bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۳۶۰۷
تاریخ انتشار: ۲۸ : ۱۶ - ۲۷ تير ۱۳۹۸
کامم از تلخی جنگ چون زهر هست!
محمد سعادت نیا: 27 تیر 1367 تاریخ پذیرش قطعنامه ، سیگنال پذیرش قطعنامه از سقوط فاو آغاز شد، عملیات والفجر 8 نتیجه اش گرفتن بندر استراتژیک فاو عراق بود ، می شود گفت تنها پیروزی قاطع ایران بعد از آزاد سازی خرمشهر و منطقه عملیاتی فتح المبين بود ، بعد از گرفتن فاو چند ماهی در آن شبه جزیره بودم ، شاهد بمباران ها ، پاتک های عراق برای بازپس گیری آن و شاهد پرپر شدن عزیزانی !
پذیرش قطعنامه ، خاطره و نگاهی!محمد سعادت نیا: 

27 تیر 1367 تاریخ پذیرش قطعنامه ، سیگنال پذیرش قطعنامه از سقوط فاو آغاز شد، عملیات والفجر 8  نتیجه اش گرفتن بندر استراتژیک فاو عراق بود ، می شود گفت تنها پیروزی قاطع ایران بعد از آزاد سازی خرمشهر و منطقه عملیاتی فتح المبين بود ، بعد از گرفتن فاو چند ماهی در آن شبه جزیره بودم ، شاهد بمباران ها ، پاتک های عراق برای بازپس گیری آن و شاهد پرپر شدن عزیزانی !
حال شنیدن خبر سقوط فاو با آن همه امکاناتی که در آن تدارک دیده شده بود، بسیار سخت بود!

روزی که رادیو خبر پذیرش قطعنامه 598 و نوشیدن جام زهر را اعلام کرد رزمنده ای ندیدم که زانوی غم در بغل نگرفته باشد و چشمش اشک بار نباشد! 
مدتی بعد در منطقه عملیاتی شلمچه بودم، بیشترین زمانی که در طول دوران جنگ و جبهه احساس خطر و ترس کردم در این یک ماه بود! فاصله ما با نیروهای عراقی کمتر 60 الی 100 متر! گهگاهی بچه ها با عراقی حرف می زدنند ! آنها می گفتند: فاو را گرفتیم بچه ها می گفتند: حلبچه را گرفتیم! آنها می گفتند :بیایید برویم کربلا ما می گفتیم: بیایید برویم مشهد! گاهی هم فحش رد و بدل می شد! 
شاید باورش سخت باشد ولی از غروب تا صبح دو شیفت بود ، یعنی هر شیفت نگهبانی حدود 6 ساعت! از آن عجیب تر مهمات و گلوله آر پی جی هم خوب نداشتیم تا جایی که گاهی ماشین و تانکر آبی عراقی جلو چشم ما بود ولی موشک نداشتیم! اما وضع غذا عالی، هر دو نفر یک مرغ! می گفتیم مرغ نمی خواهیم مهمات و موشک آر پی جی برایمان بیاورید! ترس من از نداشتن امکانات و شکست صد در صدی در چنین موقعیتی بود که بیاد ندارم شبی را تا صبح ساعتی خوابیده باشم و یا پوتین از پا در آورده باشم!

روزی که نیروهای جدید به جای ما آمدند و بیشتر سرباز بودند، گفتم ما جان سالم بدر بردیم ولی خدا به فریاد این جوانان برسد، چند روزی نگذشت که خبر ساعت 14، خبر سقوط منطقه شلمچه را داد و من به یاد نیروهایی که به جای ما آمده بودند افتادم ، چهره ی بعضی از آن سربازان رشید و جوان به یادم می آمد و نگران سرنوشت شان! (شرح حال این منطقه را همان وقت برای مسوول اطلاعات تیپ مربوطه نوشتم و پیش بینی آنچه شد را کرده بودم)
امروز که بیش از سه دهه از آن زمان می گذرد می پرسم آیا نمی شد زودتر جنگ را به پایان برد و قطعنامه را پذیرفت و تلخی جام زهر را کمتر کرد؟ شاید اگر به این آمارها نگاه کنیم برای درک تلخی دیر هنگام پذیرش قطعنامه درک بهتری بیابیم. 
در سال اول جنگ که 6 ماه بود 12345 شهید و 200 اسیر دادیم(گزیده های آماری منتشرشده اداره کل آمار و اطلاعات بنیاد شهید ص4) این آمار برای چند ماه پایانی جنگ در سال 67 شهید 21230  و اسیر 24000 نفر!
به عبارتی در این چند ماه آخر نزدیک به دو برابر شهید و 120 برابر اسیر دادیم! !
یعنی بیش از 50 درصد جمعیت 40 هزار نفری آزادگان ما در این چند ماهه به اسارت عراقی ها افتادند!
زمانی که  قطعنامه 598  از طرف ایران پذیرفته شد یک سال از تصویب آن توسط شورای امنیت سازمان ملل و پذیرش آن از سوی عراق می گذشت .
تاریخ سقوط فاو 28 فروردین 67 ، تاریخ آتش بس 29 مرداد 67  تقریباً 125 روز می شود، اگر تعداد اسیرانی که عراق در این مدت از ما گرفتند به روز تقسیم کنیم می شود:192  آزاده به عبارتی تقریباً هر روز معادل سال 1359 اسیر داده ایم! !
با همین فرمول روزانه تعداد 170 شهید! ! و در سال 59 روزانه 69 شهید!
آیا ما نمی توانستیم نشانه های فروپاشی را زودتر ببینیم و پبش از شکست های پی در پی قطعنامه را بپذیریم و با دست پر و برزگوارنه با دشمن سر میز مذاکره بنشینیم و برخورد کنیم؟ ! نه هنگامی که ولایتی از  پله های هواپیما برای مذاکره بالا می رفت گفت کاش حداقل فاو در دست ما می بود! تا قدرت چانه زني داشت! 
آیا وقت آن نرسیده که از گذشته پند بگیریم و این همه فرصت سوزی نکنیم؟ !
 گویا گذشته چراغ راه آینده است اما نه برای ما! !
آری ، تاریخ این اشرف مخلوقات سراسر جنگ است که گهگاهی صلح قطع اش می کند! !

شهیدی که بر خاک می ‌خفت
سرانگشتان خود در خون می ‌زد و می ‌نوشت
به امید پیروزی واقعی
نه در جنگ؛
که بر جنگ
قیصر امین ‌پور
27 تیر 98
نام:
ایمیل:
* نظر: