داود
علیزاده:
پلان
یک
تالار
پارچه، پشت چراغقرمز متوقف میشوم. مرد میانسالی دارد اسپند دود میکند. کولر
ماشین بوی اسپند را داخل میکشد. میبینم بعضی رانندهها، شیشه را پایین میکشند
و پولی کف دست مرد اسپندی میگذارند و مرد اسپندی تا میآید سراغ من، چراغ سبز شده
است و حرکت میکنم. از آینه وسط هنوز مرد اسپندی را میبینم که دارد میرود سمت
دیگر چهارراه ...
صحنه
تکراری که بارها همه با آن مواجه شدهایم. بهانه تگدی به کنار؛ اما برای بسیاری شاید
باورش سخت است که بپذیرند، اسپند خاصیتی
غیرفیزیکی ندارد. قدرت ماورایی که برای مصون ماندن از چشم زخم و دفع آسیب و
بلا ریسمان تمسک میشود.
پلان
دو
در یک
روزگرم تابستانی که میتواند مثل هر روز دیگری باشد، ناگهان ماشینخراب میشود و
میانه گرما و شرجی، گره در کار فروبسته میافتد، چند حادثه دیگر هم رخ میدهد؛
اما مساله حوادث و اتفاقات نیست، مساله گره در کار فروبسته هم نیست؛ بلکه حرف بر
سر این است که بسیاری از اطرافیان متفقالقول حوادث را به عوامل غیرفیزیکی ارتباط
میدهند! چشم زخم، بدشگون دیگری، روبهرو شدن با شخص بدیمن و... و در ذهنم این
جملات «حسین باهر» تداعی میشود: «زمانی که برخی مجهولات در ذهن انسانها بوده که برای
آن پاسخ روشن و منطقی پیدا نشده، خرافات هم در سایه آن شکل گرفته است.»
در میان
مردم کشور ما نیز متاسفانه گرایش به باورهای خرافی سابقهای دیرینه دارد و از گذشتههای
دور استفاده از سحر و جادو برای درمان و حل مشکلات رواج بسیاری داشته است؛ برای مثال
هنگام نازایی زنان، برای شوهریابی و بختگشایی دختران، تعیین جنسیت بچه، دیرزایی و
سختزایی، مریضی افراد، سعد بودن مراسم عقد و عروسی و مسافرت رفتن و حتی برای پرهیز
از برخی مشکلات، مثل چشم زخم زدن و رفع بلا تخممرغ میشکنند یا از خرمهره استفاده
میکنند، این مساله چنان با زندگی برخی مردم عجین شده که تقریبا تمام کارها و برنامههای
زندگی این افراد کاملا تحت تاثیر باورهای خرافاتی قرار میگیرد.
این
روزها کار از کوچهپسکوچهها و رمال و دعانویسهای قدیمی گذشته است. جستوجویی
ساده در فضای مجازی، مخاطب را به صفحههایی رهنمون میکند که انواع و اقسام اشیا
را برای گرهگشایی میفروشند. از نعل اسب تا ناموس کفتار، از مهره مار تا دندان و
استخوان جانوران دیگر... صفحههای طلسم تا اوراد ... وجود و گسترش روزبهروز و بهبروز
این پدیده نشان از رونق کسب و کارشان دارد.
اوضاع
فالگیرها نیز رونق خودش را دارد و تحقیق میدانی نشان میدهد که خانمها مشتری پرو
پاقرص فالگیرهایی هستند که با فال قهوه، تاروت و ... کسب درآمد دارند. خانمهای
فالگیر معمولا در آرایشگاههای زنانه که مجمع غیررسمی واگویههای زنانه است، مشتریهای
خود را مییابند. رمز و راز جملات ایهام و ابهامگونه، ذهن مشتری را چون قلابی بهدنبال
خود میکشد تا بهصورت تصادفی مابهازایی در زندگی خود بیابند و به فال ایمان
بیاورند.
حسین
باهر، رفتارشناس و استاد دانشگاه در گفتو گویی با جام جم در سال 91 به نکته ظریفی
درباره خرافهپرستی اشاره دارد: «گاهی خرافات و اعتقادات خرافی مایه دلخوشی انسانها
هستند؛ به این معنی که افراد خرافاتی تصور میکنند یک نیروی غیبی به آنها کمک میکند.
شاید واقعا همینطور باشد؛ چون پشت اعتقادات انسانها، نیروی شگرفی پنهان است. بهطور
مثال شاید تا به حال برایتان پیش آمده که احساس کنید یک لباس یا شیء خاص برای شما
خوششانسی میآورد، در این صورت شما با پوشیدن آن لباس یا همراه داشتن آن شیء خاص افکار
مثبت را در ذهن خود ارتقا میدهید و از تنش و نگرانی دور میشوید؛ اما ناگفته نماند
گاهی این طرز فکرها سد راهی برای عملکرد مناسب افراد هم میشود. عقاید خرافی میتوانند
نقش منفی هم در زندگی ما داشته باشند؛ آنجا که ترس از خرافات زندگی برخی افراد را مختل
میکند و باعث تنشهای بسیاری میشود.»
این استاد دانشگاه در پاسخ به سوال «چه عواملی گرایش
مردم یک جامعه را به باورهای خرافی دامن میزند؟» چنین پاسخ داده است:« واقعیت این
است که خرافات را نه میتوان رد کرد و نه اثبات؛ خرافات هم در طول تاریخ، هم در عرض
اجتماعی بوده است، پس زمان دقیقی نمیتوان برای پیدایش آن در نظر گرفت چون در هر دوره
و زمانی که برخی مجهولات در ذهن انسانها بوده که برای آن پاسخ روشن و منطقی پیدا نشده،
خرافات هم در سایه آن شکل گرفته است. خرافهگرایی به ذهن کنجکاو بشر که همواره درصدد
یافتن پاسخ پرسشها و مجهولات خود بوده برمیگردد، انسان گاهی سعی کرده با یافتن پاسخی
غیرمنطقی، خود را قانع کند. در چنین شرایطی است که بهتدریج این پاسخها به یک باور جمعی
تبدیل میشود که بدون توجیه و دلیل منطقی از سوی اغلب افراد جامعه پذیرفته شده است.
تحقیقات نیز نشان میدهد عقاید و مراسم خرافی، بیشتر در موقعیتهایی شایع میشوند که
احتمال خطر، بسیار بالاست یا اتفاق، نقش مهمی را در آن بازی میکند؛ بهطوری که هر
گاه به نظر برسد وقایع فراتر از کنترل انسان هستند، خرافات بیشتر هم شیوع پیدا میکند.»
لطفعلی
خانی، محمود علمی، مظفر غفاری، رضا اسماعیلی از پژوهشگران صاحب کرسی علمی مسائل
اجتماعی هستند که در مقالهای علمی پژوهشی مشترک به «بررسی رابطه محرومیت اجتماعی
با گرایش به خرافات» پرداختهاند که در مجله مطالعات جامعهشناسی (دوره 6، شماره
21، زمستان 1392، صفحه 7-19) منتشر شده است. در ادامه خلاصهای از نتیجهگیری
مقاله مذکور آمده است.
در این
مطالعه ارتباط متغیرهای جامعهشناختی (درماندگی اجتماعی، حقوق شهروندی، انزواطلبی،
بیگانگی اجتماعی و رضایتمندی از زندگی) با گرایش به خرافات بررسی شد. که ارتباط بعضی
از متغیرهای پیشبین با متغیر ملاک، معنیدار بوده است؛ اما ارتباط تعداد دیگری از
متغیرها با متغیر ملاک، معنیدار
بهدست نیامد.
مشخص شد که میزان خرافات در بین زنان بیشتر از مردان
است. میانگین گرایش به خرافات در زنان 103 و در مردان 97، نشان از بالا بودن میزان
محرومیت اجتماعی در زنان است. یکی از شاخصهای اساسی محرومیت اجتماعی که با متغیر گرایش به خرافات رابطه
دارد، شاخص حقوق شهروندی است. یافته بهدست آمده در این مطالعه نشان داد که رابطه بین
شاخص حقوق شهروندی و گرایش به خرافات، منفی و معنادار است. میتوان گفت که گرایش به خرافات انسان
را دچار خمودگی و تنبلی میکند و از تلاش و کوشش واقعی برای رسیدن به خواستهها بازمیدارد.
متاسفانه خرافات به راحتی و سهولت وارد اجتماع میشود و به دشواری میتوان آن را کاهش
داد. چهبسا اعتقاد به خرافات و عمل به آن موجب از همپاشیدگی خانوادهها و ایجاد بحران در جامعه میشود و باعث پایین آمدن حقوق شهروندی
در اجتماع میشود.
نتایج تحقیق
نشان داد که رابطه رضایت از زندگی با متغیر گرایش به خرافات، مثبت و در سطح پنج صدم
معنیدار است. یافته بهدست آمده با
یافته رون (2010) که نشان داده باورهای خرافی دو نوع و عبارتند از: باور خرافی مثبت
و منفی که باورهای خرافی مثبت، باعث افزایش رضایت از زندگی میشود، مغایر است. افرادی
که رضایت از زندگی نداشتند گرایش بیشتری به خرافات داشتند تا از این طریق مرهمی بر
زخمهای کهنه خود بگذارند، غافل از این که این فکر توهمی بیش نیست و فقط مسکنی گذرا
بر آلام دیرپا است. افرادی که از زندگی خود رضایت دارند، کمتر به فکر استفاده از بدیلها هستند. یکی از بدیلهایی که
میتواند برای افراد کارکردهای تخریبکننده یا حداقل فاقد کارکرد باشد، متوسل شدن به
خرافات بهجای سعی و تلاش مستمر است.
بعد از تحلیل آماری مشخص شد که رابطه از خودبیگانگی
و گرایش به خرافات معنیدار
نیست. یافته بهدست آمده با یافته صفایینیا و همکارانش (1388) که نشان دادند بین ازخودبیگانگی
و گرایش به خرافات رابطه وجود دارد، همخوانی ندارد. در تبیین یافته بهدست آمده طبق
دیدگاه مارکس میتوان گفت که خود بیگانگی زمانی رخ میدهد که کارگر از محصول کارش بیگانه
شود، زیرا آنچه تولید میکند مال دیگران میشود و اختیاری در سرنوشت آن ندارد (توکلی
خمینی، 1385: 13)
فرضیه دیگر
مطالعه حاضر عبارت بود از اینکه بین انزواطلبی و گرایش به خرافات، رابطه وجود دارد.
نتایج مطالعه حاکی از آن است که بین انزواطلبی و گرایش به خرافات، رابطه معناداری وجود
ندارد و دلیل آن وجدان جمعی مشترک روستاییان است که باعث کاهش انزواطلبی آنان میشود.
افراد انزواطلب در سازگاری اجتماعی دچار شکست شده، از مصاحبت با مردم خودداری میکنند
و سرگرمیهای فردی را به شرکت در امور اجتماعی مقدم میدارند. اغلب اوقات تنها با اعضای
خانواده خود و همسالان آشنای خود ارتباط برقرار میکنند و از دیگران دوری میکنند.
شرم و خجالت آنها ممکن است موجب ناتوانایی در کسب برخی مهارتها شود.
یافته بهدست
آمده نشان داد بین درماندگی و گرایش به خرافات، رابطه مثبت و معنیدار وجود دارد. نتیجه
بهدست آمده با نتایج مطالعه شرمر (2010) و کورنر (2010) که اشاره داشتند انسانها
مواقعی که از درک علت واقعی رویدادهای ناخوشایند (بیماری، مرگ، زلزله، ناباروری، طلاق
و ...) ناتوان بودند و قادر به کنترل آنها نبودند به نیروهای بیرونی نظیر خرافات متوسل
میشدند همخوانی دارد. در تبیین نتیجه بهدست آمد باید اشاره کرد که خرافات یک پدیده
روانی و اجتماعی است. هنگامی که عقل و خرد کنار گذاشته میشود، اوهام و خیالات به سراغ
انسان میآید. اینجااست که باید منتظر ایجاد یک پدیده خرافی در جامعه بود. گاهی اوقات
سایر افراد نیز برای همرنگ شدن با جماعت، خود را ملزم به تبعیت از یک پدیده خرافی میکنند.
خلأ عاطفی، ضعف پایههای اعتقادی، افسردگی، فرار از وضعیت موجود، بیاعتمادی و بیاطمینانی، اضطراب و تشویش، ناکامیها
و ناامیدی از رسیدن به خواستهها و آرزوها از جمله عوامل پناه بردن به خرافات در جامعه
و دورشدن از واقعیتها است. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد که خرده
مقیاس رضایت از زندگی و حقوق شهروندی محرومیت اجتماعی و متغیر درماندگی اجتماعی قویترین
متغیرها برای پیشبینی گرایش به خرافات است.