بامداد جنوب: شورای شهر سبزوار عنوان «کلیدر»، مشهورترین
رمان محمود دولتآبادی را با هدف «ارجگذاری به این اثر فاخر» برای نام یکی از خیابانهای
این شهر برگزیدند. به گزارش ایسنا، رئیس کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر سبزوار با
اعلام این خبر گفت: اعضای شورای شهر سبزوار «فارغ از هر نگاه سیاسی» این نام را برای
خیابان تازهتاسیس «سهراب چهار» معروف به «گلافشانی» انتخاب کردهاند. کلیدر نام کوهی
در حد فاصل شهرهای سبزوار، نیشابور و قوچان است. محمود دولتآبادی در سالهای اخیر
بارها به سانسور آثارش در ایران و «پایمال شدن حقوق مدنی و انسانی» خود اعتراض کرده
است. بهگفته برخی نویسندگان ایرانی، نخستینبار است که نام یک رمان ایرانی بهطور
رسمی بر یک خیابان گذاشته میشود.
از سوی دیگر، در هفته پیشرو تولد هفتاد
و نه سالگی این نویسنده است. به همین مناسبت بامداد جنوب مروری داشته بر زندگی و
آثار این نویسنده معاصر. زهرا سارایی در یادداشتی با عنوان «آشنایی با محمود دولتآبادی؛ زندگینامه
و سبک آثار او» بهطور خلاصه و مفید این نویسنده را معرفی کرده و به آثارش پرداخته
است که در ادامه مخاطبان را به خواندن آن دعوت میکنیم.
محمود دولتآبادی به سال ۱۳۱۹ در زادگاهش،
روستای دولتآباد از توابع شهر سبزوار، به دنیا آمد که فامیلی او نیز از اسم همین روستا
گرفته شده است. کودکی و نوجوانی او با تحصیل و البته کارهایی مانند کفاشی، سلمانی
و کارگری در روستا سپری شد.
او که نوشتن را از خیلی قبلتر شروع کرده
بود، در بیستسالگی به تهران رفت تا علاقههای شخصیاش یعنی تئاتر و نوشتن را بهصورت
جدیتر پیگیری کند. در همین حال برای گذران زندگی به کار در چاپخانه مشغول شد. پس از
مدتی کار هنری، تئاتر را برای همیشه کنار گذاشت و به عشق اولش یعنی نویسندگی پرداخت
و آثارش را از سال ۱۳۴۱ در مجلات و یا بهصورت کتاب منتشر کرد. او علاوه بر داستاننویسی،
دستی هم در نمایشنامهنویسی و فیلمنامهنویسی دارد. در ادامه بیشتر با سبک نوشتهها
و آثار او آشنا میشویم.
سبکشناسی
سبک غالب نوشتههای دولتآبادی رئالیسم
است؛ یعنی بیان تمام و کمال واقعیت یک ماجرا، توصیف یک شخص یا یک مکان. او با استفاده
از این سبک، داستانهایش را به زیبایی روایت میکند؛ تا جاییکه در قسمتهایی از کتاب
مخاطب حس میکند یک فیلم در مقابل او در حال نمایش است. توصیفهای او از ظاهر شخصیتها
بهقدری با جزئیات و دقیق است که گویی این شخصیت را قبلا در جایی دیدهایم.
نثر دولتآبادی زنده است، جان دارد و در
سریعترین زمان حسش را به مخاطبش منتقل میکند. او میگوید زبان نوشتههایش را از بیهقی
وام گرفته و این را در سادگی و دلنشینی قلم او میتوان دید. او همچنین در آثارش از
زبان و گویشهای محلی نیز استفاده میکند که به دنشینی و زیبایی متن او میافزاید.
ته شب اولین اثر محمود دولتآبادی
«ته شب» اولین داستان محمود دولتآبادی
است که در سال ۱۳۴۱ در تهران به چاپ رسید. داستان در مورد کریم شخصیت اصلی کتاب است
که در کوچهپسکوچههای شهرش تهران پرسه میزند و در این حین توصیفهایی از کریم، جایی
که زندگی میکند و فقری را که جامعهاش را فراگرفته است، میخوانیم. کریم که خود نیز
از دل همین جامعه است و از فقر بینصیب نمانده، خودش را به سبب قدرت اندیشهاش دور
از دیگر مردمان شهرش میبیند. در قسمتی از کتاب که شاهد گفتوگوهای درونی کریم هستیم،
میخوانیم: «در دنیا تنها یکچیز را – در صورتیکه صاحبش آن را شناخته و به اهمیتش
آگاه باشد – نمیتوان ربود و یا به نحوی غارتش کرد. آن اندیشه است؛ زیرا اندیشه بدون
اراده انسانی در خارج از وجود صاحبش نمیتواند باشد؛ ولی آیا ممکن است که آدم همیشه
در خودش و با اندیشهاش زندگی کند؟ از آن تغذیه کند، با آن بازی کند، عشق بورزد، کینهتوزی
کند و از تصرف دیگران مصونش بدارد؟ آخر از همه، آن وقت چهکارش میکند؟ در چه موردی
از آن استفاده میکند؟ مگر نه اینکه برای به کار گرفتن و بهرهگیری از آن باید جریانش
را به خارج مربوط سازد؟ و آن وقت آن خارج کجا خواهد بود؟»
دولتآبادی را بیشتر با رمانها و قلم رئالیستیاش
میشناسیم؛ اما جالب است بدانید او داستانهای کوتاهی همچون «نون نوشتن» و «بنیآدم»
را هم در کارنامه خود دارد. نون نوشتن مجموعهای از یادداشتهای او از سال ۵۹ تا
۷۴ است که روایتی از مسیر دشواری است که برای نوشتن طی کرده است.
بنیآدم، مجموعه ششداستان کوتاه اجتماعی
است که بیشتر فضای شهری دارند. در این کتاب شخصیتپردازی و روایت متفاوتی از دولتآبادی
میبینیم که در نوع خود جالب توجه است. او درباره این داستانها کوتاه میگوید: «گفتم،
همان اول کار گفتم که نوشتن داستان کوتاه کار من نیست. این هنر بزرگ را کافکا داشت.
ولفگانگ بورشرت داشت و میتوانست بدارد که در همان «بیرون، جلو در» جان سپرد و داغش
لابد فقط به دل من یکی نیست و پیشتر از او چخوف داشت که بالاخره خون قِی میکرد در
آن اتاق سرد...»
کلیدر بلندترین رمان ایرانی
کلیدر بلندترین رمان ایرانی و حاصل ۱۵ سال
تلاش دولتآبادی برای خلق این اثر است که در 10 جلد و سه هزار صفحه نوشته شده است.
در این کتاب که یک رمان روستایی محسوب میشود، زندگی و رنج مردمان روستانشین را در
قالب کلمات به تصویر کشیده است. شخصیتپردازی قوی از بارزترین مشخصههای کتاب است که
آن را در قالب شصت شخصیت در کتاب مشاهده میکنیم. کلیدر به سبب روایتش از جامعه و رویدادهایی
در دل همان جامعه، برشی از تاریخ را نشان میدهد و همین باعث شده تا کلیدر تنها یک
رمان و روایت یک ماجرا نباشد؛ بلکه با خواندنش میتوان به دل برههای از تاریخ رفت
و به تحلیل، آسیبشناسی و بررسی جامعه روستانشین آن زمان پرداخت و همین ارزش کتاب را
بیشازپیش میکند. در کلیدر دولتآبادی در واقع راوی پیوند عمیق انسان و طبیعت است.
دولتآبادی درباره کلیدر گفته است «دیگر
گمان نکنم که نیرو و قدرت و دل و دماغم اجازه بدهد که کاری کاملتر از کلیدر بکنم.
کلیدر از نظر کمی و کیفی، کاملترین کاری است که من تصور میکردهام که بتوانم و شاید
بشود، گفت در برخی جهات از تصور خودم هم زیادتر است.»
جای خالی سلوچ روایتی فقر
«جای خالی سلوچ» در سال ۵۷ منتشر شد. کتاب
روایت داستان زندگی یک خانواده فقیر است، سلوچ، پدر خانواده تصمیم میگیرد خانه و خانواده
را ترک کند، این آغاز داستان و البته آغاز مشکلات بیشتر برای و فقر بیشتر برای اعضای
خانواده است. زمان رویدادهای کتاب مقارن با تقسیم اراضی کشور است که نویسنده توجه ویژهای
به آن دارد و سعی کرده تا مشکلات آن برهه در روستاها را به روایت کند. در سراسر کتاب
میتوان سایه شوم فقر را حس کرد و تلاشهای مرگان، مادر خانواده برای رهایی خانوادهاش
از وضعیت دشواری که در آن قرار دارند. آنچه در کتاب مشهود است اثر فقر بر انسان است
که حتی ایمان و انسانیت او را تحتالشعاع قرار میدهد.
طریقِ بِسمِل شدن
«طریق بسمل شدن» اثر منتشرشده محمود دولتآبادی
و روایتی متفاوت از جنگ است. نام زیبای کتاب یعنی بسمل شدن به معنای ذبح شدن و کشته
شدن است. دولتآبادی از شگرد آشناییزدایی برای نوشتن از جنگ انتخاب کرده است. آشناییزدایی
به معنای نگاه نو به موضوع است و همراه کردن مخاطب با خود تا از زاویهای نو به ماجرا
بنگرد. در میدان جنگ و در میان بارش گلوله منبع آبی وجود دارد که برای طرفین جنگ دسترسی
به آن ضروری است. اینکه چرا نویسنده آب را انتخاب کرده شاید بهخاطر اهمیت و حیاتی
بودن این عنصر ارزشمند است که بهصورت نمادین نشاندهنده وابسته بودن حیات طرفین جنگ
به آن است؛ اما این تنها روایت کتاب نیست و در فضایی دیگر بهصورت سیال به جنگهای
ایران در طول تاریخ اشاره میکند. شخصیتهای کتاب نام و نشان درست و دقیقی ندارند و
به نظر میرسد نویسنده از این بیهویتی شخصیتها برای نشان دادن همهگیر بودن و جهانی
بودن پدیده جنگ و آثار مخربش استفاده کرده است. بخشهایی از این کتاب را در ادامه میخوانیم.
«پس متوجه شدید که منظور من از تاریخ روز
چیست؟ همین. وقتی کف پاهای من و شما روی تابه داغ دارد کباب میشود، ما نمیتوانیم
به یاد پاهای برهنه اجداد و تبار خود باشیم که روی ریگهای داغ صحرا از کجا به کدام
سو میدویدهاند هلهلهکنان و به چه مقصدی!»
جوایز
برنده لوح زرین بیست سال داستاننویسی برای
کلیه آثار، به همراه امین فقیری (۱۳۷۶) دریافت جایزه یلدا برای یکعمر فعالیت فرهنگی
(۱۳۸۲) برنده جایزه ادبی واو (۱۳۹۰) دریافت جایزه ادبیات بینالمللی خانه فرهنگهای
جهان برلین (۲۰۰۹) نامزد دریافت جایزه ادبی آسیایی، برای رمان زوال کلنل (۲۰۱۱) نامزد
دریافت جایزه مَن بوکر آسیا در جشنواره کتاب سنگاپور (۲۰۱۱) برنده جایزه ادبی هوشنگ
گلشیری برای یکعمر فعالیت (۲۰۱۲) برنده جایزه ادبی یان میخالسکی سوییس (۲۰۱۳) ترجمه
انگلیسی رمان کُلنل، با ترجمه تام پتردیل، نامزد جایزه بهترین کتاب ترجمه در آمریکا
(۲۰۱۳) نشان شوالیه هنر و ادب فرانسه (۲۰۱۴)
دیگر آثار محمود دولتآبادی
آثار محمود دولتآبادی تاکنون به زبانهای
انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، سوئدی، چینی و عربی ترجمهشده است. از دیگر آثار
او میتوان به «روزگار سپریشده مردم سالخورده»، «تنگنا (نمایشنامه)»، «هجرت سلیمان»،
«ازخمچنبر»، «مرد»، «آهوی بخت من گزال»، «روز و شب یوسف»، «ما نیز مردمی هستیم»،
«سلوک»، «لایههای بیابانی»، «عقیل، عقیل»، «گاوارهبان»، «ناگریزی و گزینش هنرمند
(مجموعه مقاله)»، «سفر»، «اتوبوس»، «آن مادیان سرخیال»، «کارنامه سپنج (مجموعه داستان
و نمایشنامه)»، «ققنوس»، «باشبیرو (نمایشنامه)»، «دیدار بلوچ (سفرنامه)»، «آوسنه بابا
سبحان»، «موقعیت کلی هنر و ادبیات کنونی»، «رد، گفت و گزار سپنج»، «صحرای مشر (طنز)»
اشاره کرد.