bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۳۶۷۴
تاریخ انتشار: ۴۱ : ۱۵ - ۰۹ مرداد ۱۳۹۸
گفت‌وگوی بامداد جنوب با عباس مخبر، نویسنده، مترجم و اسطوره‌شناس:
داود علیزاده، الهام بهروزی: عباس مخبر را می‌توان یکی از ستون‌های فرهنگی معاصر ایران دانست. وی از پرکارترین محققان در حوزه ادبیات، اسطوره‌شناسی، نقد و نظریه و... است. در طی تمام سالیان، مدام به تولید محتوای هدفمند و ارزشمند پرداخته است که حاصل آن قریب به صد کتاب، مقاله و برگزاری دوره‌های مختلف آموزشی بوده است. حیطه حرفه‌ای او آن‌قدر متنوع و سرشار است که به واقع در باب هر موضوعی در قلمرو ادبیات، اسطوره و اندیشه می‌توان با وی سر بحث را باز کرد و از او بهره گرفت.

وجد خود را دنبال كنيدداود علیزاده، الهام بهروزی: 

عباس مخبر را می‌توان یکی از ستون‌های فرهنگی معاصر ایران دانست. وی از پرکارترین محققان در حوزه ادبیات، اسطوره‌شناسی، نقد و نظریه و... است. در طی تمام سالیان، مدام به تولید محتوای هدفمند و ارزشمند پرداخته است که حاصل آن قریب به صد کتاب، مقاله و برگزاری دوره‌های مختلف آموزشی بوده است. حیطه حرفه‌ای او آن‌قدر متنوع و سرشار است که به واقع در باب هر موضوعی در قلمرو ادبیات، اسطوره و اندیشه می‌توان با وی سر بحث را باز کرد و از او بهره گرفت.

عباس مخبر متولد ۱۳۳۲ در سیوند فارس است، تحصیلاتش را در دبستان منوچهری سیوند آغاز کرد و پس از اخذ دیپلم وارد دانشکده نفت شد. پس از آن به‌دنبال فیزیک رفت و بالاخره دوره کارشناسی جامعه‌شناسی را در دانشگاه پهلوی سپری کرد. سپس فوق‌لیسانس همین رشته را گرفت. پس از آن مدرک کارشناسی ارشد زبان‌شناسی را در سال ۱۳۶۸ از دانشگاه تهران دریافت کرد. عنوان پایان‌نامه او «کند و کاوی در برنامه‌ریزی زبان فارسی نوشتاری» (به راهنمایی علی‌محمد حق‌شناس) بود. او سپس در حوزه ترجمه و پژوهش در زمینه‌های علوم اجتماعی، علوم اقتصادی، اسطوره‌شناسی و ادبیات به فعالیت‌های خود ادامه داد.

وی درگفت‌وگویی با مریم شهبازی (روزنامه ایران 13/6/96) درباره ورودش به دنیای ترجمه گفته است:« برای قبولی در دانشگاه پهلوی سابق (شیراز)، زبان انگلیسی ضریب بالایی داشت، از همین رو تسلط به زبان انگلیسی تاثیر مهمی در قبولی و تحصیل در این دانشگاه داشت. خودم هم زبان انگلیسی‌ام خوب بود، آن‌قدر که حتی به مطالعه واحدهای پیش‌نیاز زبان دانشگاه احتیاجی پیدا نکردم و از همان زمان برای نشریات دانشگاهی مطالبی ترجمه می‌کردم. آن‌قدر به زبان علاقه داشتم که حتی در دوران خدمت سربازی هم کتابی ترجمه کردم، به‌ویژه که به‌دلیل سابقه سیاسی و زندان رفتنم با وجود تحصیلات دانشگاهی به‌عنوان سرباز صفر مشغول خدمت شدم. دوران سربازی‌ام در کرمان سپری می‌شد و تمام پولی که به ما می‌دادند، ماهی سیزده تومان و سه زار بود. از همین رو در این دوران قرارداد ترجمه کتابی را بستم که البته هیچ‌گاه هم منتشر نشد، با وجود این پیش پرداخت آن را گرفتم که همان مبلغ خیلی کمک حالم شد؛ آن کتاب مبنایی برای کار ترجمه شد.»

مخبر در همان گفت‌وگو دلیل تنوع کاری و پراکندگی موضوعاتی که ترجمه کرده را چنین بیان می‌کند: «بخش قابل توجهی از تنوعی که به آن اشاره کردید از کنجکاوی‌ام نشأت می‌گیرد، این کنجکاوی هم چیزی نیست که تنها به من محدود باشد و در اغلب هم‌نسلان من، بهویژه در دوران جوانی‌مان دیده می‌شود. وقتی تازه قدم به دانشگاه گذاشته بودم، حدود سالی پانصد عنوان کتاب منتشر می‌شد و ما آن‌قدر مشتاق بودیم که حداقل به ورق زدن اغلب آن‌ها موفق می‌شدیم. البته از میان تمام کتاب‌ها حدود 20-30 عنوان کتاب را به‌طور کامل می‌خواندیم که موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... در میان آنها دیده می‌شد. این تنوع تنها در بحث کتاب‌هایی که ترجمه کرده‌ام نیست، در رشته‌های تحصیلی دانشگاهی‌ام نیز دیده می‌شود آن‌چنان که ابتدای ورودم به دانشگاه با تحصیل در رشته حسابداری نفت آغاز شد؛ اما بعد از مدتی به سراغ فیزیک و بعد هم جامعه‌شناسی رفتم، در آخر هم زبان شناسی خواندم.»

نقد ادبی از موضوعاتی است که مخبر آثار در خور توجهی را در باب آن ترجمه کرده است. کتاب «پیش‌درآمدی بر نظریه‌ ادبی» نوشته تری ایگلتون یکی از نخستین آثار جدی در زمینه نقد ادبی بود که در آن نقد مدرن معرفی شده بود. همچنین وی در تکمیل این کتاب، دو اثر دیگر به‌نام‌های «راهنمای نظریه‌های ادبی معاصر» و «عمل نقد» را هم ترجمه کرد که آن‌ها هم از جمله آثار پیشتاز در این زمینه به‌شمار می‌آمدند.

عباس مخبر بعد از آشنایی با دکتر «مهرداد بهار» به اسطوره‌شناسی علاقه‌مند شد و تصمیم به ترجمه آثاری در این حوزه گرفت که برآیند آن ترجمه حدود شانزده اثر در زمینه اسطوره‌شناسی بود. وی در این‌باره بیان کرده است: «بحث تنوع جغرافیایی در آثاری که در حوزه اسطوره ترجمه کرده‌ام به این واسطه است که این کتاب‌ها حاصل ترجمه یک مجموعه بودند، مجموعه‌ای که با همکاری مشترک موزه بریتانیا و دانشگاه تگزاس منتشر شده بود. متخصصان هر یک از کشورهایی که در این مجموعه می‌بینید، به اسطوره در سرزمین خودشان آن هم در حجم محدودی پرداخته بودند. ما هم کار را با اسطوره‌های ایرانی آن را آغاز کردیم و بعد به سراغ اسطوره‌های بین‌النهرینی رفتیم که شباهت بسیاری با بحث اسطوره درکشور خودمان دارد. به ترجمه دیگر آثار این مجموعه هم علاقه‌مند شدم، کار را ادامه دادم و در نهایت سیزده کتاب دیگر هم ترجمه شد. بعد از اتمام این مجموعه کارهای دیگری هم منتشر کردم که آخرین کتابم در زمینه اسطوره‌شناسی «مبانی اسطوره‌شناسی» نام دارد، البته این کتاب دیگر ترجمه نیست و تالیف خودم به‌شمار می‌آید. ضرورتی که در تالیف این اثر دیدم از آنجا ناشی می‌شد که برای تدریس به شاگردانم ناچار به معرفی آثار متعددی بودم؛ از همین رو تصمیم گرفتم مطالبی را که برای یادگیری مبانی اسطوره‌شناسی لازم است در قالب یک کتاب تدوین کنم.»

آنچه امروز بهانه گفت‌وگوی بامداد جنوب با عباس مخبر شده است، همین موضوع اسطوره‌شناسی است که وی کتاب‌های متعددی در موردش ترجمه و تالیف کرده است و همچنان نیز به‌صورت حضوری و آنلاین به تدریس آن می‌پردازد.

جهان شگفت‌انگیزی که کافی است شمه‌ای از آن به مشام برسد و آدمی را شیفته رمز و رازش کند. پدیده‌ای که از انسان‌های اولیه تا مدرن همچون آغوشی انسان حیرت‌زده و سرگشته از بی‌پاسخی معماهای زیستن را پناه داده است، آرام داده است و همچنان کارکردهای خودش را دارد.

ترجمه آثار مختلف از اسطورشناسان بزرگ جهان و تالیف اثر ارزشمند «مبانی اسطوره شناسی» عباس مخبر را به‌عنوان مرجعی مورد استناد و معتبر درباره اسطوره‌شناسی مبدل کرده است. از آثار وی در موضوع اسطوره می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

مبانی‌اسطوره‌شناسی، عباس مخبر (نویسنده)، ترجمه‌ها: سرور دانای آسمان: اسطوره ایرانی، تونی آلن، چارلز فیلیپس، مایکل کریگان، جهان‌اسطوره‌ها: اسطوره‌های بین‌النهرینی، ایرانی، چینی، آزتکی و مایایی، اینکا، کارل توب، آن بیرل، گری اورتون، هنریتا مک کال، وستاسرخوش کرتیس، فیلیپه فرناندزآرمستو (مقدمه)، قدرت اسطوره (گفت‌وگو با بیل مویرز)، جوزف کمبل، اسطوره‌های اینکا، گری اورتون، اسطوره‌های روسی، اسطوره‌های سلتی، میرانداجین گرین، اسطوره‌های هندی، آنالیبرا دالاپیکولا، اسطوره‌های ایرانی، وستا کرتیس، اسطوره‌های اسکاندیناوی، ریموندیان پیج، جهان اسطوره‌ها: اسطوره‌های یونانی، رومی، اسکاندیناوی، مصری، سلتی، جورج هارت، لوسیلا برن، میرانداجین گرین، جین ف. گاردنر، مارینا وارنر (مقدمه)، اسطوره‌های چینی، آن بیرل، اسطوره‌های آزتکی و مایایی، کارل توب، اسطوره‌های موازی، جی. اف. بیرلین، اسطوره‌های مصری، جورج هارت، اسطوره‌های رومی، جین گاردنر، اسطوره‌های یونانی، لوسیلا برن، اسطوره‌های بین‌النهرینی، هنریتا مک کال.

در ادامه گفت‌گوی بامداد جنوب با عباس مخبر آمده است که خواندن آن خالی از لطف نیست.

اگر موافق باشید بحث را از واژه اسطوره شروع کنیم. اسطوره یعنی چه؟

اسطوره ترجمه‌ واژه‌ يوناني mythos به معني قصه و داستان است. در زبان روزمره به معاني ايدئولوژي، خيالي، دروغ و قهرمان بزرگ به کار مي‌رود. روايت‌هاي اسطوره‌اي معمولا درباره‌ خدايان و آفرينش‌ و بي‌زمان هستند. آفرينش جهان، انسان، شهرها، كوه‌ها، اقوام و غيره. البته با ورود رويكردها و مكتب‌هاي اسطوره‌شناسی جدید این تعاریف نیز دستخوش تغییر و تحول جدی شده‌اند. در آغاز لازم است كه به تعريف مشتركي از اسطوره برسيم تا بدانيم درباره‌ چه چيز صحبت مي‌كنم. از نگاه من كه منطبق با رویکرد روان‌شناختي از اسطوره و در چارچوب نگاه كساني مانند یونگ و كمبل است. اسطوره ضد روايتي است كه انسان در مواجه با روايت هولناك مرگ ساخته است. اسطوره، فلسفه و دين از استخوان‌های مرگ برمي‌خيزند. دومين دليل پيدايش اسطوره‌ها حيرت و راز است. حيرت انسان در مقابل شگفتي‌هاي هستي و پرسش‌هاي بي‌پاسخي كه هستي در مقابل انسان قرار داده است. انسان در مقابل اين دو مساله، يعني مرگ و حيرت و راز، از قوه‌ تخيل بی‌مانند خود بهره گرفته و اسطوره‌ها را ساخته‌ و پرداخته است. اين اسطوره‌ها را ساخته تا راهنماي او در مراحل مختلف زندگي باشد و سفر پاياني او را تسهيل كند.

