الهام بهروزی:
«شبی که ماه کامل شد» به کارگردانی
نرگس آبیار و تهیهکنندگی محمدحسین قاسمی اثری است که با الهام از یک ماجرای واقعی
ساخته شده است. فیلمی که در آغاز ماجرای دلدادگی دو جوان را در عین لطافت ترسیم میکند؛
اما در پایان به یک تراژدی تلخ منتهی میشود. این اثر بهعنوان بهترین فیلم سی و
هفتمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر معرفی شد و با نامزد شدن در 13 بخش این
رویداد، سیمرغ بلورین بخشهای بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش
اول زن، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر مکمل زن، بهترین چهرهپردازی را
از آن خود کرد.
پرویز جاهد، منتقد مطرح سینما در خصوص
این اثر در یادداشتی در روزنامه ایران نوشته است: ««شبی که ماه کامل شد» باعث میشود
که نرگس آبیار، موقعیت ویژهای در میان سینماگران زن ایرانی پیدا کند؛ چراکه او به
سراغ موضوعی رفته که کمتر فیلمساز زنی در ایران برای بیان آن رغبت نشان میدهد:
تروریسم.
او ماجرایی واقعی در مورد گروه تروریستی
و تکفیری جندالله در جنوب غربی ایران را دستمایه فیلم پرهیجان و نفس گیر خود ساخته
است... آبیار با هوشیاری و با رویکردی زنانه، این موضوع نظامی و امنیتی را که میتوانست
به فیلمی تبلیغاتی و مسالهساز تبدیل شود به فیلمی انسانی و جذاب در مورد زنی که
گرفتار این گروه خشن و تروریست میشود، تبدیل کرده است. او بهجای روایت زندگی
عبدالمالک ریگی، رهبر گروه جندالله، به سراغ فائزه، عروس خانواده عبدالمالک ریگی
رفته و از دید او ماجرای خشونتهای برادران ریگی و ایدئولوژی خطرناک و مرگبار آنان
را روایت کرده است. با این حال، او در شخصیتپردازی اعضای خانواده ریگی بهویژه
شخصیت عبدالحمید ریگی، شوهر فائزه و مادر آنان، بسیار محتاطانه و انسانی رفتار
کرده است.»
وی در بخشی دیگر این یادداشت نیز
یادآور شده است: «استفاده از زاویه دید فائزه (اول شخص) تا حد زیادی دست آبیار را
در روایت ماجرای ریگی بسته و او ناچار شده که در سکانسهای مربوط به عملیات نبرد
تروریستها با ارتش ایران و نیز دستگیری و اعدام شهاب، برادر فائزه، این زاویه دید
را رها کرده و زاویه دید دانای کل اختیار کند. به علاوه استفاده از دوربین روی دست
سامان لطفیان و سوئیچ پنهای سریع او اگرچه خصلتی مستندگونه به فیلم آبیار داده،
اما در برخی لحظهها بسیار آزاردهنده شده است... «شبی که ماه کامل شد»، نه تنها
نشاندهنده قابلیتهای کارگردانی نرگس آبیار و توانایی او در خلق یک فیلم عظیم (بیگ
پروداکشن) نظامی-جنگی است بلکه بیانگر تواناییهای فنی و صنعتی سینمای ایران در
بازسازی رویدادهای تاریخی پرهزینه و عظیم است.»
البته در این میان، برخی از منتقدان هم
ارزش این اثر را نشانه گرفتهاند و سازنده آن را متهم به تولید یک اثر تبلیغاتی و
سفارشی کردهاند. در این میان، گفتوگویی را با مریم رحیمی، نویسنده، منتقد،
کارگردان و مستندساز در خصوص فیلم «شبی که ماه کامل شد» صورت دادیم که در کارنامه
هنری خود آثاری چون «يك زمزمه در سكوت»، «يلدا شب بلند و نبردي سخت»، «مشتي از خاك
وطنم»، «سارا و شهر كاغذي»، «روياي سبز تهران»، «ديو زيبا»، «داستان زنان»، «شرم»،
«روياهايم را نجات بده»، «درياي ما» و... را نوشته یا کارگردانی کرده است. وی
بارها در رویدادهای معتبر بینالمللی عناوین برگزیده را از آن خود کرده است. در
ادامه شما را به خواندن نظر رحیمی در خصوص فیلم «شبی که ماه کامل شد» دعوت میکنیم.
فیلم «شبی که ماه کامل شد» را چگونه
ارزیابی میکنید، آیا فیلم باکیفیتی بود؟
در مدت اقامت كوتاهم در ايران موفق به
ديدن دو فيلم شدم. متري «شش و نيم» را اول ديدم و بعد «شبي كه ماه كامل شد». آنچه
از «متري شش و نيم» انتظار داشتم، «شبي كه ماه كامل شد» به منِ مخاطب داد. «شبي كه
ماه كامل شد» بهنظرم يكي از باكيفيتترين فيلمهايي است كه در اين چند دهه اخير
در ايران ساخته شده است.
آبیار در خلق این فیلم جنگی نظامی آیا
توانسته مهارت خود را در پردازش قصه به نمایش بگذارد؟
ببينيد من وقتي روي صندلي سينما نشستم،
در حالي بود كه گوشم از نقد منفي اين فيلم پر بود، فكر ميكردم فيلمي «ارزشي و
سفارشي» در مقابل خواهم داشت و تصميم گرفته بودم كه اگر ارزش زمان گذاشتن براي
ديدنش را نداشته باشد، سالن را ترك كنم؛ اما فيلم منِ مخاطب و منِ كارگردان را در
يك ربع آغاز روي صندلي ميخكوب كرد. چند دقيقه اول فيلم را نميتوانستم با حركت
زياد دوربين كنار بيايم؛ ولي هر چه داستان فيلم بيشتر شكل ميگرفت، به اين نتيجه
رسيدم كه دوربين روي دست بهترين انتخاب كارگردان بود. قصه فيلم برگرفته از داستاني
حقيقي است و اين را همه ميدانند؛ اما آبيار آن را به بهترين نحو ممكن به تصوير
كشيده است.
این فیلم در جشنواره فجر در ۱۳ رشته
نامزد شد و شش سیمرغ از آن خود کرد، بنابراین اثری قابل تامل است، از دید شما نقاط
قوت این اثر کدام بود؟
وقتي فيلم تمام شد، اولين جمله من به
دوستم اين بود: «جايزهها حق فيلم بود!» فیلم «شبي كه ماه كامل شد» به نظرم از همه
نظر قوي بود، كارگرداني تحسينبرانگيز، بازيهاي فوقالعاده، فيلمبرداري، رنگ،
طراحي صحنه و گريم همه عالي بودند. بهعنوان يك كارگردانِ زن، شهامت خانم آبيار در
ساخت اين فيلم برايم تحسينبرانگيز بود.
آبیار در این اثر ایدئولوژی جهادی وهابی
و ضد شیعی و نیز انگیزههایی برخاسته از نفرت قومی جندالله را دستمایه خلق اثرش
کرد تا گوشهای از تروریسم را نمایش دهد، نظر شما در این باره چیست؟
به نكته خوبي اشاره كرديد! فيلم
ايدوئولوژي تروريسم را موشكافي ميكند، برايمان باز ميكند و به ما (مخاطبان)
اجازه ميدهد آن را لمس كنيم. جملهاي كه عبدالمالك از آن براي تحريك رهروانش خيلي
سوءاستفاده ميكند: «خواست خدا» است. اين نقطه عطف فيلم است، چيزي است كه فيلم را
از تصور سفارشي بودن آن جدا ميكند؛ چراكه ما در همان كشوري زندگي ميكنيم كه
آبيار زندگي ميكند، كشوري كه با نام خدا خيليها سوءاستفادههاي كلاني كردهاند و
به نظر من آبيار خواسته يا ناخواسته به آن اشاره مستقيم كرده است.
پرداختن به ترورسیم کار راحتی نیست؛ ولی
آبیار این کار را کرد منتها به شکلی متفاوت، با قربانی کردن یک زن، چهره کریه تروریسم
را به نمایش گذاشت، بهنظر شما دلیل این کار وی چه بود؟
سينما هميشه با واقعيت فاصله دارد،
ايجاد امپاتي در دنياي حقيقي كار سادهاي است؛ اما ايجاد امپاتي يا همان همذاتپنداري
با مخاطبان يك فيلم كار سادهاي نيست. در اين فيلم حتما بايد دخترك مظلوم و ساده و
يتيم، با آن چشمان آبي وحشي و بيگناه قرباني ميشد تا مخاطب بتواند آن درد را خوب
حس كند.
بازی الناز شاکردوست در نقش فایزه
چگونه دیدید؟ نقاط قوت بازی وی در چه بود؟
صادقانه ميگويم، اين اولين فيلمي بود
كه از الناز شاكردوست ديدهام و او را در نقشهاي ديگر هنوز نديدهام تا بتوانم
نظر درستي راجع به بازياش بدهم. الناز در اين فيلم خوب بود، البته عالي نبود؛ ولي
خيلي خوب بازي كرده! در این فیلم من بازي هنرپيشهاي كه نقش مادرشوهر الناز را
بازي ميكند خيلي دوست داشتم، اين بازيگر حتي يكصدم ثانيه از نقش خود خارج نشد.
هوتن شکیبا در این اثر نقش جوانی عاشقپیشه
را داشت ولی در ادامه و در اثر تلقین و آموزشهای عبدالمالک به تروریسمی بیرحم
بدل شد؛ اما آبیار سعی کرد بدون هر گونه اغراقی روال این تغییر را بهصورت منصفانه
روایت کند؛ به نظر شما آبیار انتخاب خوبی برای این نقش داشته و شکیبا توانست نقش
عبدالحمید را به خوبی ایفا کند؟
هوتن شكيبا همان عبدالحميد فيلم بود.
گريم و بازياش عالي بود. من بهعنوان مخاطب و كارگردان خيلي جاها ذوب فيلم ميشدم
و نميتوانستم تصور كنم كه او دارد نقش بازي ميكند؛ اما بازيگر نقش عبدالمالك؛
آرمين رحيميان خيلي چهره كاريزماتيكي داشت و به نظر من مناسب نقشي كه ايفا ميكرد،
نبود. منِ مخاطب بايد از شخصيت عبدالمالك متنفر ميشدم؛ ولي اين اتفاق نيفتاد چون آرمين
رحيميان چهره شيرين و دوستداشتني دارد.
موسیقی اثر چقدر با قصه هماهنگ بود؟
موسيقي در كل المانتي است كه به كمك
انتقال احساس از فيلم به مخاطب ميآيد و در مورد اين فيلم به نظرم با صحنهها
هماهنگ بود.
آبیار در اثر برخی از صحنههای خشن مثل
سربریدن برادر فایزه و... را در داستان نمایش داد، انعکاس چنین تصاویری را در چنین
فیلمهایی مناسب میدانید؟
بحث نمايش صحنههاي خشن به مناسب بودن
يا مناسب نبودنشان نيست. وقتي يك فيلمي دارد براي ما تروريستها را تعريف ميكند و
ما را از ابتداي فيلم با التهاب شخصيتها و موقعيتها آشنا ميكند، طبيعي است كه
منتظر صحنههاي خشن باشيم، اين فيلم دقيقا چيزي را به مخاطب نشان ميدهد كه مخاطب منتظرش است. من
در طول تماشاي فيلم سعي ميكردم از ديد يك كارگردان به صحنهها نگاه كنم؛ يعني
مركز توجهام به زاويه دوربين و به بازيها، لوكيشنها و كارگرداني بود، با اين حال
خيلي جاها آنقدر صحنهها حقيقي بودند كه ديد كارگردان كنار ميرفت و فقط مخاطبِ
نوعي بود كه فيلم را تماشا ميكرد.
سخن پایانی؟
در پايان به خانم آبيار و تمام
بازيگران و عوامل فيلم خسته نباشيد ميگويم، فيلم «شبي كه ماه كامل شد» فيلم
ماندگاري از دنياي امروزه ماست و بهنوعي روايت تاريخي است كه بر سرزمين ما گذشته
است. مهم نيست بودجه فيلم از كدام سازمان دولتي تهيه شده و اكثريتي آن را «فيلم
ارزشي» مينامند، مهم آن ايدئولوژياي است كه از پس پردههاي كنار رفته خودنمايي
ميكند: هيچ كس حق ندارد با نام خدا براي هيچكس ديگري تعیين تكليف كند. انسانها
آزاد هستند تا آنگونه كه خود صلاح ميدانند زندگي كنند.