصورت
کاربردی و یا بزمی در بسیاری از شئون زندگی مردم باز کرد. در بخش بزمی به گواهی
بعضی ناظران که در سفرنامهها به آن اشاره شده، حضور مستقل این موسیقی قابل تائید
است. برای مثال «نوردن» جهانگرد انگلیسی در سال ۱۹۳۸ میلادی چنین روایت میکند: اینجا
گروهی از بردگان آزاد شده وجود دارند که به مراسم عروسیها دعوت میشوند. تنها
ساز آنها زنگ و طبل است. آنها ضمن نوازندگی آوازهای دستهجمعی نیز میخوانند. وی میافزاید: گاهی این گروهها به مجالس و
بزمهای بزرگان نیز دعوت میشوند و هدایایی دریافت میکنند (شرح این نوع موسیقی با
شرح سبالوها که نقل آن را پیش از این آوردهام، همخوانی دارد) وی همچنین اشاره
دارد به گروهی از سیاهان که در مراسم عزاداریها شرکت میکنند و طبل و بوق مینوازند.
این
همه تنوع، جدای از موسیقی مناسبتهای رسمی است که از طریق نقارهخانه شهر انجام میگرفت
و یا آیینهایی دیگر همچون رقص نیزه (جریدهبازی)، موسیقی و رقص لوطیها، سرنا و دهل
و بسیاری حقایق تاریخی دیگر از موسیقی بوشهر که در سفرنامهها آمده و گاه به
سختی میتوان نمونههای مشابه آن را در موسیقی امروز بوشهر یافت .
رقص بومی در بوشهر و تفاوت آن با اجراهای صحنهای
موضوع بحث، موسیقی و رقص مراسم شادمانه در بندر بوشهر است.
سالها پیش، اوایل دهه هفتاد با پژوهشهایی که در بوشهر داشتم، سعی کردم با اغلب
سالخوردگان که دستاندرکار موسیقی بوشهر و آیینها وابسته به آن بودند و یا میتوانستند
خاطرات گذشته خود را از مراسم و آیینهای بوشهر برایم شرح دهند، مصاحبه کنم. نتیجه
این مصاحبهها، چشماندازی تقریبا مشترک و شفاف بود، از آنچه در گذشته با عنوان موسیقی،
رقصها، مراسم و آیینهای بومی بوشهر وجود داشته است که در اختیار من قرار گرفت.
در این نوشتار در خصوص رقصهای بوشهری و تفاوت رقصهای
بومی و اجراهای صحنهای به صورت خلاصه خواهم پرداخت. قبل
از هر چیز نگاهی داشته باشیم به موسیقی بندربوشهر در بخش شادمانی. در این تحقیقات
آنچه بهعنوان موسیقی در این بخش با آن برخورد کردم، مجموعهای بود از ترانهها که
بهغیر از یزلهها غالبا یا تم لری داشت و یا تم شیرازی و از آن جمله میتوان به
ترانههای «گلی دخترجون»، «سر شو ناز»، «لاحول الله لا حول الله»، «لیلا لیلا» و غیره
اشاره کرد. در بخش سازی نیز خبری از بندری و یا حتی فرمهایی مثل «چاردسمال» و یا «مولودی»
نبود. بیشتر موسیقی سازی بوشهر را «شکی» و «چوپی» تشکیل میداد. خبری از نیانبان
در بوشهر نبود و تنها نوازنده نیانبان که از او یاد میکردند شخصی به نام «میرغلوم»
بود که او نیز از جای دیگر به بوشهر آمده بود. همین مجموعه قطعاتی که موسیقیسازی
بوشهر را تشکیل میداد، قطعاتی بود که با نیجفتی پنج سوراخه مینواختند. خلاصه
اینکه این موسیقی بندری که امروزه بیش از 90 درصد موسیقی صحنهای گروههای مختلف
بوشهری را به خود اختصاص میدهد، اصلا در بوشهر وجود نداشته است و جزء موسیقی بوشهر
به حساب نمیآمده است. شاید بگویید در کتاب موسیقی بوشهر دکتر مسعودیه از موسیقی
بندری و چاردسمال و غیره یاد شده است. اولا منبع او احمد علیشرفی بوده و این فرمها
در میان اقوام کوچنشین و کولی متداول بوده است و دلیلی بر این نیست که اینها
موسیقی بوشهر باشد. در ثانی آنچه هم که علیشرفی در گذشته بهعنوان موسیقی بندری
معرفی کرده، تنها نامی مشترک با این بندری که امروز اجرا میشود، دارد و از نظر
ریتم و نحوه اجرا کلا با بندری که من و شما میشناسیم، متفاوت بوده است.
خوب حال که تکلیف موسیقی بوشهر (بخش شادمانه آن) مشخص شد
برویم سراغ رقص در بوشهر. در بوشهر تنها رقصی که برای مردان وجود داشته، رقص «یزله»
و در «خیامخوانی» نوعی متفاوت از رقص بوده است و از آنجا که اصلا موسیقی بندری وجود
نداشته، رقص بندری نیز هرگز در بوشهر نبوده است و آنچه که بعضی با عنوان رقص بندری
به آن دلمشغولند، یا تقلیدی است از آنچه در تلویزیوندیدهاند و یا باید ریشه آن
را در هرمزگان و بلوچستان و کشورهای افریقایی جستوجو کرد.
البته در مرور خاطرات کهنسالان، به عدهای دورهگرد که
از میناب و بندرعباس میآمدند و موسیقی و رقص داشتند، نیز با عنوان «اوملغویی»
اشاراتی شده بود و یا در خاطرات از «سبالوها» که بوشهریهای افریقاییتبار بودهاند،
نقل داستان میکردند که آنها نیز رقص و موسیقی داشتند که جدای از فرهنگ عمومی مردم
آن روزگار بوشهر بوده است. همانطور که پیشتر آمد، عمده رقص مردان، در بوشهر قدیم
رقص «یزله» بود و از آنجا که محافل عیش بانوان با مردان متفاوت بوده و کلا جدای از
هم مراسم میگرفتند (مثل عزا که مجلس زنانه با مردانه از هم جدا است)، مجلس زنانه دارای
موسیقی و ترانههای مخصوص به خود و متفاوت از مردان بود و تنها ساز همراهیکننده
آنان نیز دیر بوده است. در مجلس زنان موسیقی و رقصهایی متفاوت که گاه شبیه به آن را
در کویت و بحرین میتوان دید و پارهای دیگر شبیه به رقص و موسیقی لری و شیرازی است،
وجود داشته است.
رقص عمدتا ویژه زنان بوده و مردان رقصهایی چون یزله و
چوببازی که جنبه نمایشی داشته و نمایانگر روحیه مردانه و رشادتطلبانه آنها بوده،
داشتهاند. رقصهای بانوان نیز با روحیه آنها همخوانی داشته و لطافت و ظرافتهای زنانه
را در موسیقی و رقص آنها میتوان دید. هرچند مردانی هم بودهاند که به تقلید از زنان
میرقصیدند که به نام این مردان چون «ممد خاله» و غیره پسوند خاله اضافه میکردند
(در عزا نیز همین روال وجود داشته است).
حال که موسیقی و رقص بوشهر را در گذشته مرور کردیم،
ببینیم اگر بخواهیم تصویری از آن را به روی صحنه ببریم چگونه باید عمل کرد. در این
بخش ممکن است هر شخصی متفاوت عمل کند، چراکه به سلیقه و برداشت و تفکر او باز میگردد.
در کل اجرای صحنه چه در بخش موسیقی و چه رقص با آنچه که در محافل و بزمها رخ میدهد،
باید متفاوت باشد. چون صحنه با هنر و اندیشه سر و کار دارد. قبل از هر چیز باید بدانیم
که موسیقی و سایر پدیدههای فرهنگی متاثر و برآیند عوامل فرهنگی یک جامعه است و
چون بعضی از این عوامل فرهنگی نظیر نحوه زندگی، معاش و جهانبینی و غیره دستخوش تغییر
شوند، پدیدهای فرهنگی چون موسیقی نیز لاجرم تغییر خواهد کرد. به زبان دیگر، موسیقی
صد سال پیش بوشهر زبان دل مردمان آن روزگار بوده است و اگر بخواهیم آن را برای
مردمان امروز اجرا کنیم باید متناسب با نیاز این مردم آن را تغییر دهیم در غیر این
صورت برای اغلب مردم حتی بوشهریها جذابیتی نخواهد داشت.
از سوی دیگر، همانطور که در اجرای صحنهای موسیقی، تمی
از یک موسیقی بومی را میگیریم و بر اساس آن آهنگسازی میکنیم و آهنگی که ساختهایم،
بیانگر نوع تفکر و علم و اندیشه ما است، در بخش حرکت و رقص هم ما با استفاده از
علم حرکتآرایی و یا کروگرافی دست به طراحی حرکت میزنیم. فیگورهایی از حرکتهای بومی
را گرفته آن را به یک گروه رقص تعمیم میدهیم و حرکتی را بهعنوان یک فرم طراحی میکنیم
که در زمینه تفکر کارگردان و آهنگساز داستان باشد.
این فیگورها متناسب با نیاز و تفکری که برای طرح هنرمندانه
خود داریم، ممکن است از هر بخشی از آیینهای بوشهری چون عزاداری، شادمانی و یا حتی
موسیقی کار اقتباس شده باشد. البته همانطور که آهنگسازی میکنیم و این امری
پذیرفته است، ممکن است گاهی نیز بر اساس نیاز خود و با توجه به تم اصلی، با در نظر
گرفتن پژوهشها و تحلیلی که از ریشهیابی این گونه آیینها داریم، دست به خلق حرکت
و رقصی جدید بزنیم که با ریشههای این موسیقی قرابت داشته باشد.
در مورد گروه لیمر بهخصوص باید بگویم که من روی صحنه
قصد اجرای موسیقی و آیینهای بوشهر در تمام ابعاد آن و در قالبی نمایشی دارم و آن
بسیار بسیطتر و گستردهتر از موسیقی نیانبان و یا شادمانهها است. در بخشهایی
به آنچه در گذشته بهعنوان موسیقی و آیینهای بومی بوشهر بوده میپردازم و در بخشی
دیگر با اجرای قطعات جدید که آهنگسازی کردهام متناسب با اهداف آهنگ حرکاتی را با
در نظر گرفتن بعضی فیگورهای رایج در آیینهای مختلف و با مدد از علم کروگرافی و با
استفاده از کروگرافی متبحر حرکتآرایی میکنم. در این بخش (آهنگسازی و کروگرافی)
مبنا استفاده از پژوهشها و تحلیلی است که از ریشههای این آیینها و ارتباط
آن با سایر فرهنگها، در گذشتهها دارم. در آهنگسازی تمام بخشهای موسیقی بوشهر
از شادمانی تا عزاداری و یا آیینهای چون زار و موسیقی کار را مد نظر قرار میدهم،
تمها و اهداف آن را تحلیل میکنم و سعی میکنم آهنگی جدید بسازم که دارای ریشههای
مشترک با موسیقی بوشهر باشد. در بخش حرکت نیز از تمامی فیگورهای موجود در تمام بخشها
و یا حتی آیینهایی که گمان میکنم ارتباط فرهنگی و مردمشناسی با آیینهای بوشهری
دارد، استفاده میکنم .