bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۳۵۴۳
تاریخ انتشار: ۰۴ : ۰۴ - ۱۲ تير ۱۳۹۸
نقطه سرخط: کتاب « شکل‌های امروزی غزل معاصر» مرور می‌شود؛
داود علیزاده: محمدرضا یار، شاعر کارگردان و نویسنده تئاتر، پژوهشگر و منتقد ادبی مجموعه پژوهشی با عنوان «شکل‌های امروزی غزل» را تالیف کرده است که در آن به سبک‌شناسی و آسیب‌شناسی یک قرن غزل ایران از سال 1300 تا امروز پرداخته است و انتشارات کیان افراز آن را منتشر کرده است. در نقطه‌سرخط این هفته به این کتاب قابل تامل درباره غزل معاصر پرداخته خواهد شد.

داود علیزاده:

قدیمی‌ترین نمونه غزل مستقل و کامل را می‌توان در آثار شهید بلخی، رودکی سمرقندی، دقیقی توسی یافت. در اوایل قرن ششم، قصیده از رونق افتاد و جای خود را به غزل داد. از آن زمان تا به امروز قالب غزل همچنان رواج داشته است. محمدرضا یار با نام کامل محمدرضا عرب‌یارمحمدی، شاعر کارگردان و نویسنده تئاتر، پژوهشگر و منتقد ادبی مجموعه پژوهشی با عنوان «شکل‌های امروزی غزل» را تالیف کرده است که در آن به  سبک‌شناسی و آسیب‌شناسی یک قرن غزل ایران از سال 1300 تا امروز پرداخته است و انتشارات کیان افراز  آن را منتشر کرده است. در نقطه‌سرخط این هفته به این کتاب قابل تامل درباره غزل معاصر پرداخته خواهد شد.

محمدرضا یار درباره این کتاب در مصاحبه‌ای با ایسنا به تاریخ اسفند 97  نکات قابل توجهی را بیان کرده  است از جمله :« موضوع کتاب «شکل‌های امروز غزل»، سبک‌شناسی و آسیب‌شناسی غزل امروز از سال 1300 هجری شمسی به بعد است. در این اثر سعی کرده‌ام از دیدگاه‌های مختلف به غزل بپردازم و ویژگی‌های سبکی و ساختاری غزل را در سبک‌های مختلفی که اتفاق افتاده و جریان‌هایی را بررسی کنم که در وجه‌های مختلف کار کرده‌اند. همچنین سعی کرده‌ام در بخش پیوست کتاب از اغلب دوستان شاعری کار باشد که در شهرهای مختلف ایران هستند؛ به نحوی که دوستان شاعر از اکثر شهرها و استان‌های ایران در این بخش نمونه کار دارند.

در بخش‌هایی از کتاب به تفاوت‌ها و شباهت‌های غزل قدیم و امروز اشاره شده است. اگر قرار باشد عمده‌ترین شباهت‌هایی که بین غزل دیروز و امروز را بیان کنیم، باید به آن موضوعی نگاه کنیم. از نظر موضوعی در کنار مفاهیم اجتماعی دیگری که وجود دارد یا مفاهیم سیاسی که به آن پرداخته می‌شود، آن تغزلی که در غزل گذشته وجود داشته، همچنان در غزل جاری است؛ حتی می‌شود گفت نگاه عرفانی که از غزل عرفانی و از قرن هفت به بعد، یعنی از سنایی شروع شده است، همچنان در غزل امروز رد پای آن دیده می‌شود. یعنی در غزل عاشقانه امروز هم آن نگاه عرفانی هست، که این هم از ویژگی‌های سنت و ساختار اندیشه سیاسی ایرانی است و کاملا طبیعی است. اگر از نظر تکنیکی هم بخواهیم نگاه کنیم، رویکردی است که به خصوص این سال‌ها خیلی از غزل‌سرایان جوان به گذشته داشته‌اند؛ یعنی آن برگشتی است که به مدل نگاه سنتی در غزل داشته‌اند؛ که ظاهرا مخاطب هم حتی این برگشت به سنت در غزل امروز را بیشتر ترجیح می‌دهد و به آن گرایش دارد. »

یار در پاسخ به این سوال که « مهم‌ترین ویژگی و خصیصه قابل شناسایی و معرفی غزل را چه می‌دانید؟» این‌گونه توضیح داده است:« فکر می‌کنم مهم‌ترین ویژگی و خصیصه غزل توجه آن به مخاطب باشد؛ یعنی هم غزل امروز، هم غزل معاصر و هم غزل سنتی ما از بابت توجه به مخاطب، در مقایسه با شعر نو مقداری جلوتر است و بیشتر به عام‌پسند بودن توجه داشته است. یکی از دلایل برگشت خیلی از شاعرهای غزل‌سرای جوان امروز به سنت غزل‌نویسی هم شاید همین باشد که دریافته‌اند، مخاطب فارسی هنوز همان شکل سنتی غزل را می‌پذیرد. مثلا فاضل نظری یکی از نمونه‌های خیلی موفق امروز این حوزه است. در ادبیات ما از قدیم تا به حال قالب‌های شعری فراوانی شکل گرفته، استفاده شده و بعضا منسوخ شده است؛ اما همچنان که می‌بینیم قالب غزل در ادوار مختلف موفق و ماندگار بوده است و همیشه مخاطب خود را داشته است.»

همچنین وی افزوده است: «من در کتاب «شکل‌های امروز غزل» هم اشاره کرده‌ام، به این مسئله هم می‌توان از یک نگاه جامعه‌شناسی پرداخت و هم یک نگاه روانشناسی به آن داشت. اتفاق‌های زیادی افتاده، یکی از دلایل آن این بود که بعد از انقلاب اسلامی غزل قالب موفقی بود برای آن فضای حماسی که باید در شعر جریان پیدا می‌کرد، که این یکی از دلایل ماندگاری و موفقیت غزل بود. یکی دیگر از دلایل آن هم آن پشتوانه سنتی بود که غزل داشت؛ مثلا در مشروطه از میان قالب‌های سنتی شعر فارسی، غزل بازخورد بیشتری داشت، یعنی شانس بیشتری داشت که شاعر از آن استفاده کند. باز هم می‌توان گفت که از دلایل موفقیت غزل این است که از استقبال بیشتری از سمت مخاطب برخوردار شده بود. از طرفی اگر به ادبیات سنتی‌مان هم نگاه کنیم، رویکرد شاعرهای سنتی شعر فارسی هم به غزل بیشتر از سایر قالب‌های دیگر مثل قصیده، مثنوی و… بوده است. مثلا قالب مثنوی را آن زمان هم برای داستان‌سرایی‌ها و حماسه‌سرایی‌ها استفاده می‌کردند و منسوخ شدن فرم داستان‌نویسی یا حماسه‌سرایی به نظم و جایگزین شدن آن با نثر نوین فارسی- مخصوصا از مشروطه به بعد- هم از دلایلی بود که قالب‌های دیگر شعر سنتی فارسی حذف شوند و غزل همچنان باقی بماند. بعد از آن هم شاعرانی مثل بهار، سیمین بهبهانی و شاعران بعد از ان‌ها سعی کردند این رویه را همین‌طور حفظ کنند و غزل را زنده نگه‌دارند، که تاثیر زیادی بر باقی‌ماندن غزل داشت. »         

همچنین «علی تسلیمی» در یادداشتی مبسوط به کتاب «شکل‌های امروزی غزل» پرداخته است که به حضور خوانند بامداد جنوب تقدیم می‌گردد.     

کتاب پیش رو، دارای فصل‌های تحلیلی و توصیفی و نیز جُنگی از غزلیات است. فصل نخست، «درچیستی غزل» به تاریخ غزل وپیشگامان آن در روزگاران گذشته و نو می‌پردازد و پس از ورودش به جهان نوین به شباهت‌های میان دیروز و امروزش رو می‌کند. بخشی نیز از این فصل بیانگرنثرگونگی در زبان و عامیانگی آن است.
فصل دوم، «درباره­ی اندیشیدن» کلیدواژه‌های نوینی دارد؛ از آغاز به اندیشه‌های پوچگرایانه­ی شاعران گذشته و حال توجه می‌کند، سپس با الگوهای روانکاوانه هنجاری‌ها و ناهنجاری‌های زبان شاعران را می‌کاود و آنگاه برچیرگی زبان مردانه در شعر زن می‌پردازد. بخش حاضر این پرسش را به پیش می‌کشد که آیا بیان مسائل زنانه و مردانه، بیانگر زبان زنانه یا مردانه است؟ نویسنده سپس به طبیعت گرایی در غزل‌های شاعران نظر می‌کند و نامستقیم از جنبه‌های ناتوریستی، ناتورالیستی و امپرسیونیستی شاعران سخن می‌گوید. زیرا شاعران در وصف طبیعت گاهی به واقعیت نزدیک می شوند و گاه آن را به شیوه‌های امپرسیونیستی؛ اندکی دستکاری می‌کنند.
در این کتاب ابتدا غزلسرایان نوینی چون سیمین بهبهانی، منزوی، بهمنی تا موسوی مطرح شده‌اند و پس از آن در فصلی جداگانه، گزیده‌ای از شعرهای عارف، بهار، نیما، شهریار، اخوان ثالث، نصرت رحمانی، فروغ فرخزاد و دیگران ارائه گردیده است. این اثر هم از جهت پژوهشی و هم ازجهت گزینش اشعار کاری ارزنده است و نویسنده با معرفی غزل نو و غزلسرایان نوین یکی از نیازهای اساسی جامعه­ی ادبی را برآورده می‌کند.          
هرچند برخی از ادبیات‌شناسان به برخی از قالب‌ها و ژانرها علاقه‌ای ندارند، در هنگام خواندن، باید به آن‌ها از چشم نویسنده‌شان بنگرند. نیما با غزل میانه نداشت؛ اما با خواندن غزل گذشتگان از چشم حافظ و در غزل زمان خود از چشم شهریار و دیگران نگاه می‌کرد و به آنها احترام می‌گذاشت. همین‌گونه شهریار، بهمنی و بهبهانی که به اشعار نیمایی از چشم نیما می‌نگریستند. این گروه چه‌بسا به جسم غزل ولی به روح نیمایی در شعرشان اقرار می‌کردند و به محتوای نیمایی علاقه مند بودند.

 بنابراین جای پای نیما در غزل نوین هم دیده می‌شود. حتی وزن و آهنگی که سیمین بهبهانی به آن علاقه داشت و می‌خواست ضرب‌های شعرش «کشیده، کامل و باوقار» و متناسب با محتوای اندیشه‌اش آفریده شود، ادامه­ انقلاب نیما در وزن بود. نیما می‌گفت: سنت‌گرایان شعرم را بدون وزن تلقی می‌کنند؛ اما این منم که شعر آن‌ها را خارج از وزن و آهنگی درست می دانم و می‌خواهم وزن را به شعر فارسی برگردانم. چگونه یک شاعر فارسی می‌توانست یک دفتر حماسی، عرفانی یا اخلاقی را در یک وزن، آن هم وزنی نا مناسب با محتوا بیان دارد؟ نیما، فروغ و شاملو از وزن‌ها و آهنگ‌های مناسب‌تر و طبیعی‌تری بهره بردند و شعر آزاد و سپید را به نثر نزدیک ساختند. سیمین بهبهانی کار مشکل‌تری در پیش داشت، او قالب قدیمی را به نثر و آهنگ‌های طبیعی نزدیک کرد: «وسراب را همه می دانی که چگونه دیده فریب آمد/ و سراب هیچ نمی‌داند که چگونه حوصله می‌آری». نیما به جز وزن و طول مصراع‌ها درباره‌ی محتوای شعریش می‌گفت: شاعر باید در زمان خود زندگی کند و زندگی و مسائل روزانه‌اش را آن هم در فرمی تازه بیان دارد. با این سخن، غزل گویان امروزی از منزوی، بهمنی و بهبهانی تا کنون شرایط زمان خود را کم و بیش وارد غزل کرده‌اند و همان گونه که فرخزاد مسائل زنانه را وارد شعر نو کرد، سیمین بهبهانی هم مسائل زنانه را وارد غزل نو ساخت. او در کار خود بی تأثیر از دیگران نبود؛ اما یگانه بود. کدام زن می‌توانست در ایران آن روز از مسائل زنان روسپی، آن هم از روی همدردی و همدلی سخن بگوید: «نه مرا همسر و هم بالینی که کشد دست وفا بر سر من / نه مرا کودکی و دلبندی که برد زنگ غم از خاطر من»  
وی در مسائل اجتماعی و فردی زنی انقلابی ست و در این غزلواره (نغمه­ روسپی) با زبانی اروتیک مسئله‌ای انسانی و اجتماعی را پیش می‌کشد. او در این کار نه تنها با منزوی و بهمنی تفاوت داشت و نقطه­ عطفی در میان غزل سرایان بود، بلکه در برابر فروغ فرخزاد و پیشروان شعر نو نیز متفاوت می‌نمود. اگر زبان نیما و شاملو در شعر نو مردانه، و زبان فرخزاد زنانه بود، سیمین بهبهانی نیز در غزل نو با بیان مسائل زنانه منحصر به فرد بود. او در واقع کار دیگری انجام داد. چون نیما، شاملو وفروغ شعر نوی ایران را چونان کودکی پرورش دادند و بزرگ کردند، اما او مسیحاوار قالب مرده‌ای را زنده ساخت و دست کم این زلیخای پیر را دوباره جوان ساخت.
نویسنده­ی اندیشمند آقای محمدرضا یار (محمدرضا عرب یارمحمدی) که خود شاعری تواناست، این کتاب را به درستی در میان همه­ی شاعران غزل سرا به آن بانوی بزرگ تقدیم کرده است.          


نام:
ایمیل:
* نظر: