پاسخ علیرضا کوشک جلال به منتقدانش:
دروغ هرچه بزرگتر باشد کاراییاش
بیشتر است
علیرضا کوشک جلالی
قابل توجه تمام مغرضین، دروغگویان و تمام
«روشنفکرانی» که با سلاح شانتاژ و افترا بیشرمانه سعی در مخدوش کردن واقعیتها دارند.
این افراد هنگامی که منافع شخصیشان به خطر میافتد از هیچ سلاحی برای در هم کوبیدن
واقعیت ابایی ندارند و انسان را به یاد خبیثترین شخصیتهای تاریخی میاندازند؛ حاضرند
از روی جسدها بگذرند تا خود را به اثبات برسانند. پرسشی که مدتهاست مطرح کردهاند و
با تکرار دروغ آن را به خورد بخشی از مر یدانشان دادهاند و این مریدان مرعوب بیسواد،
طوطیوار حرفهای مرادشان را بدون تحقیق و بررسی تکرار میکنند، پرسش محوری است. پرسشی
محوری در ارتباط با ترجمههای من است، آیا کوشک جلالی به زبان آلمانی تسلط دارد یا
ترجمهها را کپی میکند و به اسم خودش چاپ میکند؟
صمد چینیفروشان نقدی در ارتباط با «بانوی
آوازهخوان» نوشته که دروغ در آن موج میزند، در ابتدا دو نقلقول از چینیفروشان
در ارتباط با یکی از ترجمهها و اجراهای من:
«کوشک جلالی در جریان بازنمایی صحنهای
متن بخشهایی و گاه حتی چند تابلوی کامل را حذف کرده است تا از تکرار و آشکار گویی
بیشازحد پرهیزکرده باشد. متن نمایش متنی شاعرانه است که به زیبایی و روانی به دست
او ترجمهشده است و او با امانتداری کامل اجرای شاعرانهای را برایش تدارک دیده
است.
وقتی متن ترجمهشده نمایشنامه «پابلو
نرودا»، اثر آنتونیواسکارمتا را از مترجم و کارگردان نمایش، علیرضا کوشک جلالی
درخواست میکردم، یک فکر ذهنم را بهشدت به خود مشغول داشته بود: اینکه کوشک
جلالی، کارگردان ایرانی مقیم آلمان، چگونه و بر بنیان کدام دادهها و نشانههای
متنی به چنان اجرای زیبا، شاعرانه و پراحساس و سرشار از نشانههای صوتی، حرکتی،
ژستی، کنشی، موسیقایی و نوری سایهروشن با درونمایه نمایش دستیافته است؛ و علی
رفیعی، طراح نور و صحنه این اثر را کدام دادهها و نشانههای کلامی متن به چنان
طراحی زیبا و کاربردی و ظریفی هدایت کرده بود که لغزش نشانههای صحنهای و
تابلوهای چهاردهگانه نمایش را چون امواج نرم و غلتان و کفآلود دریا بر رو و درون
و برون یکدیگر ممکن ساخته بود.
آری این نظر ایشان است در مورد ترجمه
من.
حال ادعاهای ایشان: اینکه کوشک جلالی
که تاکنون هیچ ترجمهای از متون آلمانی به تئاتر ما نیفزوده است...
ترجمه نمایشنامهها و تحقیقات چاپشدهام
از زبان آلمانی، نویسندگان آلمانیزبان:
1.ترجمه نمایشنامه «ژوزف و ماریا»، اثر
«تورینی»، انتشارات قطره تنها ترجمه موجود در ایران
2.ترجمه آثار و تحقیق در مورد کارل
والنتین و لوریو به نام «هنر خوب و قشنگه فقط یه کم درد داره» انتشارات افراز تنها
ترجمه موجود در ایران
3.عروسی خردهبورژواها، گدا و سگمرده،
آنکه گفت آری، آنکه گفت نه اثر بر تولد برشت، انتشارات افراز
4. ترجمه پوزه چرمی اثر هلموت کراوزه،
انتشارات افراز
5.فرهنگ کوچک ایبسن، انتشارات افراز تنها
ترجمه موجود در ایران
6.ترجمه نمایشنامه «با کاروان سوخته»،
اثر علیرضا کوشک جلالی انتشارات قطره تنها ترجمه موجود در ایران
ترجمه نمایشنامههایی از نویسندگان
کشورهای مختلف که به زبان آلمانی ترجمهشدهاند:
1.ترجمه نمایشنامه روبینسون کروزو اثر
راویچیو و اینتردو، زبان اصلی ایتالیایی، انتشارات قطره تنها ترجمه موجود در ایران
2.«پستچی پابلو نرودا» اثر اسکارمتا، زباناصلی
ایتالیایی تنها ترجمه موجود در ایران انتشارات نمایش
3.جنون محض اثر مایکل فراین، زباناصلی
انگلیسی، انتشارات افراز تنها ترجمه موجود در ایران
چینیفروشان ادامه میدهد: در ناآشنایی
کوشک جلالی با سه زبان آلمانی و فرانسوی و فارسی.
چند نکته:
1. «پابرهنه، لخت، قلبی در مشت» که آن
را به زبان آلمانی نوشتهام در سال 1999 برنده جایزه نمایشنامهنویسی آلمان شده
است.
2. چهار نمایشنامه باد زرد، خارجی گم
شو، مرگ ناتان در اورشلیم، پابرهنه لخت قلبی در مشت، به زبان آلمانی نوشتهام که
در انتشارات تئاتر مونیخ چاپشده است.
3. یک نمایشنامه به زبان آلمانی به نام
ترور دیسکو در انتشارات گوته-حافظ منتشرشده است.
4. هشت نمایشنامه سوسیس با گاز خردل،
خدایان کوچولو، هتل اروپا، عروج فرشته نگهبان در آفریقا، آلمان-آلمان، نورگاسموس،
همزاد، موسیو ابراهیم و گلهای قرآن به زبان آلمانی نوشتهام که یا توسط خودم و یا
توسط کارگردانهای آلمانی به صحنه رفتهاند و درصدد چاپ آنها در آلمان هستم.
5. سیزده سال است که مسئول هنری یک
گروه تئاتر آلمانی به نام علی جلالی آنسامبل در شهر کلن هستم؟.
6. در سال 2016 موفق به دریافت جایزه
افتخاری تئاتر شهر کلن شدم.
7. در سال 2007 یک اپرا به زبان آلمانی
در اپرای شهر دورتموند به صحنه بردم.
8. چندین نمایشنامه از زبان آلمانی به
فارسی ترجمه کردهام که تنها ترجمه موجود در ایران است: پستچی پابلو نرودا، پوزه
چرمی، روبینسون و کروزو، ژوزف و ماریا، سیستم گرون هلم، مجموعه آثار کارل فالنتین
و لوریو، فرهنگ کوچک ایبسن، جنون محض.
9. بیش از 40 نمایشنامه در شهرهای
مختلف آلمان به زبان آلمانی کارگردانی کردهام.
جناب چینیفروشان ما در عصر اینترنت
زندگی میکنیم، تمام این اطلاعات را میتوان خیلی راحت دسترسی پیدا کرد. باور نمیکنم
که شما از این اطلاعات بیخبر باشید. پرسش من این است که چه دلیلی دارد، خاک بر
روی واقعیت بپاشید؟!
نکته دیگر : «در سفرهای حمایتشدهاش
به ایران...»
اکثر کارگاه آموزشیها و اجراهای من در
تهران و دیگر شهرهای ایران با هزینه شخصی و حمایت گروههای خصوصی بوده است. مایلم
که با مدرک این «حمایتها» را در اختیار عموم قرار بدهد.
بقیه نکاتی که در ارتباط با بانوی آوازخوان
ایرادشده، بسیار مفصل است و ایشان را دعوت به یک جلسه در خانه تئاتر مینمایم.
صمد چینیفروشان بیست سال پیش نقدی در
ارتباط با نمایش «پابلو نرودت» نوشت. بخشهایی از این نقد:
کوشک جلالی در جریان بازنمایی صحنهای
متن بخشهایی و گاه حتی چند تابلوی کامل را حذف کرده است تا از تکرار و آشکار گویی
بیشازحد پرهیزکرده باشد. متن نمایش متنی شاعرانه است که به زیبایی و روانی به دست
او ترجمهشده است و او با امانتداری کامل اجرای شاعرانهای را برایش تدارک دیده
است.
وقتی متن ترجمهشده نمایشنامه «پابلو
نرودا»، اثر آنتونیواسکارمتا را از مترجم و کارگردان نمایش، علیرضا کوشک جلالی
درخواست میکردم، یک فکر ذهنم را بهشدت به خود مشغول داشته بود: اینکه کوشک
جلالی، کارگردان ایرانی مقیم آلمان، چگونه و بر بنیان کدام دادهها و نشانههای
متنی به چنان اجرای زیبا، شاعرانه و پراحساس و سرشار از نشانههای صوتی، حرکتی،
ژستی، کنشی، موسیقایی و نوری سایهروشن با دورنمایه نمایش دستیافته است...
بخشهای دیگری از نقد: «پابلو نرودا»
اجرایی شاعرانه و موفق. صمد چینیفروشان
به انگیزه تداوم اجرای نمایش «پابلو
نرودا» بر صحنه تئاتر شهر
1.
وقتی متن ترجمهشده نمایشنامه «پابلو
نرودا»، اثر آنتونیواسکارمتا را از مترجم و کارگردان نمایش، علیرضا کوشک جلالی
درخواست میکردم، یک فکر ذهنم را بهشدت به خود مشغول داشته بود: اینکه کوشک
جلالی، کارگردان ایرانی مقیم آلمان، چگونه و بر بنیان کدام دادهها و نشانههای
متنی به چنان اجرای زیبا، شاعرانه و پراحساس و سرشار از نشانههای صوتی، حرکتی،
ژستی، کنشی، موسیقایی و نوری) سایهروشنمنطبق با دورنمایه نمایش دستیافته است؛ و
علی رفیعی، طراح نور و صحنه این اثر را کدام دادهها و نشانههای کلامی متن به چنان
طراحی زیبا و کاربردی و ظریفی هدایت کرده بود که لغزش نشانههای صحنهای و
تابلوهای چهاردهگانه نمایش را چون امواج نرم و غلتان و کفآلود دریا بر رو و درون
و برون یکدیگر ممکن ساخته بود.
2.
تردیدی نداشتم که ردپایی از آنچه بر
صحنه نمایش شاهد بودهام را به طریقی خواهم توانست در لابهلای سطور متن نمایش
بیابم، چون درهرصورت کوشک جلالی و علی رفیعی با یک متن نمایشی سر و کار داشتهاند؛
اما متون نمایشی معاصر) که پابلو نرودا یکی از همین آثار استبرخلاف متون کلاسیک در
توضیح صحنههای خود و ذکر اطلاعات فیزیکی، روانی و... شخصیتها و فضای صحنه و موقعیتها
بسیار بخیلاند و همین موضوع تبدیل آنها را به روندی مکاشفهای بدل میسازد. اینگونه
متون برای تبدیلشدن به نمایش باید مراحل چندی را طی کنند تا دستیابی به زیر متن و
لایههای معنایی پنهان در زیرپوسته رویی – نشانههای کلامی حاوی برخی عناصر و نشانههای
نمایشی – ممکن شود؛ اما کدام نشانههای متنی در اثر نمایشی، کارگردان و طراح فهیم
صحنه را به لایههای زیرین متن رهنمون میشود تا حاصل کار صرفاً روایت و بازخوانی
متن بر روی صحنه نباشد؟!
3.
آنچه مسلم است، در مورد پابلو نرودا خارج از
محدوده متن دادههای اطلاعاتی قابل حصول بهقدر کافی وجود داشته و دارد و حتی در
مورد مردمان شیلی که مجازها و استعارهها و او را چنان نوشیدند و باردار شعور شعری
او شدند، نیز میتوان به شیوههای مختلف به اطلاعات کافی دستیافت؛ اما اینگونه
اطلاعات شاید زمینههای اولیه مناسبی را برای رویارویی با متن نمایشنامه فراهم
کند، ولی تا تبدیلشدن به نشانههای صحنهای راه بسیاری را باید طی کند.
4. متن
نمایشی معاصر بخشی از نشانههای کلامی، زبانی، شخصیتی، موقعیتی و کنشی اشخاص بازی
و دیدگاهها و جهانبینی و نوع رابطه آنها با یکدیگر را معلوم میکند) که درواقع نشانههای
سطحی و بیرونی نمایشنامه را تشکیل میدهد، اما آنچه را مسکوت میگذارد و کشف آن را
به خواننده و مجری متن وامیگذارد، نشانههای دیداری این نقش ویژههای متنی است.