|
داود علیزاده- الهام بهروزی
ارائه تعریف دقیق و سرراستی برای افسانه در زبان فارسی دشوار است؛ چراکه همچنان این واژه در برابر مترادفهایی همچون قصه، اسطوره، داستانخیالی و... قرار گرفته است و به واقع برخی صفات مشترک باعث این خلط مبحث شده و البته همان اندازه که این اشتراکها، اصطلاحات مذکور را به هم نزدیک میکند، تفاوتهایشان نیز آنها را از هم دور میکند. با این حال شاید نه در تعریف؛ بلکه در تفسیر و توصیف افسانه بتوان گفت که افسانه یکی از گونههای ادبی و شفاهی است که همواره بار انتقال فرهنگ سرزمینی را از نسلی به نسل دیگر بر دوش کشیده است. این گونه ادبی برآیندی از امیدها و آرزوها، شکستها، پیروزیها، افکار و اندیشه هر ملت است که کهنترین رسانه ارتباطی و ابزار تفسیر هستی و مهمترین وسیله انتقال تجربههای جامعه بشری بهشمار میرود. افسانهها پیش از حیات تاریخی انسان پا گرفتهاند و همواره همزاد آدمی است.
از ویژگی مشترک افسانهها میتوان به روایت سرگذشت و روادید خیالی از زندگی انسانها، حیوانات، گیاهان، پرندگان یا موجودات وهمی نظیر غول، دیو، اژدها و پری اشاره کرد که با راز و رمزها همراه است و افزون بر بعد سرگرمی، نکتههای آموزشی و تربیتی نیز در تار و پود آن تنیده شده است.
محمدحسین محجوب در کتاب «ادبیات عامیانه ایران» آورده است: «اگر افسانهها و داستانهای قدیمی، کهنترین تراوش دستگاه ذهنی بشر نباشد؛ اما میتوان گفت که جزء کهنترین آثاری است که از اندیشه و تخیل بشر بهجا مانده است. افسانهها قرنها پیش از آغاز زندگی تاریخی بشر پدید آمده است. از همین روی تنها روزنه نورانی و پرتو روشنگری است که به تاریکخانه قرون اعصار قبل از تاریخ میتابد. پی بردن به آداب و رسوم و سنن و عقاید دینی و اجتماعی اقوام و قبایل ماقبل تاریخ، روانشناسی و تیرههای باستانی و اطلاع یافتن از آرمانها و تمایلات این اقوام از راه مطالعه افسانههای کهن آنان میسر است. همین مطالعه افسانهها و تطبیق و سنجش افسانههای مشابه به اقوام مختلف با یکدیگر تنها اماره و قرینهای است که از مراوه مستقیم و یا غیرمستقیم آنان با یکدیگر در دوران کهن پرده بر میدارد.» (محجوب،121:1382-124)
ناهید جهازی از پژوهشگران مطرح حوزه افسانه و قصهگویی است که با گشتوگذار در دنیا شگفتانگیز افسانهها به کشف رموز و اسرار این دنیای سحرآمیز میپردازد. وی دانشآموخته رشته ادبیات نمایشی از دانشگاه تهران (در مقطع کارشناسی ارشد) است. مجموعهقصه «خوابگاه دختران» (نشر مدبر، سال 83)، مجموعه سیزدهقسمتی پویانمایی «گلپر و گردنبند صدف» (مرکز تحقیقات صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، سال 87)، «بازآفرینی افسانههای ایرانی در قالب پویانمایی (شیوههای اقتباس و تبدیل افسانهها به اثر نمایشی)» (مرکز تحقیقات صداوسیما، مدیریت فرهنگ مردم، سال ۹۰)، «روایت قصه، روایت پویانمایی (سیزده فیلمنامه پویانمایی برگرفته از افسانههای مرکز تحقیقات صداوسیما)» (مدیرت فرهنگ مردم، سال 90)، «جنبههای نمایشی افسانههای کودک و نوجوان در فرهنگ مردم ایران» (مدیریت فرهنگ مردم، سال 90)، «دستمال اهل اوشون (مجموعه 130 افسانه ضبطشده در جنوب)» (سال 91)، «ادبیات نمایشی در عصر پهلوی اول» (نشر افراز، در حال چاپ)، «افسانههای جنوب» (نشر دریانورد، سال 96)، «قصههای دریا (سه متل برای کودکان به سفارش بیمه مرکزی ایران)» (سال 93)، «آیینها و نمادهای تشرف و رازورزی در افسانههای ایران» (نشر بهین، سال 98)، «آیینهای نمایشی زمستانی در ایران» (ناشر سوره مهر، 97)، «قصه ماه پیشونو (۳۵ قصه ایرانی در ۶۳ روایت)» (نشر فرهنگعامه، سال 93)، «بازیهای نمایشی در ایران» (نشر افراز، سال 96) ازجمله تالیفات این نویسنده بوشهری است. از دیگر فعالیتهای جهازی میتوان به نوشتن بیش از 15 مقاله علمیپژوهشی، نگارش فیلمنامه عروسکی تلویزیونی «بوبونی و مادربزرگ» (52 قسمت) و... اشاره کرد.
جهازی در کتاب «آیینها و نمادهای تشرف و رازورزی در افسانههای ایران» به بعد جدیدی از افسانه پرداخته که کمتر کسی در ایران به آن توجه نشان داده است. تمام عناصر و آیینهای مربوط به «تشرف» که اساس کمال انسان را تشکیل میدهد در این کار پژوهشی مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته است. به این بهانه گفتوگوی مفصلی را با ناهید جهازی صورت دادیم که در ادامه شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
خانم جهازی گفتوگو را نخست با این سوال آغاز میکنیم که محرک شما برای نوشتن این اثر چه بود؟
سال 91 یا 92 بود که از سوی علی خانجانی، مدیر مرکز پژوهشهای قصههای ایرانی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کشور پیشنهاد انجام یک پژوهش حول موضوع نقش افسانه بر روحیه کودکان داده شد. خب بهواسطه علاقه و تجربهای که در این زمینه داشتم، این پیشنهاد را پذیرفتم و منابع و کتب مختلفی را مورد مطالعه قرار دادم. ابتدا موضوع «شخصیتپردازی کودکان در افسانههای ایرانی» را انتخاب کردم؛ اما بهتدریج با مطالعه کتب روانشناسی، نمادشناسی و اسطورهشناسی متوجه عنصر تشرف در افسانهها و قصههای شفاهی و عامهای شدم که از سوی راویان و قصهگوها روایت میشود که در ایران کسی به آن توجه نکرده بود و صرفا به بعد سرگرمکنندگی افسانهها پرداخته شده بود. البته پیش از این در جهان «آیینهای تشرف» از سوی میرچا الیاده کار شده بود؛ ولی در ایران کسی این موضوع را جدی را نگرفته بود؛ بنابراین موضوع آیینها و نمادهای تشرف و رازورزی در افسانههای ایرانی را برای پژوهشم برگزیدم که بعدها زمینهساز پدید آمدن این کتاب شد و در این اثر مراحل مختلف گذار در افسانهها و آیینهای ایرانی بازشناسی و بهصورت عملی این عناصر در چندین افسانه مورد تحلیل قرار گرفت.
بهنظر میرسد که تشرف بهمعنای گذر از مرحلهای و رفتن به مرحله دیگری است، در این خصوص بیشتر توضیح بدهید؟
بله همینطور است، تشرف به معنای گذر از مرحله کودکی به نوجوانی یا بزرگسالی است. در واقع از دید ولادیمیر پراپ، افسانهشناس روسی مهمترین عنصر در افسانههاست که تا کنون در افسانههای ایرانی به آن پرداخته نشده است. طبق بررسیهای صورت گرفت، شخصیت کودکان در افسانهها تحت تاثیر آیینهای متعدد مرحله گذار را پشت سر گذاشته و وارد برزگترین مرحله زندگیشان یعنی بلوغ و نوجوانی میشوند. البته کودک برای گذر از این مرحله باید یکسری آزمایشها و امتحانات را پشت سر بگذارد تا وارد مرحله بعد شود؛ بنابراین تا زمانی که فرد در آستانه بزرگسالی متوقف شده و در مرز نوجوانی ایستاده هنوز آیین تشرف را پشت سر نگذاشته است. پراپ این مرحله را پیش از به تختنشینی قهرمان میداند و یونگ آن را مرحله پیش از پیوند خودآگاه و ناخودآگاه و زای «خود» میداند. بدیهی است در قصهها هنگامی قهرمان به انسانی کامل تبدیل میشود و به همه امکانات وجودی خود دست پیدا میکند که نه تنها هویت فردی خود را در یابد، بلکه توانایی دستیابی به هویت جمعی را نیز دارا باشد و در کنار دیگران احساس خوشبختی و آرامش کند.
مهمترین مضامین آیین تشرف در ایران کدام است؟
بر اساس مطالعاتی که داشتم مهمترین مضامین مراسم تشرف در ایران شامل آموزش مخفی شدن، بهشکل حیوانات دیگر درآمدن، یادگیری زبان حیوانات، بالا بردن قدرت جسمی و مقاومت بدنی و... میشود. البته بعضی از مراسم رازآموزی و تشرف به سن بلوغ در ایران بهخصوص بعد از اسلام شامل آشنایی پسران و دختران با زندگی دینی (نماز، دعا، روزه، غسل، مستحبات و...) میشد.
چرا در افسانهها، قهرمانها باید یک دوره آیین رازآموزی و تشرف را برای داشتن یک زندگی بهتر با پذیرش خطر پشت سر بگذارند؟
ببینید این آیینها و آزمایشهای سخت برای رشد و بلوغ فکری قهرمان کودک در دل افسانهها گنجانده شده است. برای مثال در افسانه «کره اوربا» یا «کره اسب ابر و باد» وقتی پسربچه متوجه قصد جانش از سوی نامادری میشود، با اسبش فرار میکند و با کشیدن پوست گوسفند بر صورتش تغییر ظاهر میدهد و برای مدتی چوپان پادشاه کشور دیگری میشود و سختیهای زیادی را تحمل میکند، ولی بهواسطه تحمل این دشواریها رشد میکند، در نتیجه با دختر پادشاه ازدواج میکند؛ بنابراین این پسربچه افزون بر دستیابی به هویت فردی به هویت جمعی نیز میرسد و آرامش را در کنار دیگران لمس میکند و به زندگی برمیگردد.
کمی برای مخاطبان ما در خصوص کارکرد آیینها در تشرف توضیح بدهید؟
ببینید کارکردهای آیینها از نکات اساسی و ریزی شامل ریشههای معرفتشناسانه، رفع بلایا، حل مشکل، مبنای مشترک اقتصادی، نیاز به امنیت، کاربرد اندک گفتوگو، تاکید بر جنبههای دیداری، آرامش روانی، وجه نمادین، سرگرم کردن و ترویج عدالت، وجود نهادهای اجتماعی و شباهت شخصیتپردازی خلاصه میشود. البته آیینها با وجود تفاوت در ویژگیها کارکردهای مشترکی دارند. در هر جامعهای آیینها به زمان تقدس میدهند. طبیعتا آیینها سرشار از نماد هستند و نمادها آیینها را پربار میکنند و همینطور آیینها به نمادها شکل میدهند و آن را پر بار میکنند. در حقیقت این دو در تکمیل یکدیگر نقش اساسی دارند.
با توجه به اینکه مطالعات دقیقی در حوزه تشرف برای تالیف این کتاب انجام دادید، مهمترین آیینهای تشرف در افسانههای ایرانی کدام هستند؟
در ابتدا اجازه بدهید که تعریف مختصری از آیینهای گذر داشته باشیم. طبق تعریف به مناسکی که گذر یک فرد از یک موقعیت اجتماعی به موقعیتی دیگر را نشان میدهد، آیینهای گذر نامیده میشود. این آیینها با مراسمی نظیر تولد، بلوغ، ازدواج، پدر و مادر شدن و مرگ همراه است. مهمترین آیینهای گذر در ایران هم عبارتند از: آیین عقیقه، آیین ختنهسوران، آیین نذز و نیاز (نذر کمچه، نذر درویشی، آیین سرتراشیدن بچه، سوراخ کردن گوش دختران)، آیین بستن کستی، تشرف به کیش مهر و...
با این اوصاف، یکی از آیینهای تشرف «عقیقه» است که در شما در این اثر به آن پرداختهاید، این آیین در کدام افسانه نمود پررنگی داشته است؟
من در این اثر آیینهای تشرف را در چندین افسانه ایرانی مورد بررسی قرار دادم و متوجه شدم که آیین «عقیقه» در افسانه «بلبل سرگشته» نمود پررنگی دارد. این آیین در واقع یک مراسم مذهبی است که برای رهایی کودک از چشم زخم و دور کردن بلایای زمینی و آسمانی از او برگزار میشود. هدایت در خصوص این آیین میگوید: «عقیقه یا قربانی کردن برای نوزاد از آیینهایی است که در سیره معصومین (ع) بر آن بسیار تاکید شده و در میان ایرانیان با آداب خاصی همراه بوده است. از جمله آن که قربانی باید زیر زمین باشد تا آسمان آن را نبیند. گوشت آن را باید افراد پاک بخورند. استخوانهای قربانی نباید دور ریخته شود و دیگر اینکه قربانی باید یکجا و بیچاشنی و نمک پخته شود و به مستمندان خیرات شود.» بنابراین در این آیین باید یک گوسفند قربانی و کامل پخته شود سپس استخوان آن باید جدا شده و گوشت میان فقیرها تقسیم شود و تحت هیچ شرایطی پدر و مادر کودک نباید از این گوشت بخورند. استخوانها باید در زیر زمین یا درخت دفن شود که ما این آیین را در افسانه «بلبل سرگشته» شاهد هستیم؛ در این افسانه زمانی که پدر در اثر سعایت و بدگویی نامادری پسر خود را میکشد. خواهر که خیلی برادرش را دوست دارد، استخوانها را از گوشتش جدا میکند و با آب و گلاب میشوید و آنها در پارچهای میپیچاند و در زیر درخت دفن میکند. این استخوانها تبدیل به یک بلبل میشود و میآید انتقامش را میگیرد و دوباره تبدیل به یک پسر میشود.
شما در کتاب «آیینها و نمادهای تشرف و رازورزی در افسانههای ایران» به آیینهای تشرف دختران پرداختهاید، بارزترین نماد تشرف دختران در افسانهها کدام است؟
ببینید تشرف دختران با دشتان شدن (پریود شدن) همراه بوده که عموما در سنین 10 تا 13 سالگی اتفاق میافتد. در حقیقت دختران با اولین دشتان به بلوغ میرسند و عمدتا در افسانهها مراحل گذر دختران نسبت به پسرها راحتتر بوده، اما دختران پس از دشتان افسرده و از اجتماع دور میشدند. طبق مطالعاتی که صورت گرفت، دختران دشتان شده در ایران و افریقا نجس دانسته میشدند تا جایی که در افریقا دختران در این ایام در جایی دور از زمین نگهداری میشدند چون معتقد بودند که دختران دشتان شده زمینه را نجس میکنند. در ایران گاه دختری را که برای نخستین بار دشتان میشد مادر یا خواهر ناگهان به او سیلی میزندند و اعتقاد داشتند با این کار غافلگیرانه دختر نوبالغ از افسردگی دوران بلوغ رهایی پیدا میکند و شادابی دوران کودکی در او باقی میماند. در حقیقت دشتان شدن دختر به معنای بلوغ اوست که بهصورت طبیعی اتفاق میافتد؛ بنابراین آیینهای تشرف و رازآموزی دختران در طبیعت و جنسیت زنانه آنهاست و آنها نیازی به قربانی خارجی یا خونی از بیرون برای رازآموزی ندارند.
خانم جهازی تشرف پسران به چه شکل در افسانهها نمود پیدا میکند؟
در تشرف پسران خون نقش اساسی دارد و پسران در این مراسم زخمی میشوند و از بدنشان خون میآید تا وارد مرحله دیگری شوند. در حقیقت ریختن خون نمادی از فنای جسم و تولد دوباره او در هیاتی برتر و بهتر است و مهمترین عنصر تشرف بهشمار میرود. محمد اسدیان در آیینهای گذر در ایران (84) عمل ختنه پسران را نوعی قربانی نمادین میداند و جشن مربوط به آن را هم فدیه و نثاری میداند که هم بهمنظور معارفه و هم برای جلب خیر و شر برگزار میشود.
«درخت» یکی از عناصر مرتبط با رازآموزی در افسانههاست، دلیل اهمیت آنها در افسانهها چیست؟
میرچا الیاده معتقد است که درخت منبع زندگی و نماد دنیای زنده و پویاست؛ چون همیشه در حال احیا شدن است. علت اینکه درخت در افسانهها مهم و مقدس دانسته شده، قدرت و نیروی زایش آن است و در واقع نماد طبیعت انسان معرفی شده است؛ چون در خود عناصر زنانه و مردانه را با هم دارد. در افسانههای ایرانی همینطور افسانههای جنوبی نیز درخت مقدس است؛ حتی درختهای وجود داشتند که پرستیده میشدند. در بوشهر تقدس درختان از طریق ساختن آرامگاه یا قدمگاه روی آنها نشان داده میشود. یکی از معروفترین قدمگاههای بوشهر قدمگاه عباسعلی نزدیک اداره بندر بوشهر است که درخت تنومندی است کسی رویای اشاره حضرت عباس (ع) به آن را دیده و از آن به بعد به نام قدمگاه حضرت عباس (ع) یا عباسعلی نامیده میشود. دور این درخت بزرگ که تنها نیمی از تنه آن باقی مانده پارچه سبز و ضریح کشیده شده و زنان و مردان برای رسیدن به حاجتشان به آن متوسل میشوند. ناگفته نماند که یکی از تصاویری که بهوفور در رویاها دیده میشود و معمولا نمادین است، تصویر درخت است.
از اینرو در افسانههای ایرانی درخت مقدس بوده؛ بهگونهای که زنان و مردان زیادی برای حاجت خواهی نذر درخت میکنند؛ مثلا در افسانهای داریم زنی که بچهدار نمیشود، نذر یک درخت میکند که صاحب فرزندی شود و به درخت میگوید اگر فرزندش دختر شد، کنیزی آن را میکند و اگر پسر شد، غلامش میشود که در نهایت زن صاحب دختری میشود و او دختر را به خاطر نذرش برای کنیزی درخت میفرستد که از دل این درخت شاهزادهای که نماد روح برتر است بیرون میآید و با دختر ازدواج میکند؛ اما زمانی که دختر راز ازدواجش را برای همگان برملا میکند، شاهزاده غیب میشود و دختر برای اینکه بتواند دوباره به شوهرش برسد، هفت کفش آهنی میپوشد و از هفت کوه عبور میکند تا در نهایت به او میرسد که واقع تحمل این سختیها همان تشرف است که دختر برای رشد فکری و رازورزی پشت سر گذاشت و از مرحله کودکی عبور کرد.
از دید شما فلسفه آزمونها و امتحاناتی که قهرمانان افسانهها در تشرف پشت سر میگذاشتند، چیست؟
ببینید هدف آزمونهای تشرف آشنا کردن کودک نوآموز با فرهنگ قبیله و آمادهسازی او برای پذیرش ارزشهای روحانی و معنوی است. به عقیده الیاده: «مراحل تشرف برای اثبات شایستگی است که در آزمونهای تشرف نه تنها نوآموز در مراسم شرکت میکند، بلکه همه قبیله همزمان با او مراسم را اجرا میکنند تا از راه تکرار و اجرای دوباره آیینها و مناسک سنتی کل جامعه احیا و نوسازی شود.» آیین را میتوان اجرای اسطوره تعریف کرد. با مشارکت در آیین به واقع نوعی زندگی اسطورهشناختی را تجربه میکنیم و از طریق این تجربه است که فرد به معنویت میرسد. اسطورهها به ما میگویند که چگونه با رنج رویارو شویم و آن را تحمل یا تفسیر کنیم؛ اما به ما نمیگویند که زندگی بدون رنج باشد. در افسانهها آیین آموزش و تشرف به بلوغ بهصورت آزمونهایی نشان داده شود که قهرمان از سر میگذراند. این آزمونها بیشتر بهصورت انفرادی هستند و قهرمان باید به تنهایی و در مواردی با کمک یاریگر آنها را پشت سر بگذارد. وجود آیینها و نمادهای تشرف در افسانهها نشاندهنده اهمیت این موضوع نزد جوامع انسانی است، افزایش توانمندیها و رسیدن کودک به بلوغ از طریق قصه و روایت سهلتر و ماندگارتر است.
مهمترین آزمونهایی که نوآموز باید در آیینهای تشرف در آن شرکت میکرده، کدام بودند؟
ببینید مهمترین آزمونهایی که قهرمان افسانهها پشت سر گذاشتند شامل چهار آزمون میشده که عبارتند از: 1(بلعیده شدن به دست موجودی الهی یا هیولا: یکی از مضامین مرگ آیینی است و مضمونی کهن و دیرینه است که مشهورترین داستانی که این مضمون در آن به چشم میخورد، داستان حضرت یونس است. مرگ آیینی حضرت یونس (ع) را متشرف کرد و او در شکم ماهی آزمونهای دشواری را از سر گذراند که باعث تطهیرش شد. جوزف کمبل در قدرت اسطوره ورود قهرمان را به درون شکم هیولا نزول به تاریکی میداند و از نظر روانشناختی نهنگ را نماینده قدرت زندگی میداند که در ناخودآگاه اسیر شده است. وی در این باره میگوید: «از دیدگاه استعارهای آب همان ناخودآگاه است و موجودی که در آب است زندگی یا انرژی ناخودآگاه است که شخصیت خودآگاه را مضمحل کرده است؛ بنابراین باید خلع قدرت و مغلوب شود و به کنترل درآید.» از این رو، قهرمان به درون شکم هیولا میرود تا علم یا حکمتی را بیاموزد. 2) شبزندهداری و نخوابیدن که نشاندهنده اراده محکم و قدرت روحی است و نمادی از آگاهی و هوشیار بودن و حضور مسوولانه در جهان است. 3) مرگ آیینی (نمادین) که نوآموز بهصورت نمادین کشته شده و در مرتبهای والاتر از نو زنده شود. 4) آیین آموزش: این آیین در جوامعی وجود دارد که از راه کشاورزی روزگار میگذرانند، در این آیین نوآموز باید برای رسیدن به مکانی مقدس سفری دراز را در پیش بگیرد. در بعضی از جوامع این مکان مقدس میتواند یک دریاچه واقع بر دهانه آتشفشان باشد. نوآموز وقتی به این مکان مقدس رسید، باید مراقبه کند و به خلسه و رویا فرو برود. او در اینجا «روح پشتیبان» خود را به شکل حیوان، پرنده و یا حتی یک شیء طبیعی میبیند و پس از یافتن هویت کامل خود، مرد میشود.
این اثر آیا برای مخاطب عام هم جذابیت دارد یا صرفا برای استفاده پژوهشگران تهیه و منتشر شده است؟
ببینید درست است که این کتاب بیشتر جنبه پژوهشی دارد؛ اما در خلال آن برای نشان دادن آیینها و نمادهای تشرف افسانههای ایرانی هم گنجانده شده است که بر اساس بازخوردی که گرفتهام کتاب هم به لحاظ نثر روایی و روانی که دارد و هم به لحاظ محتوایی مورد توجه قرار گرفته است؛ اما با وجود این، کتاب برای استفاده دانشجویان، مردمشناسان و کسانی که به تحلیل و بررسی افسانههای میپردازند، بیشتر به کار میآید.
به نظر شما افسانهها در رشد و بلوغ فکری چقدر نقشآفرین هستند؟
بیتردید افسانهها در رشد کودکان نقش غیرقابل انکاری را ایفا میکنند. چون به شدت تخیل را در کودکان تقویت میکند و از نظر روانی سالمتر رشد میکنند. برای مثال از آلبرت انیشتین دلیل نبوغش را در ریاضیات پرسیدند. او در پاسخ گفت: «در کودکی افسانهها و قصههای عامه فراوانی خواندم.»
بنابراین این قصهها در رشد و نبوغ او اثرگذار بوده است. ما متاسفانه امروز از کارکرد افسانهها در تربیت کودکان غافل شدهایم و بر این تصور اشتباه که تکنولوژی و مدرنیته موجب پیشرفت میشود، تاکید داریم این در حالی است که این تصور فقط وقت تلف کردن است؛ چراکه ما باید به ریشههایمان بپردازیم. شما به انیمیشنهایی که از سوی ژاپنیها یا والتدیزنی تولید میشود نگاه کنید، متوجه میشوید که آنها دارند از افسانههای ما استفاده میکنند این در حالی است که خودمان آنها را نادیده گرفتهایم! چون بر این باور هستیم که افسانهها قدیمی شدهاند و کارکرد خود را از دست دادهاند. در صورتی که آنها بیس شخصیت کودکان ما را تشکیل میدهند؛ بنابراین ضروری است که آنها را نه تنها برای کودکانمان تعریف کنیم، بلکه باید آنها را تبلیغ کنیم و در نظام آموزشیمان واحدی برای تدریس افسانهها و قصهگویی اختصاص بدهیم.
در این کتاب آیا فصلی را بهصورت جداگانه به افسانهای اختصاص دادهاید که در سالهای اخیر کمتر به آن توجه شده باشد؟
بله در فصل آخر این اثر به نام «افسانهها» برخی از افسانههای ایرانی را آوردهام که کمتر در سالهای شنیده میشوند و خواندن آنها برای مخاطب تازگی دارد. برخی از این افسانهها را خودم جمعآوری کردم و برخی دیگر را از گنجینه ارزشمند زندهیاد ابوالقاسم انجویشیرازی گرفتم که تا کنون چاپ نشدهاند.
خانم جهازی در افسانهها با موجودات وهمی مثل پری، غول، دیو، اژدها و... روبهرو هستیم، آیا میتوان برای آنها وجود خارجی در عالم واقع قائل شد؟
من بر این عقیده هستم که بشر هر چیزی که خلق کرده است، مابهازایی در واقعیت داشته است. برای مثال در خصوص وجود پری دریایی با ناخدایی صحبت کردم و او معتقد است که چنین موجودی وجود دارد و آن را دیده است. البته صرفا زن نیست ولی شمایل آدمی را دارد. بدیهی است که تخیل انسان بسیار قوی است و میتواند موجودات و داستانهای تخیلی بیشماری را خلق کند که در گستره ماوراطبیعه جای میگیرد.
در پایان یادآوری میشود، کتاب «آیینها و نمادهای تشرف و رازورزی در افسانههای ایرانی» نوشته ناهید جهازی در شمارگان هزار نسخه با قیمت 30 هزار تومان به همت نشر بهین، بهار 98 راهی بازار نشر شده است.