با این تفاسیر اسطوره می‌تواند کارکردهای متنوعی هم داشته باشد، از کارکردهای اسطوره بفرمایید؟

این موضوع هم مانند مساله تعریف به رویکردی که اتخاذ می‌کنیم بستگی دارد. جوزف کمبل کارکردهای اسطوره را در حوزه‌های کیهان‌شناسی، جامعه‌شناسی، متافیزیک و روانشناسی به شرح زیر تعریف می‌کند: عرفانی، کیهان‌شناختی، جامعه‌شناختی و اخلاقی (تعلیم و تربیتی). به عقیده‌ کمبل کارکرد اول، درک شگفتی جهان و انسان و تجربه‌ حرمت در مقابل این راز است. کارکرد دوم، بُعد کیهان‌شناختی است که امروزه علم به آن می‌پردازد و به شما نشان می‌دهد که شکل کیهان چگونه است، هرچند با وجود دستاوردهای فراوان علمی این راز آلودگی همچنان برجای ‌مانده است. کارکرد سوم، همان کارکرد مورد تاکید متفکرانی مانند رولان بارت است که اسطوره را به‌مثابه نوعی ایدئولوژی قرائت می‌کنند. این نقش اسطوره، بسته به نوع نظام اجتماعی و آرمانی که به آن خدمت می‌کند، می‌تواند مثبت یا منفی ارزیابی شود. اسطوره در این نقشِ حمایت‌کننده و بسیج‌گر می‌تواند هم در خدمت رژیم‌های فاشیستی و هم در خدمت جنبش‌های رهایی‌بخش باشد؛ اما کارکرد چهارم که از نظر کمبل مهم‌ترین کارکرد اسطوره در دنیای امروز است، ناظر بر قواعد و قوانین زندگی در یک جامعه‌ خوب است. انسانی که به دنیا می‌آید، بزرگ می‌شود، به بلوغ می‌رسد، دچار بحران‌های بلوغ می‌شود و بحران‌های میانسالی، ازدواج، طلاق، سالخوردگی و رویارویی با مرگ را تجربه می‌کند، در همه‌ این مراحل به کمک و راهنمایی اسطوره نیاز دارد. اسطوره به انسان کمک و او را برای گذراندن این مراحل آماده می‌کند.

درباره به‌وجود آمدن اسطوره‌ها و در اصل اسطوره‌ها از چه چیزهایی سرچشمه‌ می‌گیرند، بفرمایید؟

اسطوره‌ها بازتاب ترس‌ها، رویاها و دغدغه‌های ما هستند و از ضمیر ناخودآگاه‌مان سرچشمه می‌گیرند. بدیهی است که در دنیای امروز این ترس‌ها و آرزوها و دغدغه‌ها با دنیای قدیم فرق می‌کند. برای مثال در دنیای امروز آرمان‌های آزادی عدالت، صلح و دغدغه‌هایی مانند جوانی، زیبایی، طول عمر و محیط‌زیست محورهای اسطوره‌های جدید را تشکیل می‌دهند. در واقع می‌توان گفت اسطوره‌ها نوعی روياي جمعي‌اند. مثلا در مورد شخصیت‌های انسانی، هنگامی‌که يك انسان به الگویی براي زندگي ديگران تبديل شود به سمت اسطوره شدن حركت می‌کند. شخصیت‌های اسطوره‌اي در شرايطي خاص و بنا به دلايل متعدد ساخته مي‌شوند و در جهان معاصر رسانه‌ها در آن نقش زيادي دارند. دولت‌ها و قدرت‌های مستقر نيز با ساختن اسطوره‌ها منافع خود را دنبال می‌کنند.

اسطوره‌ها را می‌توان به دو دسته‌ كلي اسطوره‌های اجتماعی (معطوف به اجتماع) و اسطوره‌های طبیعی (معطوف به طبيعت) تقسيم كرد. اسطوره‌های اجتماعی معمولا حول يك دين، فرهنگ، زبان، كشور، يا ايدئولوژي خاص شكل می‌گیرند و مهاجم هستند؛ اما تهاجم را به بيرون از خود هدايت مي‌كنند؛ اما اسطوره‌های طبيعي به رابطه‌ انسان با هستی، کیهان، محيط‌زيست و طبيعت می‌پردازند. دسته‌ اول معمولا اسطوره‌های منفي و دسته‌ دوم مثبت هستند.

وقتی نامی از اسطوره به میان می‌آید، در ذهن تداعی دوران قدیم اساطیری تداعی می‌شود که البته بی‌ارتباط هم نیست؛ اما به نظر شما مواجهه دنیای مدرن با اسطوره چگونه بوده است؟

گرایش غالب در دنیای مدرن گرایش به اسطوره‌زدایی بوده است. انقلاب صنعتي آخرين انقلاب بزرگ در تجربه‌ بشري بود که در آن مرگ اسطوره‌شناسی نیز اعلام شد. اسطوره منسوخ و مردود اعلام شد و مخترعان و مكتشفان به هیات قهرمانان جديد درآمدند و اسطوره در تقابل و تعارض با علم تعریف شد. فرانسیس بیکن بيانيه‌ استقلال علم از قيد اسطوره‌شناسي را صادر کرد؛ اما نه‌تنها اسطوره‌های کهن از میان نرفتند که اسطوره‌های تازه‌ای نیز آفریده شدند. خود علم، فناوری و تکیه‌ی مطلق بر خرد به اسطوره‌های تازه‌ای تبدیل شدند که سعادت و رستگاری جامعه‌ی بشری را وعده می‌دادند.

اما رویدادهایی از قبيل دو جنگ جهاني، اردوگاه‌های مرگ، انفجار اتمي در هيروشيما و جنگ‌های خونین ملی و منطقه‌ای نشان داد كه امور انسان صرفا با تکیه ‌بر علم و خودمحوری به سرانجام نمی‌رسد. اين نكته روشن شد كه ما موجوداتي اسطوره سازيم و در قرن بيستم شاهد اسطوره‌های بسيار ويرانگري بوده‌ايم كه به قتل‌عام‌ها و نسل‌کشی‌ها منجر شده‌اند. مشخص شد كه ما نمی‌توانیم با اين اسطوره‌های بد فقط با تکیه‌ بر خرد مقابله كنيم، چون لوگوس رقيق نشده نمی‌تواند با اين قبيل ترس‌ها، آرزوها و روان‌پریشی‌های ریشه‌دار و شبح گونی که در ذات انسان جا خوش کرده‌اند به مقابله برخيزد. مشخص شد كه ما همچنان به اسطوره نياز داريم؛ اما چه نوع اسطوره‌اي؟ نکته در اینجاست، اسطوره‌هایی كه به ما كمك كنند خود را نه با قبيله‌ قومي، ملي يا ایدئولوژیک‌مان، بلكه با همه‌ همنوعان‌مان همذات كنيم. اسطوره‌هایی كه به ما كمك كنند اهميت همدردي را دريابيم؛ عنصري كه در دنياي عقلاني و عمل‌گرای ما به‌قدر كافي بارور يا كارآمد نيست. اسطوره‌هایی كه به ما كمك كنند نگرشي معنوي بيافرينيم، فراتر از نيازهاي فوري و فوتي خود را ببينيم و بتوانيم ارزش‌هایی متعالي را تجربه كنيم كه منيت خودخواهانه‌ ما را به چالش بكشد. اسطوره‌هایی كه به ما كمك كنند بار ديگر به زمين همچون موجوديتي مقدس احترام بگذاريم و از بهره‌گیری بی‌حساب‌وکتاب از آن بپرهيزيم.

بنابراین اسطوره از دوران کهن تا مدرن پناهگاهی برای انسان در مقابل پرسش‌های دشوار بوده است، این پناه گرفتن در سایه اسطوره چقدر به انسان کمک کرده است که با زندگی کنار بیاید؟

انسان دست‌کم دو سه میلیون سال است که بر این کره‌ خاکی زندگی کرده، حال‌آنکه تاریخ با ابداع خط و رسما از حدود شش هزار سال پیش آغاز شده است. این شب بلند چند میلیون ساله را انسان به یاری اسطوره‌هایش تاب آورده و اندک‌اندک تغییرش داده است. خواه اسطوره را علم یا دین اولیه بدانیم، خواه پاسخی در برابر مرگ و حیرت، بی‌گمان بخش بسیار بزرگی از فرهنگ بشری در این قالب تعریف می‌شود. در این چند میلیون سال عمر بشر، علم و یا همان لوگوس قدیم، امکانات بقا و سلامت انسان را در مقیاس غیرقابل‌تصوری بالابرده و بهبود بخشیده است؛ اما بی‌گمان انسان بدون قصه‌ها و اسطوره‌ها و آیین‌هایش نیز امکان ادامه‌ زندگی نمی‌داشته است. تنها در ساحت اسطوره و آیین است که می‌توان با این واقعیت دردناک رویاروی شد که زندگی فقط با کشتن و خوردن زندگان ادامه می‌یابد. در این قبیل عرصه‌ها علم حرفی برای گفتن ندارد.

آیا اسطوره در جهان مدرن می‌تواند برای انسان یاری‌رسان باشد؟ یا به‌عبارت‌دیگر چرا باید امروزه سراغ اسطوره برویم؟

این شما یا ما نیستیم که به سراغ اسطوره می‌رویم، بلکه اسطوره است که به سراغ ما می‌آید. از علم و فناوری بگیر تا افلاطون، ارسطو، ادیسون، انیشتین، پیکاسو، چگوارا، مارادونا، لیونل مسی، غلامرضا تختی و هزاران دانشمند و هنرمند و هنرپیشه و ورزشکار و قهرمان ملی و جهانی اسطوره‌هایی هستند که ما در طول دو سه هزار سال گذشته ساخته‌ایم و همچنان بی‌وقفه به ساختن آن‌ها مشغولیم. فاشیسم، ناسیونالیسم، لیبرالیسم، کمونیسم، آزادی، عدالت، انواع بنیادگرایی‌ها و نظایر آن‌ها تاریخ 200 سال گذشته‌ بشر را درنوردیده‌اند.

این‌ها جملگی اسطوره‌های معاصرند. ادبیات، شعر، سینما و انواع رشته‌های هنری آکنده از اسطوره‌ها و اشارات اسطوره‌ای هستند. شما حتی اگر بخواهید و به فرض که درست هم باشد (که نیست) راهی برای فرار از چنگ اسطوره ندارید. اسطوره‌ها در نفس‌های ما و سلول‌های مغزمان به حیات خود ادامه می‌دهند. کتاب «حیوان قصه‌گو» را بخوانید و ببینید که چگونه نیمکره‌ مغز ما مدام در حال قصه‌سازی است و چگونه دست‌کم هر شب تا صبح همه‌ آدم‌ها در یک کارگاه بزرگ داستان‌نویسی خلاق حضور دارند.

برای مخاطبان علاقه‌مند عرض می‌کنم: کتاب «حیوان قصه‌گو» از جاناتان گاتشال با ترجمه جناب مخبر در انتشارات مرکز منتشر شده است و درباره اعتیاد انسان به قصه و قصه‌گویی از دیرباز تا امروز است. درباره‌ اینکه چقدر عجیب است یک داستان دزدانه وارد جان ما می‌شود، ما را می‌خنداند یا می‌گریاند، عاشق‌پیشه یا خشمگین‌مان می‌کند و شیوه‌ تفکر ما را درباره‌ خودمان و دنیای‌مان تغییر می‌دهد. چقدر حیرت‌آور است که وقتی داستانی را تجربه می‌کنیم خواه در یک کتاب، فیلم یا آواز به خود اجازه می‌دهیم به اشتغال گوینده درآییم. سازنده‌ داستان وارد کله‌ ما می‌شود و مهار مغزمان را به دست می‌گیرد و خواندن این کتاب را به همه توصیه می‌کنم. بازگردیم به گفت‌وگو، شما به‌صورت حضوری و آنلاین در دوره‌های مبانی اسطوره‌شناسی تدریس می‌کنید و به‌خصوص دوره آنلاین که امکان استفاده بدون محدودیت مکانی را به وجود می‌آورد. آیا برای شرکت در این دوره‌ها نیازمند پیش‌زمینه یا دانش خاصی است یا هرکسی می‌تواند نسبت به علاقه خود در این دوره‌ها شرکت کند؟

من در حوزه‌ اسطوره به‌صورت حضوری و آنلاین دوره‌های مختلفی برگزار کرده‌ام. از مبانی اسطوره‌شناسی تا اسطوره و قهرمان، اسطوره و هنر، بازخوانی جوزف کمبل، اساطیر ایران، اساطیر یونان و اگر عمری باقی بود در ادامه روی اساطیر خاورمیانه و هند هم کارخواهیم کرد. در دوره‌ مبانی هرکسی که علاقه‌مند باشد، می‌تواند شرکت کند؛ اما روشن است که برای دوره‌های دیگر باید مبانی را گذرانده باشد. البته فایل‌های صوتی مبانی و کتاب آنئ‌هم موجود است و علاقه‌مندان درصورتی‌که آن‌ها را تهیه کنند، می‌توانند در دوره‌های دیگر به‌راحتی کارشان را ادامه دهند. من برای کسانی که بدون گذراندن دوره‌ مبانی در کلاس‌های دیگر شرکت می‌کنند، یکی دو جلسه درباره‌ مبانی صحبت می‌کنم. در مورد بقیه کلاس‌ها ترتیب خاصی و جود ندارد و در صورت آشنایی با مبانی می‌توانند در هر کلاسی شرکت کنند.

از بین کتاب‌های مختلفی که درزمینه اسطوره ترجمه و تالیف کرده‌اید، کدام‌یک را برای شروع پیشنهاد می‌کنید؟ در مراحل بعد چه سراغ کدام کتاب‌ها می‌توان رفت؟

با توجه به توضیحات بالا روشن است که کتاب «مبانی اسطوره‌شناسی» را که خودم نوشته‌ام پیشنهاد می‌کنم. اصولا خود این کتاب حاصل سال‌ها تدریس اسطوره و محصول مشترک من و دانشجویان است. دلیل تالیف این کتاب نبود یک کتاب مناسب در حوزه‌ مبانی بود. به‌طور مسلم این کتاب نیز مثل هر کار دیگری عاری از ایراد و اشکال نیست؛ اما دست‌کم دانشوران را با تعاریف و مفاهیم و رویکردهای مهم اسطوره‌شناسی و رابطه‌ اسطوره با علم، دین، هنر و دنیای معاصر آشنا می‌کند. پس از آن دیگر به انتخاب گرایش و رویکردی بستگی دارد که هرکسی به‌دنبال آن است. می‌توانند در حوزه‌ها و مکتب‌هایی که علاقه‌مندند با رویکردهای جامعه‌شناختی، روان‌شناختی، فلسفی و غیره کار را ادامه دهند. من که تاکیدم بر رویکرد روان‌شناختی است. کتاب‌های جوزف کمبل را توصیه می‌کنم.

از «مبانی اسطوره‌شناسی» یاد کردید که البته در قبلا هم به آن اشاره کرده بودیم. به نظر من هم این کتاب پیشنهاد فوق‌العاده‌ای است برای علاقه‌مندان به اسطوره و همچنین کسانی که دارای مطالعات پایه‌ای و مقدماتی اسطوره‌شناسی هستند نیز می‌توانند از آن برای جمع‌بندی و تصحیح خوانده‌هایشان بهره ببرند و اعتراف می‌کنم کتابی است که نویسنده به‌واسطه سال‌ها ترجمه کتاب‌های اسطوره‌شناسی و تدریس کلاس‌های آزاد اسطوره‌شناسی به‌خوبی از پس طبقه‌بندی دانسته‌هایش برآمده و با ارجاع به منابع دست اول بر غنای متن کتاب اضافه کرده است.

اجازه بفرمایید معرفی کتاب را برای آشنایی بیشتر مخاطبان بامداد جنوب در اینجا ذکر کنم: «مبانی اسطوره‌شناسی» پاسخ‌هایی دارد برای کسانی ناقوس مرگ اسطوره از 2500 سال پیش تاکنون بارها به صدا درآمده است؛ اما هر بار اسطوره با نیرویی تازه و در هیاتی دیگر سر برآورده و بقای خود را استمرار بخشیده است، چرا؟ منتقدان اسطوره و کسانی که فقط بر کارکردهای نامطلوب آن در جهان معاصر انگشت می‌گذارند هنوز هم کم نیستند؛ اما تقریبا هیچ یک از آنها برای این سوال پاسخی ندارند که چرا اسطوره‌ها در دنیای مدرن و پسامدرن کنونی همچنان به حیات خود ادامه می‌دهند و تولید و بازتولید می‌شوند. اگر اسطوره‌ها آن‌طور که شماری از نظریه‌پردازان اعتقاد دارند نوعی علم ابتدایی و یا نوعی دین ابتدایی هستند، در دوران ما و پس از به کرسی نشستن علم و دین پیشرفته، راز ماندگاری و بقای آن‌ها چیست؟ آیا فقط توهماتی شیرین و تسکین‌دهنده هستند که در دنیای توفانی، آرامشی خوش و غیر مسوولانه را به ما هدیه می‌دهند؟ و یا سرنخ‌هایی هستند که ما را در جست‌و‌جوی معنای زندگی یاری می‌دهند و با ما از یک شب بلند طولانی سخن می‌گویند که از نیاکان پیش از تاریخمان تا به امروز تاب آورده‌ایم؟ اسطوره با علم، عقل، هنر، دین و عاطفه چه نسبتی دارد؟ قهرمان اسطوره کیستند و شباهت حیرت‌انگیز آنها از کجا ناشی می‌شود؟ و سرانجام اسطوره در دنیای معاصر چه جایگاهی دارد؟ و البته کتاب‌های جوزف کمبل را هم پیشنهاد دادید، يكي از جمله‌هاي معروف جوزف كمبل اسطوره‌شناس بزرگ معاصر که از خود شما شنیدم: «وجد خود را دنبال كنيد.» به نظر شما آیا اسطوره می‌تواند به انسان معاصر دریافتن وجد خود کمک کند؟

فکر نمی‌کنم دانستن این‌که وجدتان در کجاست کار دشواری باشد، هرچند این مطلب نیز در دوره‌های مختلف زندگی تغییر می‌کند. به نظرم پس ‌از آن است که اسطوره می‌تواند در دنبال کردن این وجد ما را راهنمایی کند. اسطوره کلاف نخ آریادنه است که به شما امکان می‌دهد وارد هزارتوی زندگی شوید و راه خود را پیدا کنید. همان کلافی که آریادنه دختر شاه مینوس اسطوره‌ای به تزه قهرمان یونانی داد تا وارد هزارتویی مرگبار شود و از آن سالم بیرون بیاید.

 

نام:
ایمیل:
* نظر: